به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «گلستان ما»، پیرزنی به نام فاطمه محمدی، در طی هشت سال گذشته با امید و آرزوهای بسیار خانه‌ای در خیابان شهید تاکر کلاله خرید. وی تمام زندگی‌اش در سیستان و بلوچستان را فروخت تا خانه‌ای داشته باشد که آخرین روزهای عمرش را در آن به آرامش سپری کند. خانه‌ای که از فرزند ارشد یک پیرمرد، با وجود وکالتنامه رسمی، خریداری کرد. اما هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد که سرنوشت این‌گونه تلخ و بی‌رحم با وی بازی کند.

پس از گذشت چهار سال، وراث دیگر پیرمرد ادعا کردند که وکالتنامه‌ای که بین پدر و فرزند ارشد تنظیم شده بود، در زمانی بوده که پیرمرد در وضعیت بیماری و ناهوشیاری قرار داشته است. این ادعا آغازگر دعوایی شد که زندگی آرام فاطمه را به کابوسی بی‌پایان تبدیل کرد. در حالی که وی با اعتماد کامل به اسناد و مدارک قانونی، در این خانه زندگی می‌کرد، بارها و بارها شاهد جریان پرونده‌هایی شد که هر بار با دلهره و اضطراب همراه بود.

در طی این سال‌ها، هرچند چندین مرتبه حکم به نفع وی صادر شد و دادگاه‌ها تایید کردند که خانه حق وی است، اما در نهایت وراث پیرمرد با قسم‌های مکرر و درخواست تجدیدنظر، توانستند پرونده را به نفع خود تمام کنند. این پایان تلخ برای فاطمه روزی آشکار شد که یک روز، زمانی که در خانه نبود، به خانه بازگشت و با صحنه‌ای دلخراش روبرو شد. وسایل زندگی‌اش به طرز بی‌رحمانه‌ای به خیابان انداخته شده بود. خانه‌ای که هشت سال در آن زندگی کرده بود، دیگر جایی برای وی نداشت. وی و وسایلش، بدون هیچ پناهی، زیر باران ماندند.

حالا ده روز از آن حادثه تلخ گذشته و فاطمه محمدی، این پیرزن تنها، همچنان در کوچه و زیر باران روزها و شب‌ها را سپری می‌کند. با وجود اینکه قاضی قول داده بود که خسارت وی به نرخ روز پرداخت شود، اما تاکنون هیچ پولی به دست وی نرسیده است. این زن آواره و بی‌پناه، با چشمانی اشکبار و دلی شکسته، چشم‌انتظار است. انتظار کمک از هر کسی که بتواند دست یاری به سوی وی دراز کند، چه از مسئولان و چه از خیرین، تا شاید دوباره پناهی بیابد و بتواند باقی عمرش را در آرامش سپری کند.

پایگاه خبری «گلستان ما»، بدون تایید یا رد ادعاهای وی و اظهار نظر در خصوص ادعای وراث و رای دادگاه، این خبر را منتشر کرده تا شاید این قصه پر درد و رنج به گوش کسانی برسد که بتوانند چاره‌ای برای این پیرزن پیدا کنند.