103 جمعه از نبودنت میگذرد سپهسالار ایران زمین و این داغ هنوز تازه است، مردم نتوانستند ماجرای فرودگاه بغداد را فراموش کنند هنوز نام بغداد را که میشنوند تن و دلشان میلرزد.
به گزارش گلستان ما، دو سال از شهادت شهید عزیز حاج قاسم سلیمانی گذشت و شور خون فرمانده هنوز میجوشد، با وجود همه سانسورهای خبری و مجازی که استکبار جهانی برای حذف نام قهرمان وطن در پیش گرفته اما احدی نمی تواند جلوی عزتی که خدا داده را بگیرد و شهید سلیمانی زندهتر از قبل در زندگی مردم جای دارد و اینگونه سردار دلها قهرمان قصه عالم و آدم شد.
مردم استان گلستان ندیده عاشق سردار دلها شدند و دو سال است که همپای ملت ایران در فراغ این فرمانده بزرگ اسلام بیتاب هستند، ولایتمداری، خدمت به مردم و نیازمندان، تواضع و اخلاص از ویژگیهای بارز این فرمانده بود که در قلوب پیر و جوان را به تسخیر درآرود.
شهروند گرگانی میگوید: بعد از رفتن سردار زندگی از روال عادی خارج شد، انگار با رفتن این مسافر زمینی دنیا دیگر نمیخواهد روی خوش به مردم نشان دهد تا وقتی که انتقام او گرفته شود.
فیروزه صالحی با بغضی که هنوز بر گلویش نشسته ادامه میدهد: سیدالشهدای مقاومت را در کشور میهمان، آسمانی کردند و ما منتظر گرفتن خون بهایش که همان فتح قدس است هستیم، تنها چیزی که میتواند تسلی خاطرمان باشد تحقق همین هدف است.
این دختر جوان تاکید میکند: جای خالی حاج قاسم عزیز برای همه مردم تلخ است ولی ادامه مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را ان شاءالله تلخ تر خواهد کرد و ما به امید این آرزو، روزهایمان را میگذرانیم.
طیبه گلوینژاد بانویی از شرق گلستان در وصف شهید سلیمانی شعری سروده است و آن را تقدیم مخاطبان این رسانه میکند؛
ای یاور رهبر، ای مالک اشتر
ثبت میشه توی تاریخ
این دست و این انگشتر
آرام بخواب سردار
این چشمه پابرجاست
این خون پاک تو
یک قطره از دریاست
خون تو یک موج تازه بنا کرده
در جان مشتاقان
آتش به پا کرده
این نور امیدی
در راه آزادیست
در صبح آزادی
جای شما خالیست
ارادت مردم استان گلستان در توصیف شهید سلیمانی به این نقطه ختم نمیشود، حمیدرضا فرشیدنیا نیز ارادت خود را به سردار دلها اینگونه به زبان گویای شعر ارائه کرده است.
قاسم سلیمانی دلت کرب بلا بود
اون همه عشق و وفا بهر صفا بود
این کبوتر حرم دور گنبد بلا بود
پرواز غریبانه اش از ضریح رضا بود
علمدار قصه ما چه بی ریا بود
نگین انگشترش نام آشنا بود
فرمانده لشکر، بی ادعا بود
ذوالفقار علی، چه کیمیا بود
فرات نگاهش بهر شفا بود
بعد از او قیامتی برپا بود
قنبر تازیکی، جانباز جنگ تحمیلی نیز در وصف حاج قاسم سلیمانی اینگونه حال و هوای گزارش ما را کرب و بلایی کرد شاعری از روستای میرمحله گرگان ابیاتی را بر صفحه کاغذ سروده که جالب و خواندنی است.
آن سپهبد شهید، اسمش به دفتر جا گرفت
حرکت از سوریه کرد و رو به کرب و بلا گرفت
تا رسید در کربلا ، گفت یا حسین جان آمدم
عشق آقایم حسین اندر دل من جا گرفت
تا که داعش ، سلیمانی رسید میدان جنگ
شد فراری کرد، فرار و رو به آمریکا گرفت
دشمن دین را کند بیرون از کرب و بلا
یا علی گفت و کمک از خالق یکتا گرفت
بهر آزادی این خاک عزیر، از سر گذشت
ترک دنیا کرد و رفت پیش حسینش جا گرفت
حضرت صاحب زمان در جبهه با سردار بود
ای خوشا بر حال آن سردار، از او فرمان گرفت
مرد مردانه قدم بگذاشت در کرب و بلا
شد شهید و در بهشت ، پیش خدایش جا گرفت
امر رهبر را خرید از جان و دل ، سردار ما
تا که در جمع شهیدان، منزل و ماوا گرفت
آن زمانی که نشست ترکش میان سینه اش
در بغل آن نازنین را یک گل رعنا گرفت
روی پیشانیش نوشته، یا حسین جان آمدم
ترکش پهپادها ، آندم به جسمش جا گرفت
یا حسین می گفت و جان می داد ، سردار رشید
روی دامن، آن شهید را ، فاطمه، زهرا گرفت
عاشق کرب و بلای پر بلا بود، سردار عزیز
دست خود را کرد بلند و دست او الله گرفت
چون گلی پرپر برای دین میان خاک و خون
کربلایی شد، خدایی شد، همانجا جا گرفت
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد