يكي از مضامين و جاذبه هاي پر كاربرد كه پرتوي از جلوه هاي روح بلند و متعالي آن حضرت به شمار مي آيد ، ارادت و نجواي عاشقانه و خلوت هاي عارفانه اش با آن " يارغايب از نظر " مي باشد.
به گزارش گلستان ما ؛ محمد حاجي آبادي عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی ، دانشگاه آزاد اسلامی ، آزادشهر طی مقاله ای نوشت : شعر حضرت امام خميني (ره) سراسر شور و شعور و شيدايي است . اين جوشش دروني و نجواهاي عارفانه از دلي تراوش نموده كه در حال و هوايي وراي اين دنياي ماده و طبيعت سير مي كرده است .در انديشه ايشان ، عاشق راستين كسي است كه از ماسوي الله قطع تعلق كرده و با استمداد از جذبات و عنايات حضرت حق به تصفيه و تزكيه دل همت گمارده و به سير الي الله پرداخته است .
بايد اشاره داشت يكي از مضامين و جاذبه هاي پر كاربرد كه پرتوي از جلوه هاي روح بلند و متعالي آن حضرت به شمار مي آيد ، ارادت و نجواي عاشقانه و خلوت هاي عارفانه اش با آن " يارغايب از نظر " مي باشد . پير فرزانه انقلاب به حضرت مهدي ( عج ) عشق مي ورزد و شادمانه بار هجر و وصال او را بر سفت جان مي كشد. پژوهنده در اين پژوهش بر آن است كه سيماي تابناك حضرت اباصالح را در شعر امام خميني ( س ) كه آيينه ي تمام نماي روح اوست ، بكاود و به و صف جلوه و جذبه هاي ملكوتي آن امام بزرگوار بپردازد .
مقدّمه
با تعمق و تأمّل در شعر امام خميني(ره) پژوهنده با عارفي روبروست مستغرق درياي عشق . سالك شيفته اي كه با نوشيدن آب حيات بخش معرفت ، قدم در وادي شهود نهاده است . شعر امام سراسر شور و شيدايي است كه مطالعه ي آن تشنگان باديه طلب را سير آب مي نمايد.از اين ميان غزل امام ، روايت مستي و بي خودي و خروج از عالم تن و عروج به سدره المنتهي است ، علاوه آب زلال چشمه ي عشق و جنون است و شعله ي شوق و وجد و حال . به سخن ديگر ، مي توان بر آن بود كه سالك با قيل و قال مدرسه نمي تواند بر اسرار و رموز عشق و عاشقي واقف شود و جلوه يارش را با قلم و دفتر به شرح و بيان بنشيندو زبان حال او در اين باره چنين است :
بشكنم اين قلم و پاره كنم اين دفتر نتوان شرح كنم جلوه ي والاي تو را
( امام خميني ، 1377 : 42 )
( همان : 59 )
با اين تفاسير ، هر پژوهنده اي با ژرف انديشي در شعر حضرت امام در جستجوي هر نكته و دقيقه عارفانه كه باشد ، به آساني مي تواند به دنياي رنگين انديشه صافي ايشان پي ببرد . ليكن يكي از محور هايي كه قابل طرح و بحث مي باشد ، موضوع " مهدويت " و " مهدي سرايي هاي " بنيان گذار بزرگ انقلاب اسلامي است .
در اين باره مي توان گفت كه حضرت امام خميني ( س ) در فضاي سينه ي خويش ، مجنون وار و فرهاد سان ، عشق مهدي ( عج ) را مي پروراند و شادمانه بار هجر و وصال اورا بر سفت جان مي كشد .
عاشقم عاشق روي تو نه چيز دگري بار هجران وصالت به دل شاد كشم
در غمت اي گل وحشي من اي خسرو من جور مجنون ببرم تيشه فرهاد كشم
( همان : 154 )
در پژوهش پيش رو تلاش در آن است كه حضرت صاحب زمان به عنوان انسان كامل و مظهر تمام صفات خداوندي و پير و مقتداي عارفان معرّفي گردد كه سالكان الي الله با پيروي و تأسي جستن از او در پيمودن منازل و مراحل عرفان موفّق خواهند بود. او ذاتي است كه تمام خلايق و كاينات طفيلي وجود اويند . پادشاه مطلقي است كه سليمان وار بر زمين و زمان و جن وانس فرمان مي راند . در حقيقت اوست كه مهر تأييد بر دين مبين اسلام مي نهد و جهان را از وجود بيدادگران خالي واسلام را به عنوان يك دين فراگير و عالم گستر معرّفي مينمايد . وجود پاكش منبع فيض و جود است و تمام عرشيان و فرشيان ريزه خوار خوان اويند .
بررسي و توصيف جلوه های ملكوتي حضرت مهدي ( عج ) :
1- حضرت مهدي(عج) ، مصداق بارز انسان كامل
حضرت حجّت مثل اعلي و نمونه بارز انسان كامل ، ذات پاكي است كه تمامي خصايص و ويژگيهاي اولياء الله و ائمّه اطهار (س) در وجود پاكش جمع آمده و از هر يك از آن گوهران پاك ، مرواريدي بر گوهر وجودي خويش افزوده است . به گونه اي كه مي توان گفت بر طريقت جدش رسول الله (ص) گام نهاده ، هيبت و شكوه مولا علي (ع) در سرداشته ، عصمت و پاكي مادرش فاطمه (س) را به ارث برده ، بر خُلق و خوي حسن (ع) رفته ، در اقتدار و صلابت بر مرام حسين (ع) سير كرده و سجّاده نشيني سجاد را در پيش گرفته است . علم و بصيرتش باقري، فيض و كرمش جعفري ، حلم و صبرش كاظمي و كعبه دل چون رضا است . علاوه ، پرهيزش تقوي، جودش نقوي و طلعت و مويش عسكري است .
مصطفي سيرت ، علي فر ، فاطمه عصمت ، حسن خو هم حسين قدرت ، علي زهد و محمد علم مهرو
شاه جعفر فيض و كاظم حلم و هشتم قبله گيسو هم تقي تقوا ، نقي بخشايش و هم عسگري مو
مهدي قائم كه در وي جمع اوصاف شهان است
(امام خمینی، 1377 : 277 )
2-آئينه تمام نماي حضرت حق
آن حضرت ،گوهر تابناكي از انوار الهي است كه حضرت حق با تابش فروع آن دل عشاق را منوّر مي سازد و زنگار تيرگي و جهل را از آن مي زدايد . به يقين چنين دلي مظهر تجلي انوار حق ، منبع معرفت و گوهر انسانيت است كه در سايه ي تهذيب آن از كدورات و مشغله هاي نفساني و بر خاستن حجاب خودبيني ، عارف قادر مي شود به معرفت و مشاهده ي حق نائل آيد.
در انديشة امام راحل ، حضرت مهدي(عج) آيينه تمام نماي حضرت خداوندي است و مظهر تمام صفات جماليه و جلاليه پروردگار. بنابراين ،هر انساني كه بطور شايسته به شناخت و معرفت آن حضرت نايل آيد ، مي توان گفت به معرفت خدايي رسيده است . پس بر ماست كه او را پيشواي خويش سازيم تا به كعبه وصال خداوندي نايل آييم . از آنجايي كه حضرت قائم از واصلان كوي يار است و مراحل و منازل طريقت را پشت سر نهاده است پس با تأييد و لطف حق مي تواند راهنماي مجرّبي براي سالكان باشد .
و اينك اشارت امام :
مرات ذات كبريا ، مشكوه انوار هدا امرش قضاء، حكمش قدر، حُبش جنان ،بغضش سقر |
منظور بعث انبياء مقصود خلق عالمين خاك رهش زيبد اگر بر طُرّه سايد حورعين (امام خميني ، 1377 : 260) |
|||||
دست تقديرش به نيرو جلوه عقل مجرّد |
آيينه انوار دارد ، مظهر اوصاف احمد |
|||||
3- گوهر وجودي و هستي عالميان
آن حضرت گوهر وجودي كاينات و مظهر اوصاف محمّدي (ص) است و مصداق بارزي از حديث معروف « لولاك لما خلقت الافلاك » كه :
هر چه زبيگانه و خيل تواند | جمله در اين راه طفيل تواند (نظامي ، 1370 : 24) |
مي توان بر آن بود كه به واسطه آن گوهر شريف بود كه حضرت خداوندي آدميان را از گوشه نيستي خلق كرد و بر قامت آنان لباس وجود و هستي پوشيد و با نفس مسيحايي حضرت مهدي جاني تازه به كالبد بي جان انسان ها دميده شد .
سايه ي قد تو بر قالبم اي عيسي دم عكس روحيست كه بر عظم رميم افتاده است
( حافظ ، 1381 : 53 )
و اشارت حضرت امام بدين مضمون :
اي كه بي نور جمالت نيست عالم را فروغي پرده بردار از رخ و ما مردگان را جان ببخشا |
تا به كي در ظل امر غيبت كبري نهاني اي كه قلب عالم امكاني و جان جهاني (امام خميني، 1377 : 266) |
نيز در اين مسمّط :
مصدر هر هشت گردون مبدأ هر هفت اختر والي هر چار عنصر حكمران هر سه دختر |
خالق هر شش جهت ، نور دل هر پنج مصدر پادشاه هر دو عالم ، حجّت يكتاي اكبر | |
آنكه وجودش شهرة نه آسمان بل لامكان شد (همان : 275) |
4. خاتم اوصياء
همانگونه كه حضرت رسول(ص) ختم رسل است و سلسله نبوّت بر او ختم گشته است . حضرت مهدي موعود(عج) ، آخرين وصي و ولي خداوندي است كه منشور ولايت به نام او رقم خورده است . ليكن در زمان غيبت آن ستاره فروزان ، نايبان بر حقش به نيابت از ایشان وظيفه خطير رهبري را بر عهده مي گيرند و روندگان طريقت را هدايت و ارشاد مي نمايند تا زمينه را براي ظهور آن حضرت مهيّا سازند و با عيان شدن چهره نورانيش ، انتظار همگان بسر آيد .
و عطار در اين باره گويد :
اي ولاي تو معين آمده بر دل و بر جان همه روشن شده
اي تو ختم اولياء اندر نهان در همه جان ها نهان چون جان جان
( عطار ، 1376 : 7 )
و كلام امام :
ايزد بنامش زد رقم ، منشور ختم الاوصياء | چونانكه جّد امجدش گرديد ختم المرسلين (امام خمینی ، 1377 : 206) |
5. پادشاه زمين و زمان
حضرت صاحب زمان ، پادشاه با صلابت و مقتدري است كه سكّه پادشاهي به نام او ضرب شده است و عالميان كون و مكان ، فرمانبران كوي اويند و خاك پاك درگاهش را چونان توتيايي بر ديدگانشان مي كشند تا بر بصيرت آنان افزوده شود . از آنجايي كه قدرت حق به آن نازنين تنفيذ شده است ، او سرچشمه قدرت و حكم او نيز بر همه كس و همه جا نافذ و جاري است و در اين زمينه امام راست :
دست تقديرش به نيرو جلوه عقل مجرّد حكم و فرمانش محكم، امر و گفتارش مسدّد |
آينه انوار دارد مظهر اوصاف احمد در خصايل ثاني اثنين ابوالقاسم محمّد |
|
آنكه از يزدان خدا بر جمله پيدا و نهان شد (امام خمینی : 277) |
علاوه او سليمان زمان است كه با نگين پادشاهي خويش بر جن و انس فرمان مي راند .
سلطان دين، شاه زمن ،مالك رقاب مرد و زن | دارد به امر ذوالمنن روي زمين زير نگين (همان : 260) |
6. تعالي بخش دين مبين اسلام
دين اسلام زماني به مرحله كمال خويش مي رسد كه جهان از هر گونه ظلمت و جهل پاك و از وجود آلودگان و شياطين انس و جن خالي شود . بايد گفت تنها مصلحي كه با عدالت فراگيرش به اين هدف و آرزو جامعه عمل ميپوشاند ، منجي عالم بشريّت ، حضرت مهدي(عج) است كه بساط ظلم و تباهي را از ميان برمي چيند و دين اسلام را جهاني مي كند . اوست كه با لطف و فضل خويش بر حقانيت اسلام و پيروانش مهر تأييد مي نهد و طرفداران راستينش را در دو جهان سرافراز مي سازد . چه بسيارند مشركاني كه به روزگارش به دين اسلام گرايش پيدا مي كنند
و كلام امام :
گرنه وجود اقدسش ظاهر شدي اندر جهان | كامل نگشتي دين حق ز امروز تا روز پسين (امام خمینی : 260) |
|
اي حضرت صاحب زمان،اي پادشاه انس و جان | لطفي نما بر شيعيان ، تأييد كن دين مبين (همان : 262) |
7. منبع فيض و كرم
در جايي ديگر به اين نكته اشاره رفت كه خداوند به سبب ذات مبارك حضرت مهدي(عج) ، كمال لطف و كرامت را در حق انسان ارزاني داشت ، پس مي توان گفت : حضرت قائم جواد و فياضي است كه عرشيان و فرشيان ريزه خوار خوان نعمت اويند و از خرمن معرفت و معنويتش خوشه ها برمي چينند . بنابراين : « جهان را فيض وي فرخ نمايد »
خوشه چين خرمن فيضش همه عرشي و فرشي |
ريزه خوار خوان احسانش همه انسي وجاني ( امام خميني،1377 : 265) |
باري وجود آن حضرت ، گوهر تابناك و شهاب ثاقبي است كه خورشيد و ماه آسمان با تمام عظمت و فروغي كه دارند ، نوردهي خود را از ذات پاك او به عاريت مي گيرند . او منبع فيض و نور است و برماست كه دل و باطن خويش را به خورشيد معرفت او منوّر سازيم و در يوزگي نورهاي عاريتي را ننماييم و در اين باره صائب تبريزي چه زیبا سروده است:
و مضمون فوق در شعر امام (ره):
از ضيائش ذره اي برخاست شد مهر سپهري از عطايش بدره اي گرديد بدر آسماني
بهر تقبيل قدومش انبياء گشتند حاضر بهر تعظيمش كمر خم كرد چرخ كهكشاني
( امام خميني ، 1377 : 265 )
جلوه ذاتش به قدرت تالي فيض مقدّس | فيض بي حدش به بخشش ثاني مجلاي اقدس ( همان : 276) |
8. اميد مستضعفان و مايه يأس مستكبران
آن وجوه مقدّس مصداق بارزي است از آيه شريفه « و نريد آن نمن علي الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم ائمّه و نجعلهم الوارثين ». ( قصص / 5) اوست كه با تيغ عدالت خويش علي وار ظالمان را به خاك مذلّت خواهد نشاند و دنيا و فرمانروايي آن را به دست شايستگان خواهد سپرد . اوست كه با گام نهادن به جهان پر از ظلم و بيداد ، عدالت خويش را فراگير مي سازد و ريشه جهل و جهالت را مي خشكاند و بهار مستكبران را به خزان بدل مي سازد . و اوست كه دنيا را از وجود آلودگان و آسودگان خالي ميكند و تمامي مردم در سايه پرچم عدالت او روزگار مي گذرانند. پس بدين علت است كه همگان آمدنش را به انتظار نشسته اند :
و اينك خلوت هاي عارفانه ي امام در اين باره :
اي خسرو گردون فرم لختي نظر كن از كرم ناموس ايمان در خطر ، از حيلة لامذهبان ظاهر شود آن شه اگر شمشير حيدر بر كمر ديّاري از اين ملحدان ، باقي نماند در جهان |
كفّار مستولي نگر ، اسلام مستضعف ببين خون مسلمانان هدر از حملة اعداء دين |
پير فرزانة انقلاب دست نياز به درگاه بي نياز حق دراز مي نمايد و از او استعانت مي جويد كه پروردگارا ،دل دشمنان حضرت مهدي(عج) را پژمرده و اندوهگين ساز و دوستدارانش را شاد و خندان گردان .
بر دشمنان دولتت هر فصل باشد چون خزان | بر دوستان هر مهمّي بادا چو ماه فروردين (همان : 262) |
و در جايي ديگر از حضرت مهدي(عج) ، استعانت مي طلبند و ندا سر مي دهند كه : اي ناجي ما ، اين ظالمان درنده خو كه چونان گرگي به جان مردمان بي پناه در افتاده اند ، از صفحه روزگار محو كن و حق مظلوم را با فرج خويش از بيدادگران بستان .
تا به كي اين كافران نوشند خون اهل ايمان تا به كي اين ناكسان باشند بر ما حكمرانان |
چند اين گرگان كنند اين گوسفندان را شباني تا كي اين دزدان كنند اين بي كسان را پاسباني (همان : 266) |
9. حضرت مهدي(عج)، شادي آفرين فرشيان و عرشيان
در ميلاد بزرگ آن حضرت ، آسمانيان و زمينيان به شور و وجد مشغولند چرا كه مولودي به اين كرة خاكي پا نهاده است كه وجودش سراسر نور و زيبايي است و هر آنجايي كه زيبايي باشد ، عشق نيز هست . ناگفته پيداست ،زيبايي زائيده عشق است و عشق نيز حسن آفرين . از آنجايي كه ما عاشق مهدي هستيم به واسطه همين عشقي كه به او مي ورزيم ، پيوسته در شور و شعف بسر مي بريم و دراين وجد سر از پا نمي شناسيم .
ني اساس شادي اندر توده غبراء مهياست خود در اين نوروز اندر هشت جنّت شور و غوغاست |
يا كه اندر بوستانهاي زميني عيش برپاست قدسيان را نيز در لاهوت جشني شادي افزاست |
|
چون كه اين نوروز با ميلاد مهدي توأمان شد (امام خميني : 1377 : 257) |
به اميد آن روزي كه غم هجران به سر شود و شادي وصل فراهم و يوسف گمگشته زمان از پرده غيب برونآيد.
غم مخور ايّام هجران رو به پايان مي رود وعدة ديدار نزديك است ياران مژده باد |
اين خماري از سر ما مي گساران ميرود روز وصلش ميرسد ايّام هجران مي رود (همان : 111) |
نتيجه
حاصل سخن آنكه ، شعر امام محصول حالت استغراق در نور ذات جلال و جمال حضرت حق و نتيجة شهود لقاي ديدار است . امام در شعر و انديشه اش ، حضرت مهدي(عج) را از جمله زبدگان حضرت دوست مي شمارند كه او را تكليف و رسالتي است تا مردمان را به سوي مبدأ متعال رهنمون سازد و از ظلمات جهل و گمراهي و ستم برهاند و آنان را به مقام سعادت و سرمنزل سلامت راهبر شود .
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد