شهید وابستگی عجیبی به مادر خود داشت. همیشه در کارها حتی کارهای منزل کمک میکرد.
شهید «علی امبر خیام تهرانی» از سوی بسیج داوطلب جبهههای جنگ شد، در جبهه تمام مسئولیتهای سخت و دشوار را به عهده میگرفت، او پس از رشادتهای فراوان در سوسنگرد به فیض شهادت نایل گشت.
شهید «محمدعلی اسودی شیرهجینی» در مناجاتنامه خود نوشته است: «معبودا! به حق پنج تن آل عبا دشمنان اسلام و قرآن را نابود بگردان.»
روحانی شهید «حسین میرزایی» در خاطراتش از رزمندهای سخن گفت که حسرت یک آخ را به دل دشمن گذاشت.
شهید غلامعلی سرگزی به دلیل شغل حساسی که داشت دشمنان زیادی داشت و در مقابل صحبتهای برادرش که میگفت: بیشتر مراقب خودت باش لبخندی میزد و میگفت؛ شهادت لیاقت میخواهد.
شهید علی تجلائی قبل از شروع مراسم عقد به همسرش گفت: اگر علاقهای به من دارید و اگر به خوشبختی من میاندیشید، لطف کنید و از خدا برایم سرانجام شهادت را بخواهید.
شهید «امرالله آقایان» در فرازی از وصیتنامهاش مینویسد: «از تفرقه و جدایی بپرهیزید و صدای حقطلبانه ما را به گوش جهانیان برسانید و کاخ ستمگران را به لرزه درآورید.»
شهید گرزین بهعنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. او با سمت تکتیرانداز در دهلران بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. در ادامه تصاویری از این شهید والامقام را میبینید.
شهید مسلم البرزی در وصیتنامهاش نوشت: «نصیحتی به شما عزیزانم دارم این که بعد از شهادت من اصلا گریه نکنید. نگذارید منافقین نسبت به انقلاب بدگویی کنند. اگر توهینی شود خون من هدر میرود.»
شهید ابراهیم فخار دانشآموز بود که عازم جبهههای حق علیه باطل شد، او پس از ۳۸ روز جهاد در جبهههای حق به فیض شهادت نایل شد.
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.