1398-11-05 08:39
1226
0
67274
مسئولان به وعده های خود در حمایت از ایده ها عمل کنند؛

پایان ماراتن چهل و هشت ساعته نخبگان بسیج در ایستگاه امید

نخستین رویداد تخصصی تولید محتوای دیجیتال بسیج در استان گلستان در سه بخش پویانمایی، بازی‌سازی موبایل و نرم افزار موبایل پس از ۴۸ ساعت رقابت فشرده تیم های شرکت کننده ساعت ۹ صبح روز جمعه به کار خود پایان داد.

به گزارش گلستان ما ؛ اندکی از 8 صبح گذشته بود که وارد سالن برگزاری مسابقات شدم، چهره های خسته و چشم های سرخ، حاکی از بیخوابی شب گذشته و شاید دو شب گذشته بود. دیگر زمان زیادی تا پایان وقت قانونی مسابقه باقی نمانده بود. هر چه پیش می رفت، سکوت خودنمایی بیشتری می کرد. گویی می توانستم تک تک نفس های بچه ها را شماره کنم. هیجان زدگی، اضطراب، مشکلات فنی ناگهانی، دست به دست هم داده بودند و گریبان جوانان خلاق این دوره از مسابقات را می فشردند. زمان هم بنایی بر مراعات نداشت. حتی در این لحظات انگار سریعتر هم پیش می رفت. به مانیتور نگاهی انداختم، کمتر از یک دقیقه باقی مانده بود. سکوت سالن شکست ...10، 9، 8، 7، 6، 5، 4، 3، 2، 1 و تمام!
به ناگاه جان های هیجان زده به آرامش شیرینی رسیدند. لحظه، لحظه ی حض بود! حضی که خالق از مخلوق خود می برد. دیگر انگار نتیجه آنقدر بزرگ جلوه نمی نمود چرا که نظاره کردن دست رنج فکر و اندیشه، خود بهترین پاداش است. قبل از داور مسابقات به میان بچه ها رفتم تا ببینم چه کرده اند.

غرفه شهید ذورقی بحری

رسول می گفت تمام دغدغه هایش را در محیط روستایی در این اپلیکیشن جای داده، خیلی جالب بود، از وسیله نقلیه بگیر تا اخبار، گردشگری تا فروش محصولات، همه ی نیازها را پاسخ گو بود، چه روستاهای گم نامی را می شد پرآوزه کرد، چه قدر باعث رونق روستا و جلوگیری از مهاجرت جوانان روستایی می شد، دهیاری و روستایی و شهری را بیواسطه به هم گره زده بود.

غرفه شهید غریب 

غرفه شهید غریب

نرگس کوچک 15 ساله هم فکری بزرگ داشت، می خواست بازار سیاه دارو را از میان بردارد، سردرگمی بیماران و خانوادهایشان را برای یافتن دارو کاهش دهد، برای همین در اپلیکیشن دارویاب خود، ارتباط مستقیم بین خرید و فروش دارو و یافتن دارو را فراهم آورده بود. او علاوه بر این به معلولین هم فکر کرده بود و داروخانه های رمپ دار را در نقشه مشخص کرده بود.

غرفه شهید تیموری

فاطمه هم دغدغه بانوان را برای یافتن بهترین و ارزانترین و معتبرتین آرایشگاه در نظر گرفته بود، شاید شما آقایان ندانید این چقدر مسئله حساس و حیاتی در زندگی بانوان است، این مهم را فقط یک بانو درک می کند!

غرفه شهید شکوری

مصطفی و محمد انیمیشن جالبی را ساخته بودند، گرافیگ قوی، ایده پخته، حس غرور و افتخار را در وجود آدمی برمی انگیخت.

موشکی شلیک شد که از انفجارش، افکار سمی شبکه های ماهواره ای و اخبار دروغین اینستا و تلگرام و امثالهم قلب های تپنده سرزمینمان را سمپاشی کردند، ناگهان هوای پاک، تیره و تار شد و علف های هرز با خار و تیغشان به دور قلب های تپنده پیچیدند؛ تپشان را گرفته و رنگ سرخشان را سیاه کردند، به ناگاه آسمان غرید و رعد و برقی ورق را برگرداند و صدای سردار دلها شنیده شد: آقای ترامپ قمار باز.... من حریف شما هستم! نور به سرزمین تابید و علفهای هرز را خشکاند و قلب ها جان تازه گرفتند و محکمتر از قبل شروع به تپیدن کردند.

غرفه شهید سنجه ونلی

حسن پیکرستان و گروهش برای اتصال کارفرما و پیمانکاران تلاش کرده بودند. اپلیکیشن این گروه از ساخت و ساز بگیر تا خدمات کامپیوتری، دکوراسیون داخلی، تاسیسات، خدمات نظافت و بسیاری از تخصص های دیگر را درون خود جای داده بود. حتی امکان پیشنهاد سفارش و درخواست خدمات را برای کاربر در نظر گرفته بود. در این اپلیکیشن با امکان سازمان دهی و حذف هزینه واسطه و اجاره مکان، کمترین هزینه و مناسبترین قیمت فراهم شده بود.
همیشه دلم برای کارگران صبور سرگذر می سوخت! چطور می شد این قشر کم درآمد زحمتکش را مدیریت کرد و انگار راهکار در دست این جوانان بود، جوانان ما چه ایده های نابی دارند.

غرفه شهید شیبانی

علی حمیدی و گروهش طراح اپلیکیشن کارپیشه، یک نرم افزار جامع معرفی و پشتیبانی از طرح های اشتغال زایی زود بازده بودند. مشاوره، پشتیبانی مالی، ثبت شرکت، پیشنهاد طرح برای سرمایه گذاران، پشتیبانی از طرح تا مرحله فروش محصول و بسیاری از خدمات دیگر را برای ایده پردازان و کارآفرینان و سرمایه داران فراهم می آورد.

حالا نوآوران ما امکان گسترش ترویج و آموزش طرح های ناب خود را به راحتی در اختیار خواهند داشت، واقعا با این حجم از تولید ایده در کشور چرا هنوز نگاه برخی از مسئولین ما به خارج از مرزها معطوف است؟!

غرفه شهید حاجی حتم لو

چهره پیمان و همگروهانش به آن دست از آدم هایی می زد که وقتی غرق درکاری می شدند گویی وارد بعدی ماورای ابعاد مادی می شوند. توپ می ترکاندی ککشانن نمی گزید! دقیقا مثل وقتی پسرخاله ام در حال بازی کامپیوتری است. گویی یک ویروس است که از سازنده به کاربر توسط بازی انتقال میابد.

او و گروهش تنها بازی ساز ما بودند و یک بازی جنگی هیجان انگیز را در این فرصت اندک طراحی کرده بودند. خب جنسیت آخر کار دستم داد، مطمئن هستم که اگر مرد بودم چه شرح ها و وصف هایی که از این بازی  جذاب و پرهیجان نمی کردم.

غرفه شهید زاهدپور

حامد آقا و گروه جوانش هم سنگ تمام گذاشته بودند، انیمیشنی در جهت تبیین مواضع رهبری در مورد اقتصاد درون زا و افزایش قدرت اقتصادی ساخته بودند.

تنها با تکیه به چرخ دنده های اقتصاد داخلی سنگ های بزرگ تحریم و مشکلات و فشارهای خارجی به راحتی خورد می شد و در نهایت پرچم زیبای ایران عزیزمان به دست جوانان پر تلاشش در بلندای قله های افتخار به احتزار در می آمد.

دیگر نوبت مسئولان است

حالا دیگر این جوانان توانمندی خود را نشان دادند، ادعایی که کرده بودند را تحقق بخشیدند، اما جانم برایتان بگوید در طول این سه روز از مدیرکل فنی حرفه ای بگیر تا اعضای شورای شهر و مدیرکل محیط زیست و قائم مقام شورای هماهنگی بسیج و مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی، استانداری و دیگر مسئولانی که آمدند و وعده ها دادند و به واسطه تلاش و دانش این جوانان عکس و فیلم و مصاحبه گرفتند و رفتند.

حالا نوبت بهره برداری و حمایت و عمل به وعده هاست؛ آیا مدیران ما نیز چون جوانانمان پای ادعای خود خواهند ایستاد؟ رسانه را برای چنین مواقعی ساخته اند! پس پیگیر اخبار هدهد باشید که به زودی آینده روشنگری خواهد کرد.

گزارش از الیا وطن پرست

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.