1393-08-15 14:36
4220
0
5414

التماس‌های زن جوان برای فرار از یک اتفاق تلخ

چهار ساعت التماس‌های فروغ برای ادامه زندگی با شهرام بی فایده بود و در نهایت حکم طلاق توافقی این زوج از سوی قاضی دادگاه خانواده صادر شد. زن جوان که به‌دلیل اعتیاد شوهرش، مهریه‌اش را به اجرا گذاشته بود، نمی‌دانست شوهرش به خاطر انتقام، برای همیشه از او جدا می‌شود. هفته گذشته به این دادخواست در دادگاه خانواده رسیدگی شد.

به گزارش گلستان ما ، در دادگاه شهرام و فروغ پنج سال است با هم زندگی می کنند. آنها وقتی ازدواج کردند، زوج عاشق پیشه ای بودند که هیچ کس تصور نمی کرد مشکلی باعث جدایی آنها شود. اما حالا این زوج جوان روبه روی قاضی عموزادی، رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده تهران در میدان ونک نشسته اند تا پرونده طلاقشان بررسی شود. زن در حال اشک ریختن است و مرد خیلی مضطرب و عصبی دستانش را میان سرش گرفته و منتظر است قاضی، پرونده آنها را بررسی کند.

در این لحظه زن رو به همسرش کرد و گفت: شهرام، من به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم، تو هم فداکاری کن و به خاطر من از طلاق منصرف شو.در این لحظه مرد فریاد زد: من دیگر نمی خواهم با تو زندگی کنم، دست از سرم بردار. آن زمان که داشتی اموال مرا توقیف می کردی، باید به این روزها هم فکر می کردی.

قاضی عموزادی به مرد گفت: چهار ساعت است با هم بحث می کنید. همسرت می خواهد با تو زندگی کند، تو هم آشتی کن و برو سر خانه و زندگی ات.

مرد گفت: آقای قاضی شما نمی دانید این زن چه بلاهایی سر من آورده است. اگر می دانستید این حرف را نمی زدید. پنج سال است با او زندگی می کنم. در این مدت او روزگار مرا سیاه کرده است. وقتی با او ازدواج کردم، دوستش داشتم، اما حالا از او متنفرم. او و خانواده اش با من مثل یک دشمن رفتار کردند. تو را به خدا حکم طلاق را صادر کنید تا همه چیز تمام شود. این زن دزد است.

او زمانی که داشتیم با هم زندگی می کردیم، همه اموالم را توقیف کرد و مهریه اش را هم اجرا گذاشت. او آبروی مرا پیش همه برد و زندگی ام را سیاه کرد. چطور می توانم با او زندگی کنم.

در این هنگام زن که در حال اشک ریختن بود، صحبت های همسرش را قطع کرد و گفت: تو اعتیاد داشتی و اعتیادت باعث شد زندگی ات سیاه شود. من فقط می خواستم کمی تنبیه ات کنم تا دیگر سمت اعتیاد نروی و به زندگی ات برسی. تو مرا نمی دیدی. حتی بدون این که به من بگویی، خانه مان را اجاره دادی در حالی که من هنوز آنجا زندگی می کردم. اما حالا هم چیزی نشده، من از تو معذرت می خواهم و خواهش می کنم به زندگی با من ادامه دهی. من از طلاق بیزارم و دوست ندارم از شوهرم جدا شوم. تو هم لجاجت را کنار بگذار و زندگیمان را خراب نکن.

مرد در حالی که همچنان عصبانی بود، فریاد می کشید: آقای قاضی اعتیاد من مربوط به گذشته می شود و من خیلی وقت است ترک کرده ام. لطفا هرچه زودتر حکم طلاق را صادر کنید. من نمی خواهم با این زن زندگی کنم. زنی که اموال شوهرش را توقیف کند و کلی شاهد برای این موضوع بیاورد، زن زندگی نیست. من دیگر نمی خواهم با او زندگی کنم. خواهش می کنم تمامش کنید.

این بار نوبت زن بود که برای حفظ زندگی اش از قاضی درخواست کند: آقای قاضی همان طور که گفتم، من اصلا راضی به طلاق نیستم و هر طور شده دوست دارم با همسرم زندگی کنم. من اگر اموال او را توقیف کردم و مهریه ام را به اجرا گذاشتم، به خاطر زندگی ام بود. شوهرم هم در حق من بدی های زیادی کرده، اما من او را بخشیدم. حالا وقتش است او هم مرا ببخشد و از من جدا نشود. من با همه مشکلات او ساختم، چون دوست نداشتم طلاق بگیرم. طلاق در خانواده ما رسم نیست.با وجود این صحبت ها باز هم مرد راضی به ادامه زندگی مشترک با همسرش نشد و همچنان بر طلاق اصرار داشت.

در نهایت تلاش های زن و قاضی عموزادی برای منصرف کردن مرد از طلاق بی نتیجه ماند و حکم طلاق صادر شد. زن جوان نیز درحالی که همچنان اشک می ریخت، دادگاه را ترک کرد.

علاقه یا ترس

قاضی عموزادی رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده می گوید : در این پرونده علت اصلی طلاق این زوج نبود علاقه بین آنهاست. درست است که زن به شوهرش التماس می کرد طلاقش ندهد، ولی این کارش به خاطر علاقه نبود و ریشه اصلی آن به دلیل ترس و وحشت زن از طلاق و جدایی بود.

این زن از اسم طلاق می ترسید و با این که شوهرش غرور او را شکسته بود، تا آخرین لحظه تمام تلاش خود را به کار بست تا از شوهرش جدا نشود. او تصور می کرد با به اجرا گذاشتن مهریه اش، می تواند شوهرش را سر عقل بیاورد. ولی این کار بی فایده بود. شوهرش هم کاملا مشخص بود علاقه ای به همسرش ندارد و به دنبال بهانه ای بود تا از او جدا شود. وقتی پرونده این زوج را بررسی کردم، متوجه شدم آنها هرچقدر هم تلاش کنند نمی توانند کنار هم زندگی کنند و جدایی برایشان بهتر از ادامه زندگی مشترک بود. وقتی علاقه نباشد زندگی مشترک عاقبت زیاد خوبی ندارد. اگر این زوج پیش از این با مراجعه به مشاور سعی می کردند مشکلشان را حل کنند شاید حال برای حل آن به دادگاه خانواده نمی آمدند . متاسفانه فرهنگ استفاده ا ز مشاور خانواده در جامعه ما نهادینه نشده و برخی مشکلات کوچک به بحرانی بزرگ تبدیل می شود که باعث از هم پاشیده شدن کانون خانواده خواهد شد. (ضمیمه تپش)

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.