مادر شهید قربانعلی ساوری نقل میکند: قربانعلی، یک روز قبل از اعزام به خانه همسایه رفت و مقداری آب نوشید و گفت: یا حسین شهید، حسین جان فردا برای زیارت تو عارم جبههها هستم و اطمینان دارم که دیگر آب روستای بالاجاده را نخواهم خورد.
شهید «براتعلی رجبی» در فرازی از وصیتنامهاش مینویسد: «فرزندانتان را چنان تربیت کنید که ادامهدهنده خط سرخ شهادت باشند.»
اسماعیل صفاری در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود به مسافران تشنه هندوانه داد و گفت: زودتر از اینجا بروید اگر مادرمان بفهمد که شما سید هستید تا تمامی هندوانهها را به شما ندهد راضی نمیشود.
شهید «محمدعلی احمدی» در وصیتنامهاش نوشت: شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش میکشد پس مادر و پدر جان با خبر شنیدن شهادت من گریه نکنید بلکه به فکر شب دامادی من بیفت و خیلی خوشحال باشید.
شهید «حاج محمد سقر» پس از اخذ مدرک دیپلم به عنوان سرباز ارتش رهسپار جبهههای جنگ شد. تا اینکه پس از ۱۲ ماه ایثار و فداکاری به درجه رفیع شهادت نائل شد.
شهید «علیاکبر دینکو» آرزو داشت پزشک شود اما با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت تا از دین و ناموس و میهن خود دفاع کند علیاکبر سه بار به جبهه رفت و در اعزام آخر پس از رشادتهای فراوان به شهادت رسید.
مادر شهید میرعرب نقل میکند: عباس هیچ وقت لباس نو نمیپوشید و میگفت مادر اگر من لباس نو بپوشم، دل بچههایی که توان خرید لباس را ندارند به درد میآید.
سردار شهید «علیاکبر بالاجلینی» سادهزیستی مرامش بود به همین دلیل در مراسمی ساده ازدواج کرد و ثمره زندگیاش تولد دختری به نام معصومه شد.
شهید عبدالله رسولی هنوز ۹ ماه از خدمت سربازی خود را به پایان نرسانده بود که با دختری از یک خانواده مذهبی ازدواج کرد و سه ماه بعد از ازدواجش به شهادت رسید.
شهید حسین حجتی دانشجوی تربیت معلم بود. به حجاب و عفاف خیلی اهمیت میداد. قرآن و عمل به دستورات خداوند متعال سرلوحه همه کارهایش قرار داشت.
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.