شهید «مهدی امیری» در نامهای به برادران بسیجیاش مینویسد: درود بر جان برکفان بسیج که تمامی ظالمان دنیا از آن رهبرش به لرزه افتادهاند و هر روز دست به حیله و نیرنگ جدیدی دست میزنند که این انقلاب را از حرکت بازدارند و هر روز نقشه آنها نقش برآب میشود.
شهید اسماعیلی از شهدای انقلاب اسلامی بود، او جوشکار بود، ولی در اکثر تظاهراتها علیه رژیم منحوس پهلوی شرکت میکرد، وی سرانجام در سن هفده سالگی در واقعه گنبد که توسط چماقداران رهبری میشد، مورد هدف گلوله قرار گرفت و به فیض شهادت رسید.
پدر شهید عبدالزمان طعنه میگوید: عبدالزمان انسان خوش قلبی بود و به فکر منافع خویش نبود.
شهید عباس صیادی در وصیتش گفت: « نهال این انقلاب برای بارور شدن نیاز به خون ما جوانان را دارد. پس بعد از شهادتم هرگز گریه نکنید تا دشمن شاد نشویم.»
شهید رحیمی با توجه به مشکلات اقتصادی خانواده به زحمت دیپلم گرفت و با استعداد خوبی که داشت در دانشسرای تربیت معلم گرگان قبول شد و به تحصیل ادامه داد، بعد از چند بار رفتن به جبهه شربت شهادت نوشید.
خواهر شهید کاظم صادقپور میگوید:انگار به برادرم الهام شده بود که دیگر برگشتنی در کار نیست. ما هم تا سر جاده روستا دنبال او رفتیم صورتش را بوسیدم او رفت و شهید شد.
شهید «عقیل ابراهیمی» در وصیت نامهاش نوشت: «همان طور که تا الان در قبال گفتههای امام امت، احساس مسئولیت کردهاید از این به بعد هم به این مرد خدا وفادار بمانید».
شهید «شیرعلی جهانتیغ» میخواست همیشه خادم طبیعت خدا باشد و برای تکمیل اندیشه دینیاش فراگیری قرآن را در اولویتهای برنامه زندگیش قرارداده بود.
روحانی شهید «حسین میرزایی» در خاطراتش از رزمندهای سخن گفت که حسرت یک آخ را به دل دشمن گذاشت.
شهید «عزیزالله قربانی» در نامهای به پسر دایی خود مینویسد: «یک شب یکی از همرزمانم چند بعثی را با یک آفتابه غافلگیر کرد، خلاصه ابراهیم جان، بعثیها از سایه خودشان میترسند.»
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.