طیبه سادات حسینی کارشناس فقه و حقوق و فعال فرهنگی اجتماعی استان در مقاله ای به بررسی نقش زن در ساختار خانواده پرداخت .
به گزارش گلستان ما ؛ این مقاله با مقدمه زیر شروع می شود :
مقدمه : در طول تاریخ بشر،هیچ موجودی مانندزن مورد بی مهری و ظلم واقع نشده است. موجودی که پروردگار عالم او را مکمل و یاور مرد قرارداده است، گاه به دست خود و گاه به دست مردان نابخرد و خود خواه آنچنان اسیر و مغلوب و مقهور گشته است که زبان از گفتن وقلم از نوشتن آن باز می ماند.
ضعف و ناتوانی جسمی زنان نسبت به مردان، احساسات و عواطف فراوان آنان، تناسب نداشتن برخی از کارها با طبیعت و ذوق و سلیقه زنان و بسیاری از موارد دیگر، عواملی هستند که دستاویز برخی از مردان قرار گرفته و موجب شده اند تا عده ای باور کنند که مرد از زن برتر آفریده شده است، از این رو، می پندارند همواره زن باید اسیر و مغلوب مرد باشد و تنها به این جهت باید او را در زندگی مشترک پذیرفت که تولید فرزند کند و یا کارهای مرد را انجام دهد.
سر نوشت زن در طول تاریخ این گونه بوده است.این رفتار تحقیر آمیز تنها در جوامع غیر متمدن و وحشی نبوده، بلکه جوامعی که خود را متمدن می دانستند نیز چنین بر خوردی با زن داشته اند و هر کدام به نوعی زن را بازیچه دست خود قرار داده بودند.
از آنجایی که در پدید آمدن ظلم همواره دو نفر ـ ظالم و مظلوم ـ نقش دارند، خود زن نیز با ظلم پذیری، به مظلومیت خویش کمک کرده است. او نیز باور کرده که در برابر مردان پست و بی ارزش است و صرفا باید در خدمت ارضای غرایز جنسی مرد باشد و بس.
هیچ گاه تصور نمی کرد که او نیز بتواند در رشد و تکامل جامعه موثر و نقش آفرین باشد و یا صفات و ویژگی های زنانه اش مکمل صفات و ویژگی های مرد باشد، به طوری که بدون آنها مردان دچار نقصان شوند.
هنگامیکه دین مبین اسلام ظهور کرد، سراسر گیتی را از لوث این پلیدیهای شرم آور پاک ساخت و پشت پا به تصوّر خام و باطل تمامى کسانى زد که زن را موجودى پست و فرومایه و دختردار شدن را ننگ خویش مىدانستند و مىپنداشتند که زن موجودى زاید در نظام خلقت است.
اسلام زن را از قعر ذلت و تباهی به اوج عزت رسانده، انسانیتش را به او باز گرداند، همه حقوقش را به رسمیت شناخت وبادیدی فراگیر و جامع و با درنظر گرفتن همه ویژگیهای آنان، جایگاه و شخصیت والایی برایشان درنظر گرفت و درمیان تمدنهای کهن و نوبنیاد، تنها این دین مقدس اسلام صاحب این امتیاز است و میتواند ادعا کند که ارزش واقعی را برای زنان به ارمغان آورده است.
مسئولیت زنان در زندگى اجتماعى و خانوادگى
جامعه انسانى با خلاقیت ها و تعامل هاى زنان و مردان پیشرفت و ترقى مى کند. نقش زنان در زندگى روزمره بسیار حیاتى است. نقش زنان و مردان نقش تکمیلى دو دست انسان در انجام امور زندگى است. امروزه زنان در زمینه هاى متعددى مشغول به کار هستند، و مسئولیت هاى اجتماعى آنان گستره وسیعى را شامل مى شود. بچه ها از مادر بهتر چیز اخذ مى کنند، آن قدرى که تحت تأثیر مادر هستند، تحت تأثیر پدر نیستند، تحت تأثیر معلم نیستند.
شایان توجه است که عشق و عاطفه مادرى در تربیت فرزندان و در کسب آموزش واقعى و بنیادین براى زندگى آینده شان مؤثر است. فرزندان بر اعمال و رفتار مادر نگاه مى کنند و آشکارا اهداف و خلق و خوى وى را دنبال مى کنند.
زمانى به او حقى نمى دهند; چون كالايى به ارثش مى نهند, يا در كودكى زنده به گورش مى كنند. زمانى ديگر او را مانند مردان تلقى مى كنند, و حتى زمانى, تمام هستى را در چشم و ابروى او خلاصه مى بينند, و حاضرند با تيشه عشق او خود را قربانى كنند. زمانى او را لكه ننگ مى پندارند, و زمانى نيز براى پيشبرد اهداف سياسى از او استفاده مى كنند, و با متهم كردن حريف به بى توجهى به او دشمن را آسيب پذير مى سازند.
زمانى نيز به او آزادى مى دهند تا راحت و بى پروا با او برقصند, و يا با تصويرى از او كالاى خويش را بفروشند, اما زن كيست و چيست؟ انسان; مانند مرد, كه مرد همدم او و او رئيس مرد باشد؟ يا موجودى در خدمت مردان; يا فراتر از مردان, كه به ستم در ضعف نگه داشته شده و جامعه بايد با انگشت او بچرخد, و (مرد دشمن اصلى) اوست؟
دیدگاه های مختلف در مورد ارتباط زن و مرد
الف)- دیدگاه سخت گیرانه
مطابق این دیدگاه افراطی، هر نوع ارتباط میان دختر و پسر و زن و مرد جز در صورت اضطرار ممنوع است؛ زیرا رابطه ی میان این دو، رابطه ی آتش و پنبه است و برای دوری از خطر، عقل حکم می کند که این دو، هر چه بیشتر از همدیگر دور نگه داشته شوند. بر این مبنا، هر نوع ارتباطی میان دو جنس مخالف، ممکن است باعث جرقه ای شود که کنترل آن در اختیار هیچ یک از طرفین نباشد. از این گذشته، تأثیرات منفی شنیدن صدای نامحرم و هر نوع مصاحبت با وی، در روح انسان قابل انکار نیست.
دیدگاه مذکور در تأیید صحت مدعای خویش، پاره ای از روایات را با تفسیری خاص نقل می کند که از آن جمله است: در روایتی از حضرت زهرا (س) آمده است: «برای زنان بهتر است که هیچ مردی را نبینند و هیچ مردی نیز آن ها را نبیند.» یا حضرت علی (ع) در سفارشات خـویش، بـه امـام حسـن مجتبی (ع) می فرمایند: «اگـر می توانی کاری کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد. هیچ چیز بهتر از خانه، زن را حفظ نمی کند.
همان طور که بیرون رفتن آنان از خانه و معاشرت با مردان بیگانه در خارج از خانه برای آن ها مضر و خطرناک است، وارد کردن مرد بیگانه نزد آنان در داخل خانه و اجازه ی معاشرت دادن به او نیز مضر و خطرناک است. اگر بتوانی کاری کن که زنانت غیر از تو را نشناسند.
ب)- دیدگاه سهل گیرانه
بر اساس این دیدگاه تفریطی، ایجاد هر نوع محدودیت و ممنوعیت در ارتباط میان زن و مرد، باعث برانگیختن حساسیت، افزایش التهاب و اشتیاق می شود. انسان بر اساس اصل: «الأنسان حریص علی مامنع»، وقتی در موردی با منع و محدودیت مواجه می شود، نسبت به آن حریص تر و کنجکاوتر می شود. از این رو، بهتر است که نحوه ی ارتباط دو جنس مخالف، همان گونه ای باشد که دو جنس موافق با هم مرتبطند.
از این گذشته، اوضاع حاکم بر جامعه ی جهانی، جدایی دو جنس مخالف را از هم ناممکن گردانیده است. زیرا عصر حاضر، عصر ارتباطات و اطلاعات است. همان گونه که در این عصر، فرهنگ ها، ادیان و مذاهب به گفتگو و ارتباط میان هم تن داده اند، باید ارتباط و مصاحبت میان همه افراد بشر را ـ فارغ از جنسیت، نژاد، رنگ، دین و مذهب ـ پذیرفت.
ج)- دیدگاه معتدل
همان گونه که گذشت، دو دیدگاه پیشین به یک اندازه مخدوش و مردودند، نه می توان ممنوعیت هر گونه ارتباط میان دو جنس مخالف، جز در صورت اضطرار را پذیرفت و نه می توان اهمیت و حساسیت رابطه ی دو جنس مخالف را در حدّ رابطه ی میان دو جنس موافق فروکاست؛ بلکه اعتدال در روابط زن و مرد آن است که از هر گونه افراط و تفریط پرهیز شود؛ یعنی نه چنان سخت گیرانه و تنگ نظرانه برخورد شود که در نگاه عرف و عقلا به هیچ وجه قابل عمل نباشد و نه چنان سهل گیرانه نظر داده شود که باعث پیامدهای ناگوار و منفی گردد.
معیار و میزان ، ارتباط درست و سالم با حفظ همه ی حریم هاست.
قرآن کریم در بسیاری از موارد در روابط زن و مرد از کلمه ی «معروف» استفاده کرده است. این واژه 38 مرتبه بکار رفته است که 19بار آن درباره ی ارتباط با زنان است؛ گویی معیار و میزان، «معروف» بودن روابط است. به عنوان نمونه به پاره ای از این آیات اشاره می شود:
ـ «با زنان به صورت معروف (پسندیده و مورد قبول) معاشرت کنید.»
ـ «کسانی از شما که بمیرند و همسرانی به جای گذارند، زنان چهارماه و ده روز به انتظار بمانند و چون این مدت را به پایان رساندند، باکی بر شما نیست به آن چه که به معروف و شایستگی در مورد خویش انجام می دهند که خدا از آن چه می کنید، آگاه است. آن چه درباره ی خواستگاری این زنان به اشاره بگویید یا در دل خویش نهان کنید، گناهی بر شما نیست....»
زن به عنوان نيمى از انبوه بشريت در هر مقطع از تاريخ و در هر جامعه از جوامع انسانى و نيز به عنوان مادر و يا همسر و همراه و شريك شيرينى ها و تلخيهاى زندگى, همواره با دو نگاه از سوى مردان روبه رو بوده است; نگاهى از سر شيفتگى, احترام و تكريم و تمنّا و نگاهى از ره خصومت, فرودستى, بدبينى و تحقير!
آثار, عقايد و ادبيات برجاى مانده از ملتّها و اقوام ـ داستانها, شعرها, رسوم, آيينها و ضرب المثلها ـ به خوبى نشان مى دهد كه اين دو نگرش در ميان جوامع مختلف با شدتها و ضعفهايى وجود داشته است و زن متناسب با هر يك از اين دو رويكرد و داورى, جايگاهى عزتمند و مقتدر و تأثير گذار يا موقعيّتى دشوار, مشقّت بار و رنج آور را به خود ديده است.
سهولت و دشوارى, عزّتمندى و فرودستى چيزى نيست كه تنها ميان زنان تقسيم شده باشد, بلكه مردان نيز در هر جامعه از اين دو موقعيّت بر خوردار بوده اند و برخى از آن و گروهى از اين سهم برده اند, امّا مى توان اذعان كرد كه در جامعه مردان, اين نسبت به مراتب طبيعى تر از وجود اين مشكل در جامعه زنان بوده است.
به تعبير ديگر زن و مرد به عنوان شهروندان يك جامعه, تحت تأثير يا زير فشار طبقات مختلف اجتماعى كه در مجموعه هاى انسانى رخ مى نمايد, محروميّتها, آسيبها و رنجهاى مشتركى را تحمّل كرده و مى كنند, امّا سخن در اين پژوهش از دشواريها و كمبودها و تنگناهاى مضاعفى است كه زن حتى در طبقه اى كه به آن تعلّق داشته, تحمّل كرده است.
اگر بخواهيم وجود چنين دشواريهاى مضاعف را به كلى منكر شويم, چشم بر واقعيّت فروبسته ايم و آن كسى كه چشم بر واقعيّت مى بندد, مشكلى را حل نكرده و تنها آرامش مصنوعى براى خود فراهم آورده است!
از سوى ديگر اگر تلاش كنيم كه وجود كاستيها و تنگناهاى زندگى اجتماعى زنان را در طول تاريخ و نيز روزگار معاصر, آن چنان مطلق, فراگير و همه جانبه و يكسويه بدانيم ـ چونان برخى جريانهاى فمينيستى ـ در آن صورت نيز چشم بر بخشى ديگر از واقعيّت بسته ايم و كسى كه چشم بر واقعيّت مى بندد به هر حال از چشيدن طعم حقيقت محروم خواهد بود.
واقعيت تاريخى اين است كه زن در بيشتر جوامع از حقوق انسانى خود, بهره لازم را نبرده است, بلكه گاه در اوج محروميّت و زمانى در محروميّت نسبى به سربرده است. واقعيّت اين است كه هرگاه زنان و مردان يك جامعه هر دو مورد ستم و هجوم و استثمار قرار گرفته اند و هر دو به صورت مشترك رنجى را تحمّل كرده اند, زنان به مراتب آسيب پذيرتر بوده و رنج بيشترى را بر جان هموار كرده اند.
واقعيّت ديگر اين است كه زن در طول تاريخ, نه از سوى دشمنان, بدخواهان و مهاجمان, بلكه گاه از سوى نزديك ترين عضو خانواده خود مورد بى مهرى بوده است و او به دليل موقعيتهاى اجتماعى, خانوادگى, فرهنگى, شرايط و امكانات ناگزير بوده است كه بى مهرى ها را بر جان هموار سازد, در حالى كه مردان در صورتى كه مورد چنان بى مهرى ها قرار مى گرفتند, راه هاى بيشترى براى گريز از مشكلات و رها ساختن خود از رنجها پيش رو مى ديدند و يا انتخاب مى كردند!
در كنار اين واقعيتها, به اين حقيقت نيز بايد اشارت داشت كه مصلحان الهى آنجا كه به انسان انديشيده و در جهت كاستن از رنجهاى او گام برداشته اند, هر گز نخواسته اند از جهت انسانى, تمايزى ميان زنان و مردان قائل شوند و مرد سالار يا زن سالار باشند. البته اين امر در مورد مصلحان بشرى استثنا پذير است, چراكه اگر انديشه ها و عواطف بشرى از آبشخور وحى سيراب نباشد, با همه خيرانديشى و خير خواهى مصون از افراط و تفريط نيست.
خصلتهای زنانه از منظر دین
*ترس و حفظ آبرو:
در سوره مریم، در ضمن آیاتى که سر گذشت مریم و ماجراى تولد عیسى را بیان مى دارد، به حقیقتى بر مى خوریم که هر چند در فرد فرد انسانها وجود دارد، اما در زنان به خاطر سرشت و طبیعت شان، از شدت و حدت بیشترى بر خوردار است، به گونهاى که آن را از ویژگىهاى زنان دانستهاند.
فرشته مأمور خداوند، در هیأت مردان، به خلوت مریم، دختر عمران راه مىیابد تا او را به داشتن فرزندى بشارت دهد.
مواجه شدن با چنین صحنهاى، بندبند وجود مریم را آشفته و مضطرب مى سازد؛ شعله هاى تقوى و پرهیزگارى در نهادش زبانه مى کشد و به سوى خدا مى گریزد:«انى اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا» چه مى تواند بکند او که همواره پاکدامن زیسته، در دامان پاکان پرورش یافته و در میان مردم ضرب المثل تقوى و عفت است، جز آنکه بر خود بلرزد و خداى خویش را به یارى بطلبد.
*همسر خواهى:
گر چه غریزه همسر خواهى نعمتى است نهاده شده در وجود همه افراد انسان، اما بروز این احساس در زنان به گونهاى است که آن را از مانند خود، در مردان، جدا مى سازد. توضیح آنکه: یکى از تدابیر حکیمانه و شاهکارهاى خلقت این است که مردان را مظهر طلب و نیاز قرار داد و زنان را جلوه گاه ناز. این خود ضامن حیثیت و احترام زنان و جبران کننده ضعف جسمانى آنان مى باشد.
بنابر این، غریزه همسر خواهى و همسر جویى، در مردان ظهور مى یابد و کمتر اتفاق مى افتد که زنى، نداى این احساس را لبیک گفته، در صدد انتخاب همسر بر آید. اگر هم در موردى، قدمهاى اول را براى ایجاد رابطه و زندگى زنان بردارند، به گونهاى عمل مى کنند که عزت، آبرو و حیاى شان آسیب نبیند و دست خوش بى حرمتى نگردد.
عاطفه مادرى:
برخىاز معانى و مفاهیمى که قرآن نیز متعرض آنها شده، جز در وجود جنس مؤنث، یعنى زن، مأمن دیگرى ندارد. از جمله آن معانى، عاطفه مادرى است؛ حسى که از دیدگاه قرآنى و اسلامى، بس ارجمند و پاس داشتنى است و دارنده آن، مقامى بلند در پیشگاه خداوند دارد.
نمونه این معنا را نیز در قصه حضرت موسى، سراغ مى گیریم. موسى، دور از چشم مراقبان حکومتى فرعون، در فضایى پر از اضطراب و دلهره به دنیا آمد. اما معلوم بود که این قضیه براى مدت زیادى، نمىتواند مخفى بماند.چاره کار چه بود؟! این اندیشه، جان مادر موسى را مى گداخت و معذب مى داشت. نه تاب دورى فرزند را داشت و نه مى توانست، بى واهمه فرعون و گماشته هایش، او را در دامان خود بپرورد. چه باید مى کرد!
از جانب خداوند، بر مادر موسى وحى آمد که:«... ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فى الیم و لا تخافى و لا تحزنى
در شگفت شد. این چه حکمى بود! نوزادش را به دریا بیفکند! پس با این عاطفه سرشار مادرى چه کند! بسازد و بسوزد! آرى، او بنده مطیع خداوند است و باید به فرمان او، گر چه رها کردن فرزند در دریا باشد، گردن نهد.
عاطفه مادرى در سر شت زن نهاده شده و هر زنى، گر چه فرزندى نیاورده باشد، آن را با تمام وجود احساس مى کند.
موسى نوزاد، درون صندوقچه شناور بر آب، چشمان همسر فرعون را به خود مى خواند. جنب وجوشى سراپاى زن را فرا مى گیرد. سالها از ازدواج او و همسرش مى گذشت، اما فرزندى نداشتند. چه مى شد، اگر این کودک را به فرزندى، مى گرفتند:
«قالت امرات فرعون عین لى ولک»( پس بى اختیار موسى را از دست نگهبانانى که او را مى بردند تا بکشند، گرفت و فریاد برآورد:«لا تقتلوه» و چه به وقت، خداوند، عاطفه فرزند خواهى را در وجود همسر فرعون به خروش آورد، تا بار دیگر آیتى از آیات بینات خود را، در برابر چشم جهانیان آشکار سازد.
زن ونقشهای زندگی
*زن در نقش دختری
هویتبخشی به شخصیت دختر متفاوت با پسر است. در زمینهی علاقه به مذهب، اخلاق و رعایت دستورات الهی، دختران موفقترند. در واقع، تربیت مذهبی در دختران نافذتر است. بنابراین دختران از نظر امور عاطفی و تربیتی باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند؛ چرا که عامل انتقال معنویات، خلقیات و روحیات به سبب آنهاست. بر همین اساس، پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
«پدر و مادری که دختری داشته باشند، پس به او آداب بیاموزند و تربیت و ادب او را نیکو گردانند و نیز به او دانش بیاموزند و علم و دانش او را نیکو سازند و از نعمتهایی که خدا بر آنان فرو باریده بهوفور در اختیار او قرار دهند، آن دختر مانع از آتش و عذاب الهی برای آنان خواهد شد.»
در کنار همهی ویژگیهای یک زن در جایگاه «دختری»، باید وظایفی که هر فردی، اعم از زن و مرد، نسبت به پدر و مادر خود دارد، نیز مورد توجه قرار گیرد؛ چرا که این امر، در اسلام بسیار مورد تأکید قرار گرفته و رعایت شأن و منزلت و حقوق والدین و ادای حق آنها به انسانها بسیار سفارش شده است.
*زن در نقش خواهری
نقش خواهری دومین نقشی است که یک زن میتواند در چارچوب خانواده ایفا نماید. «خواهری»، همانند سایر نقشهای خلقتی زن، جایگاه مشخص و تعریفشدهای دارد و به هیچوجه قابل جایگزینی نیست. «خواهر بودن» نقش تعادلبخش، سرشار از معرفت، بخشش، رحمت، سربلندی و شایستگی است. نقشی روحبخش و لطیف با ظرافتها و لطافتهای خاص خود، که چون از جنس گرایشهای سیرتی و معنوی است و از فطرت پاک انسانی سرچشمه میگیرد، زیباشناسانه و زیباپسندانه است.
یکی از بانوان نمونهی قرآنی که در نقش خواهری بسیار تأثیرگذار بود، خواهر حضرت موسی (ع) است. وی یکی از افراد تأثیرگذار در زندگی این پیامبر بزرگوار بود و با درایت و زیرکی توانست نقشی سازنده در هدایت زندگی حضرت موسی (ع) به سمتی که خواست خداوند بود، ایفا کرد.
نمونه والای دیگری از «خواهری کردن»، در زندگی و شخصیت حضرت زینب (س) تجلی یافت. زینب (س) از ارکان مهم کاروان امام حسین (ع) در کربلا بود و در سرپرستی و ادارهی کاروانیان سهمی مهم بهعهده داشت. او در تمام حرکتها و صحنههای غمانگیز و با شکوهی که در این مسیر بروز کرد، حضور داشت و در تمام سختیها، رنجها و مصیبتها خود را با برادرش حسین (ع) سهیم و شریک میدانست و برای او یاوری همراه، همدل و غمخوار بود.
زینب کبری (س) هم مانند مادرش فاطمهی زهرا (س) وقتی احساس کرد مسئولیت بزرگ جهاد در راه دین و مبارزه با بیدینان به دوشش آمده است و در این راه باید از مال و شوهر و فرزند بگذرد؛ حتی اگر لازم شود از دادن جان نیز دریغ نکند، با کمال شهامت و فداکاری از خانه و شوهر و زندگی دست کشید و فرزندان خود را نیز برای مقابله با دشمنان اسلام به همراه برد و در همهجا، یاری مهربان و دلسوز برای برادرش (ولی زمانش) بود.
الگوی دیگری از «خواهری» را میتوان در شخصیت حضرت معصومه (س) یافت. امام رضا (ع) خواهران زیادی داشت، ولی در میان همهی آنها، حضرت معصومه (س) با ابعادی متفاوت، سفری را در پیش گرفت که همان ویژگی سفر حضرت زینب (س) را دربرداشت.
در آن روزگار، که ظلم و خفقان دستگاه بنیعباس در همهجا سایه افکنده بود، حضرت فاطمه معصومه (س) با تأسی به عمهی بزرگوارش حضرت زینب (س) در مقابل تهدید و فشارهای حکومت علیه خاندان عصمت (ع)، علاوه بر فعالیتهای علمی و روایی و بیان احادیث دربارهی غدیرخم، ولایت و امامت، در حرکتی سیاسیاجتماعی همراه برادران خویش به عرصهی مبارزه وارد شد و «هجرت» را بهعنوان عامل اعتراض به وضعیت موجود برگزید.»
نمونهی برجستهی دیگری از نقش خواهری، که در تاریخ اسلام میدرخشد، خواهر امام هادی (ع) است. «حکیمه خاتون» از جانب برادرشان مأموریت راهنمایی و تربیت «نرجس خاتون» مادر امام زمان (عج) را به عهده داشتند.
وی تنها فردی از خاندان امام هادی (ع) بود که توفیق و شایستگی تعلیم دادن نرجس خاتون را داشت. شخصیتی که بتواند همسر امام و مادر عصارهی خلقت شود و این نشانگر تبحر و توانایی این بانوی فرزانه در شناخت دین است. همچنین ایشان تنها زنی بود که در شب نیمهی شعبان در کنار بستر حضرت نرگس حضور داشت و توفیق قابلگی امام زمان را داشت.
*زن در نقش همسری
سومین نقشی که زن میتواند ایفا کند، نقش همسری است که در فرهنگ اسلامی جایگاه ویژهای دارد. در روایتهای اسلامی «حسن تبعّل» (خوب شوهرداری کردن) در حد جهاد در راه خدا ارزشمند است. از سوی دیگر، به مردان دربارهی همسرداری بسیار سفارش شده است؛ از جمله آنکه: «هر کس دوست دارد خداوند را پاک دیدار کند، باید همسردار باشد.» در اینجا به برخی از مهمترین شاخصهای مثبت همسری در متون دینی اشاره خواهد شد:
الگوی دینی همسری آن است که همهی کارکردهای مورد انتظار از زوجیت در آن دیده شود. در این الگو مهارتهای ارتباطی اهمیت دارند. اساس ماهیت زوجیت، پیوند و ارتباط است.
بنابراین هر آنچه ارتباط زن و شوهر را تعمیق کند در این الگو وجود دارد و هر آنچه به این ارتباط آسیب میرساند در آن دیده نمیشود. مهارت کلامی در این زمینه نقش مهمی دارد و گفتوگوهای زن و شوهر باید به غنیسازی فضای انس و الفت کمک کند. در این الگو، زن و شوهر لباس یکدیگرند. این استعار به عیبپوشی و کمک به یکدیگر در رفع نیازهای غریزی و جنسی بازمیگردد.
قدردانی، محبت و تمکین، سه اصل اخلاقیعلمی مهماند که در الگوی همسری، بهویژه از سوی زنان، در تحکیم رابطهی زوجیت مؤثرند. این سه اصل هم در سطح گفتار و هم در سطح کردار باید دیده شود تا تأثیری دوچندان داشته باشد. در کنار آگاهی از وظایف حقوقی، عملکرد نیکوی اخلاقی بهترین نوع رفتار همسری است.
قدردانی، محبت و تمکین، سه اصل اخلاقیعلمی مهماند که در الگوی همسری، بهویژه از سوی زنان، در تحکیم رابطهی زوجیت مؤثرند. این سه اصل هم در سطح گفتار و هم در سطح کردار باید دیده شود تا تأثیری دوچندان داشته باشد.
در کنار آگاهی از وظایف حقوقی، عملکرد نیکوی اخلاقی بهترین نوع رفتار همسری است. این مسئله موجب میشود که امور خانواده و زوجیت بیشتر بر مبنای توافق و رضایت دو طرف پیش رود تا مرزبندیهای حقوقی. اصل حسن معاشرت و معاضدت، اصل عامی است که به حکم قرآن همهی این رفتار را پوشش میدهد.
*زن در نقش مادری
یکی از مهمترین، سازندهترین و ارزشمندترین نقشهایی که زن میتواند ایفا کند، نقش مادری است. در آموزههای دینی، مادری یک ارزش بهشمار میآید که به دلیل ویژگیهای زیستی و روانی، بر عهدهی زنان نهاده شده است.
نقش مادری تنها در وضع حمل و شیر دادن خلاصه نمیشود، بلکه یک سلسله مسئولیت-های پرورشی و تربیتی بر عهدهی مادر گذاشته شده است که ثمرهی آن در هدایت کل جامعهی بشری خود را نمایان میکند.
همانگونه که لقمه و غذا و شیر مادر در تربیت فرزند تأثیر مستقیم دارد، اندیشه و تربیت و رفتار مادر نیز در روح فرزند تأثیرات غیرقابل انکاری دارد که مسئولیت زنان را در این بُعد بسیار والا و بزرگ مینماید.
به این سبب، برای زحمات مادر، پاداشهای عظیمی همانند ثواب جهاد و شهادت قرار داده شده است. در حقیقت، مادر است که فرهنگ، معرفت، تمدن و ویژگیهای اخلاقی یک قوم و جامعه را با جسم، روح و اخلاق و رفتار خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل میکند.
یکی از مهمترین وظایفی که در داخل خانه و خانواده به عهدهی زنان است، مسئلهی تربیت فرزند است. زنانی که به خاطر فعالیتهای خارج از خانواده، از آوردن فرزند خودداری میکنند، برخلاف طبیعت بشری و زنانهی خود اقدام میکنند؛ خداوند به این راضی نیست.
کسانی که فرزند و تربیت فرزند و شیر دادن به بچه و در آغوش مهر و عطوفت بزرگ کردن فرزند را برای کارهایی که خیلی هم متوقف به وجود آنها نیست، رها می-کنند؛ دچار اشتباه شدهاند.
بهترین روش تربیت فرزند انسان، این است که در آغوش مادر و با استفاده از مهر و محبت او پرورش پیدا کند. زنانی که فرزند خود را از چنین موهبت الهی محروم میکنند، اشتباه میکنند. هم به ضرر فرزندشان و هم به ضرر خودشان و هم به ضرر جامعه اقدام کردهاند؛ اسلام این را اجازه نمی-دهد .
*زنان عامل سلامت جامعه
شرایطی که زن در خانه و خانواده برای مرد فراهم می آورد، موجب رشد و تربیت نه تنها فرزندان بلکه همسر می شود؛ زیرا آنچه موجب می شود تا انسان در مسیر کمالی گام بردارد، امنیت و آرامشی است که در خانه از طریق همسر فراهم می آید؛ از این رو امام خمینی معراج مردان را از دامن زنان می داند؛ زیرا زنان مؤمن و پاکدامن با شرایطی که فراهم می آورند، زمینه رشد و بالندگی مرد و معراج آسمانی وی را فراهم می کنند.
زنان با ظرافت طبع و طبیعت خویش و شدت عاطفه و احساسی که در نهادشان به ودیعت گذاشته شده می توانند محبت و صمیمیت را در مردان و فرزندان پدید آورده و یا تقویت نمایند. محبت و صمیمیت و آرامشی که در خانه وجود دارد، عامل مهم سلامت شخصیت و در نتیجه سلامت رفتاری افراد جامعه می باشد. براین اساس می بایست زنان را مهمترین عامل در سلامت جامعه و جامعه پذیری و گسترش هنجارها در آن دانست.
اختلاط زن و مرد بیرون از دایره عفاف و حجاب موجب می شود تا جامعه از سلامت و امنیت خارج شود و بحران هنجارشکنی، جامعه را به تباهی بکشاند. لذا خداوند از هر گونه اختلاط بیرون از دایره عفت و حجاب را منع می کند و از زنان می خواهد که بیشتر در خانه به نقش مادری و تربیت فرزند توجه کرده و اگر در جامعه حضور می یابند با التزام به شرایط عفاف و حجاب وارد شوند.
*نتیجه
خانوادهی نمونه و موفق، خانوادهای است که محل امن و آرامش برای اعضای بوده و مودت و رحمت بر آن حاکم باشد. لذا برای استحکام این ویژگیها در خانواده باید بنای آن بر پایههای ایمانی و تربیت دینی استوار گردد و اخلاق کریمانه و مسئولیتپذیری بر خانواده حاکم شود.
برای تحقق یک خانوادهی موفق و نمونه، همهی اعضا باید به حقوق و تکالیف خود پایبند باشند. بنابراین، خانوادهای «الگو» و «نمونه» است که در آن حقوق همهی اعضا استیفا شده و تکالیف آنان نیز انجام داده شده باشد. با بررسی نقشهایی که زنان در خانواده ایفا میکنند، میبینیم که دامنهی تأثیرگذاری آنها در کل روابط خانوادگی بسیار زیاد است و این امر در موفقیت و اعتلای خانواده بسیار مؤثر و سازنده است.
زن در خانواده میتواند در چهار موقعیت و جایگاه مختلف، ایفای نقش کند و تأثیرگذار باشد. نقش-های دختری، خواهری، همسری و مادری. بنابراین ضروری است که زن مسلمان به جایگاه خود و نقشهایی که میتواند در حوزهی روابط خانوادگی ایفا کند، آگاهی داشته باشد تا با علم به این موضوع بتواند در جهت سامان دادن به خانواده و روابط خانوادگی حاکم بر آن تأثیرگذار و سازنده باشد. همچنین نهادهای گوناگون اجتماعی، خصوصاً نهادهای آموزشی و فرهنگی، باید در جهت آگاهی دادن به زنان جامعه و تبیین اهمیت نقش زنان در خانواده عمل کنند.
در این راستا، رسانهها خصوصاً رسانههای دیداری چون سیما و سینما به واسطهی تأثیرگذاری بیشتری که بر مخاطب دارند، میتوانند نقش بسیاری در زمینه به تصویر کشیدن نقش زنان در خانواده و اهمیت آن در اعتلای خانواده داشته باشند. آموزشوپرورش نیز از طریق گنجاندن چنین مفاهیمی در مواد درسی، میتوانند بسیار تأثیرگذار باشند، خصوصاً اگر از سالهای آغازین تحصیل این برنامه محقق شود که بهتدریج فرهنگ-سازی و درونی کردن آن صورت گیرد.
انتهای پیام /
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد