آزمايشات تخصصي DNA روي استخوانهاي يك نوزاد پرده از راز 29 سالهاي برداشت كه در آن نوزاد پسر ربوده و فروختهشده است.
به گزارش گلستان ما ، پدر اين نوزاد كه شنيده بود وي در بيمارستان مرده است وقتي ماجراي فروش 45 نوزاد در بيمارستانهاي تهران فاش شد به جستوجوي گمشدهاش پرداخت و با نبش قبر و آزمايشات علمي مطمئن شد كه پسرش زنده است.
تولد شيرين
روز دوم ديماه سال 63 زني به نام «سرور» در يكي از بيمارستانهاي اصلي تهران نوزاد پسري به دنيا آورد.
وقتي قرار شد اين مادر از بيمارستان ترخيص شود، مسئولان بخش زنان و زايمان ادعا كردند نوزاد پسر بهخاطر ضرورتهاي پزشكي بايد در بيمارستان تحت نظر بماند. سرور كه چند باري با به آغوش گرفتن نوزادش طاقت دوري از او را نداشت و پدر كه از تولد پسرش شاد بود برخلاف ميل باطني پذيرفتند بدون نوزاد به خانهشان بروند.
مرگ خاموش نوزاد
پدر و مادر اين نوزاد پسر تا چهار روز از سرنوشت وي در بيمارستان بياطلاع بودند، هرگاه با آنجا تماس ميگرفتند ميشنيدند نوزاد زردي دارد و در دستگاه نگهداري ميشود. روز 6 ديماه سال 63، پدر نوزاد به بيمارستان دعوت شد و از تيم پرستاري شنيد كه بچهاش به خاطر نارساييهاي تنفسي و قلبي جان باخته است. اين مرد وقتي براي پرداخت هزينههاي بيمارستان رفت از پذيرش شنيد كه به خاطر مرگ نوزاد تنها 10 هزار ريال براي دفن نوزادش بايد بپردازد و هزينه زايمان و نگهداري از مادر و كودك رايگان خواهد بود. پدر نوزاد پسر بدون اعتراض به اين اتفاق و پذيرفتن نظر تيم پزشكي درباره مرگ نوزادش در حالي كه هيچ مدركي به وي ارائه نشده بود، از بيمارستان خارج شد.
فروش مافيايي نوزادان
همه باور داشتند كه نوزاد پسر عباس و سرور در بيمارستان جان باخته است تا اينكه گزارشاتي تكاندهنده از فروش نوزادان در برخي بيمارستانهاي اصلي تهران در روزنامهها به چاپ رسيد. تحقيقات نشان داده بود تيمي از پزشكان و پرستاران به صورت مافيايي و زيرزميني در زايشگاههاي تهران به پيشفروش نوزادان به خانوادههايي كه زنان نازايي داشتهاند، اقدام ميكردند.
فروش 45 نوزاد دختر و پسر از سوي تيمهاي پزشكي، رسوايي بسياري بهبار آورد، مجرمان در جلسات بازجويي با محكوم كردن يكديگر سعي در بيگناهي خود داشتند. جنجال رسانهاي اين اقدام هولناك باعث سرازير شدن عدهاي از خانوادهها كه همگي در زمان تولد نوزادانشان شنيده بودند آنها مردهاند، به دادسرا شد. عباس و سرور نيز با ديدن اين گزارشات وقتي ديدند بيمارستاني كه نوزادشان در آنجا متولد شده و مرده در ليست بيمارستانهاي تحت اتهام است به تكاپو افتادند و با طرح شكايتي خواستار افشاي راز فروش يا مرگ نوزادشان شدند.
آغوش غم
عباس از همان ابتداي طرح شكايت، انگيزهاش را يافتن پسرش دانست و هميشه از خندههاي روزهاي نخست تولدش گفت. سرور نيز چشمانتظار بود تا اثري از پسر گمشدهشان پيدا شود. وقتي با تحقيقات قضايي، مسئولان بيمارستان ادعا كردند كه نوزاد پسر واقعاً مرده و جسدش در بهشتزهرا(س) به خاك سپرده شده است، بررسيهاي قضايي نشان داد روز 14 دي ماه سال 63، هشت روز بعد از اعلام مرگ نوزاد به پدرش، در قبري كه اسم دو نوزاد روي آن نوشته شده، دفن شده است.
يك فاصله
فاصله هشتروزه از مرگ نوزاد تا دفن وي مرموز به نظر ميرسيد. همزمان با اين فرضيه كه مسئولان بيمارستان پنهانكاريهايي داشتهاند، مشخص شد يكي از پرستاران زايشگاه كه در زمان تولد اين نوزاد پسر در همان بيمارستان بود، اعترافاتي داشته كه در بيمارستان ديگري به فروش نوزادان پرداخته است. از سوي ديگر، با وجود تاكيد رؤساي بيمارستان و پزشكان مبني بر اينكه نوزاد پسر مرده است، پرستاري ادعا كرد اين نوزاد مانند نوزادان بسياري كه در اين بيمارستان پيشفروش شدند، فروخته شده است. پدر نوزاد پسر كه در هر گام به ابهامات بسياري برميخورد بيشتر نگران سرنوشت بچهاش شد و با پيگيريهاي ويژه، مسئولان بيمارستان را پاي ميز محاكمه كشاند.
حكم به بيگناهي
ابتدا، شعبه 35 دادگاه رأي به بيگناهي مسئولان بيمارستان داد و سپس شعبه 39 ديوانعالي كشور آن را تاييد كرد. مسئولان بيمارستان در همه مراحل قضايي ادعاي بيگناهي كردند و حتي يكي از پرستاران ارشد با حاضر نشدن در جلسات دادگاه وقتي بهناچار پيش روي قاضي ايستاد ادعا كرد همسرش اجازه شركت در اين جلسات را نميداد و اطلاعي از فروش نوزادان ندارد.
با وجود سرنخهايي از فروش نوزادان در همان بيمارستان و همزمان با تولد نوزاد سرور و عباس، پرونده به پيچيدگيهاي قضايي برخورد و پدر اين نوزاد با احكام صادره نهتنها عقبنشيني نكرد بلكه به رايزنيهاي بسياري با مقامات قضايي دست زد، وي اصرار داشت اگر نوزادش زنده است نياز به پدر و مادر واقعي دارد و ميخواهند وي را در آغوش بكشند.
دستور رئيس قوه قضاييه وقت
پدر نوزاد در آخرين اقدام خود نزد رئيس قوه قضاييه وقت شكايت برد و خواستار ابهامزدايي از سرنوشت بچهاش كه شايد الآن در همين تهران زندگي ميكند، شد. آيتالله شاهرودي نيز با وارد دانستن درخواست اين پدر باعاطفه، دستور داد دادستان تهران به پيگيريهاي ويژهاي دست بزند. با اين دستور رسمي، پرونده در اختيار دادستان وقت قرار گرفت و وي در نامهاي به سرپرست دادسراي امور جنايي تهران خواستار اقدامات تخصصي و ويژه شد.
2 جسد در يك قبر
وقتي داديار جنايي ماموريت پيدا كرد پرده از راز پرونده نوزاد پسر بردارد، ابتدا با پي بردن به اينكه دو جسد در يك قبر بوده به تحقيق درباره چگونگي دفن دو نوزاد پسر در يك قبر پرداخت و با اين اقدام علمي به سرنخهاي تازهاي رسيد. اين ابتكار قضايي در حالي صورت گرفت كه از وقتي پدر نوزاد پسر به طرح شكايت پرداخته بود هيچ كس دليل وجود يك قبر با دو جسد نوزاد را مدنظر قرار نداده بود.
مسئولان بهشتزهرا(س) اصرار داشتند دوجسد متعلق به خانوادههاي رسولي و هاشمي در اين قبر به خاك سپرده شدهاند و كوتاهيهايي را در سالهاي قديم علت اين اشتباه دانستند.
نبش قبر
داديار جنايي كه در تحقيقات ويژهاي به ابهامهايي برخورده بود پس از اينكه پدر نوزاد پسر خواستار تشخيص هويت شد پذيرفت براي پيدا شدن آثاري از جسد نوزادش با نبش قبر و آزمايشات DNA صورت گيرد و دستور نبش قبر را با اجازه مرجع تقليد صادر كند. اجازه فقهي صادر شد و داديار جنايي تهران پس از 24 سال دستور داد قبر دو جسد نوزاد شكافته شود تا آزمايشات DNA پرده از راز نوزاد پسر بردارد.
26 بهمن ماه سال 87 و در يك روز آفتابي و در حالي كه تيمهاي عكسبرداري و فيلمبرداري بالاي سر اين قبر مرموز حاضر بودند، نبش قبر صورت گرفت و در حالي كه همه تصور داشتند هيچ بقايايي از نوزاد 4 روزه و نوزاد ديگري در قبر به دست نيايد وقتي اين قبر شكافته شد همه به اسكلت و بقايايي از تنها يك جسد نوزاد برخوردند كه در كمال ناباوري در برابر ديدگانشان قرار داشت.
با وجود تلاش براي پيدا كردن جسد ديگري، هيچ اثري از آن به دست نيامد و معماي پيچيدهاي شكل گرفت تا با حل شدن آن راز يك جسد مشخص شود؛ اگر جسد پيدا شده متعلق به نوزاد پسر عباس بود پس نوزادي به نام فاميلي رسولي چه سرنوشتي داشت و اگر اين اسكلتها متعلق به نوزاد رسولي بوده است پس نوزاد پسر عباس و سرور در حال حاضر چه سرنوشتي دارد.
آزمايشات DNA
داديار جنايي در اين مرحله براي مشخص شدن هويت اين جسد دستور آزمايشات DNA را صادر كرد.
عدم همخواني
پس از اينكه استخوانهاي يافت شده از اسكلت تنها يك نوزاد در قبر در اختيار مركز تحقيقات ژنتيك انساني كوثر قرار گرفت وكارشناسان پساز بررسي مولكولي اين نمونهها كه در عدد استخوان مموز و يك عدد استخوان تيبيا بودند اعلام كردندكه آزمايشات روي نمونه استخوان مورد مناقشه انجام گرفت و بهخاطر نامناسب بودن نمونه و كيفيت پايين آن فقط با يك روش و مقايسه با نمونه همسر- مادر نوزاد- نتيجه قابل گزارش به دست آمد و نتيجه عدم نبوت يا رابطه مادر و فرزندي بين نمونه استخوان و پسر مرده را نشان داد.
29سال بعد
همين آزمايشات فوق تخصصي كافي بود تا معماي سرنوشت نوزاد پسر پس از گذشت 29 سال حل نشده باقي بماند و پدر نوزاد خواستار رديابي پسرش و مجازات عاملان ربوده شدن وي از بيمارستان شود.
با وجود اينكه مشخص شده بود اسكلت يافت شده هيچ ارتباطي با نوزاد پسر عباس و سرور ندارد، داديار جنايي اين پرونده را مشمول مرور زمان دانست و آن را مختومه كرد.
تلاشهاي پدر چشم بهراه
عباس كه خود را در يك بنبست ميديد باز دست از جستوجوي خواستههايش نكشيد و با مراجعه به قاضي يوسفي معاون دادستان تهران وي را در جريان سرنوشت كودكش قرار داد وخواستار رسيدگي به پرونده شد.
در اين مرحله قاضي يوسفي براي چندمين بار پرونده را به دادسراي امور جنايي تهران برگرداند و خواست تا به جريان بيفتد.
دردنامه پدر
پدر اين نوزاد در اين خصوص به شوك گفت: متاسفانه پزشك مسئول كه در حال حاضر يكي از پزشكان سرشناس است بدون اين كه خود را مقصر بداند در بازجوييها طوري عنوان ميكند كه انگار من به دنبال گرفتن غرامت و جريمه هستم، در حالي كه من هيچگونه نياز مالياي ندارم و تنها نگران بچهاي هستم كه هم خون من است و شايد الآن نياز به آغوش پدر و مادر و حمايتهاي عاطفي و حتي مالي ما داشته باشد.
وي افزود: همسرم با گذشت 29 سال هنوز روزهايي را كه نوزادمان را در بيمارستان به آغوش كشيد به خاطر دارد، ما بچههاي ديگري نيز داريم اما ميخواهم حتماً پسرم را پيدا كنم و از وقتي آزمايشات نشان داده اسكلت متعلق به نوزاد ما نيست بيشتر مصمم شدهام. پسرم در يك جايي شايد همين نزديكيهاست كه نميداند من و مادرش چشمانتظارش هستيم.»/ایران
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد