شهید نادر اژدر در فرازی از وصیت نامهاش مینویسد: جز راه اسلام و زادنیکی و سعادت که همانا از طرف امامان خود به ما میرسد، دور نشوید.
همسر شهید فرامرزی نقل میکند: «من با اینکه میدانستم همسرم به دلیل مجروحیت چند سال بیشتر زنده نمیماند، ولی با اصرار خودم تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. زیرا معتقد بودم برای سعادت ابدی باید از دنیا و تعلقات آن گذر نمود.»
همرزم شهید «محمد حسن صادقی» نقل میکند: «برای نماز صبح به شهید صادقی اقتدا کرده بودم، در سجده آخر صدای مهیب انفجاری آمد، بعد از سلام نماز، محمد حسن را غرق در خون دیدم.»
برادر شهید منتظری میگوید: مردم به وظایف خود عمل میکنند، اما انتظار دارند مسوولان به فکر مردم باشند.
شهید «جعفر دیدگاه» از شهدای هشت سال دفاع مقدس است. مادرش نقل میکند: «روزی که جعفر میخواست به جبهه برود به من گفت: مادرجان شهادت روزی من است».
شهید مصیب فرامرزی، لذت و شادابی دوران کودکی را مانند همسالان خود نه در بازیهای کودکانه، بلکه در سجاده سبز نماز میدید با درد و رنجهایی که گریبانگیر مردم جامعه بود آشنا بود و هرچه بزرگتر میشد حس انساندوستی و کمک به دیگران در روحش اوج میگرفت.
سرباز شهید مختار ایگدری در وصیتنامهاش به امت شهیدپرور ایران مینویسد: جبههها را خالی نکنید و امام را یاری کنید. از امت حزبالله میخواهم که نگذارند دشمنان داخلی و خارجی به کشور ما نفوذ کند.
شهید احمد سقلی در تنها نامهای که از او بهجامانده برای برادرش مینویسد: هوای اینجا خیلی گرم است. بهگونهای که تمام روز را مجبوریم در سنگر بخوابیم.
شهید «عزیزالله قربانی» در نامهای به پسر دایی خود مینویسد: «یک شب یکی از همرزمانم چند بعثی را با یک آفتابه غافلگیر کرد، خلاصه ابراهیم جان، بعثیها از سایه خودشان میترسند.»
شهید حاجی محمد آتابای از شهدای هشت سال دفاع مقدس است. او بعد از اعزام به خدمت مقدس سربازی به منطقه عملیاتی دهلران انتقال یافت و پس از رشادتهای فراوان در منطقه مرزی موسیان به درجه رفیع شهادت نایل گشت.
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.