1398-03-22 06:02
2175
0
63787
به قلم حسین پایین محلی؛

جهان اسکای باکسی آمریکایی: مارکت در انحصار کاپیتالیسم!

وقتی مارکت در انحصار واستثمار واستعمار کاپیتالیسم قرار بگیرد پیداست هیچ ارزشی وجود نخواهد داشت وبلکه سرمایه داری وتفکر انباشت پول وسود بر بازار حکومت بلامنازع پیداخواهد کرد. واین روند شامل هرمقوله حتی زندگی ومرگ هم میشود.

به گزارش گلستان ما ؛ حسین پایین محلی نویسنده و پژوهشگر گلستانی طی مقاله ای نوشت : امسال ۱۰۰سالگرد نگارش کتاب اتحطاط غرب توسط اسوالد اشپنگلر است.کتابی که نه تنها در زمان خود بلکه در تاریخ فلسفه وفلسفه تاریخ یک اثر مهم و تاثیر گذار وقابل تامل است.

متفکران بسیاری از دوران رنسانس به نقد مدرنیسم پرداختند واین امر بعداز انقلاب صنعتی ودر اصطلاح دوران روشنگری قوت گرفت اگر چه تفکر غالب نبود اما از اواخر قرن ۱۹ تفکر انتقادی فربه شد ورشد کرد ودر قالب جریانات مختلف وگفتمانهای متعددی ظهور وبروز داشت.از نیچه ،مارکس،نئومارکسیستهای آلمانی تا گرامشی،پست مدرنها،اگزیستانسیالیستها،پدیدار شناسها تا ساختار شکنان فرانسوی چون فوکو که به تبار شناسی قدرت پرداخت وباتاکید برانقلاب اسلامی سال ۵۷ ایران به رهبری امام خمینی(ره) از بحران عالم غربی گفت.

علاوه براینها میتوان به انارشیستها وحتی برخی متفکران روسی(چون الکساندر دوگین)،چینی وژاپنی وهندی وافریقایی نام برد.هیدگر که تمامیت مدرنیته وتاریخ غرب را تا سقراط به چالش کشید وپرداختن به او فصلی مجزا ووقتی مفصل می طلبد.

اما با ورود به قرن بیست تفکر انتقادی تنها به این جریانات متوقف نشد.با بیداری اسلامی متفکران اسلامی چون سید جمال و سید قطب و در ادامه انها احیا گرانی چون امام خمینی(ره) و متفکرانی چون شهید مطهری،سیدالناستاد حکیم انسی دکتر سید احمد فردید(ره)،شریعتی،دکتر داوری وبعداز انقلاب متفکرانی چون شهید اوینی،شهریار زرشناس،و....به نقد مدرنیسم وغرب از دریچه اندیشه توحیدی واسلامی وانقلاب اسلامی پرداختند.در کنار اینها جادارد به راشدالغنوشی،حامدالگار،پروفسور حمیدرضایوسفی، پروفسور حمید مولانا و.....اشاره کرد.

چندی است رهبری انقلاب اسلامی که در حوزه نظریه پردازی دستی قوی براتش دارد از سنتهای حاکم الهی برتاریخ و سقوط حتمی غرب به رهبری امریکا واسرائیل میگوید.بیشک بصیرت دینی که ایشان در مکتب اسلام به دست اوردند ریشه در حکمت اسلامی وتوحیدی دارد که پیشتر در حیات طیبه امام راحل(ره)در پیشبینی سقوط شوروی وبرخی حوادث مهم که بعدها عینا رخ داد سراغ داریم.


بالطبع پرداختن به این تحلیلها فرصت مبسوط میطلبد واز سویی ممکن است این ظن رابه وجود بیاورد که ما ازمنظر ایدئولوژیکی واعتقادی به این مقوله"سقوط غرب"میپردازیم لذا در سلسله نوشتارهایی تلاش شد به غرب شناسی پرداخته شود وسیر تاریخی غرب از منظر فلسفی بررسی شود وماهیت غرب مورد تامل قرار بگیرد چراکه غرب شناسی میتواند مارا با میانبر های تاریخی اشناکند ونقد مدرنیته راه را برای گشایش تاریخی مهیاکند.

لذا نقد غرب از منظر تئوریک ودر ساحت اندیشه فلسفی پیگیری شد وتلاش گردید بامعرفی متفکران انتقادی غربی وخوانش مستقیم برخی اثار انان غرب را انگونه که بوده وهست معرفی کنیم.از نیمه دوم قرن بیستم متفکران حوزه علوم اجتماعی مثل سی رایت میلز به نقد رادیکال قدرت در امریکا پرداختند.همینطورکسانی چون توین بی از قوانین حاکم بر تاریخ گفتند.بحران های حاصل از تفکر مدرن به قدری در ایجاد تولید بحران های اجتماعی وتاریخی دخیل بودند که متفکران لیبرال را هم به بوته نقد کشاندند.متفکرانی چون نوام چامسکی،مک اینتایر،والزر،تیلور،جی سندل و....نیز به نقد سیاستهای لیبرالی و جهان امریکایی پرداختند.در حوزه اقتصادی نیز متفکرانی چون استیگلیتز،والرشتاین،از بحران غرب گفتند وسقوط غرب را به تصویر کشیدند.

1

ما در حد بضاعت وبنابر اقتضاعات تاریخی به نقد مدرنیته وغرب شناسی انتقادی پرداختیم ودر ادامه به معرفی برخی از این متفکرین(حدود ۵۰ متفکر بایک اثر شاخص یعنی ۵۰کتاب) واثار انها جهت اشنایی مخاطبین محترم خواهیم پرداخت.

پیشتر کتابهایی چون "مطالعات پسااستعماری،توسعه در مکاتب متعارض،امریکاپس از جهانگشایی،ویروس لیبرال،تسعه ومبانی تمدن غرب و....معرفی شده.در این نوشتار به معرفی اجمالی مایکل جی سندل ویکی از اثار شاخص وی با عنوان "چه چیزی را دربازار نمیتوان خرید؟!"در حد وسع و فرصت معرفی خواهیم کرد.

درفرهنگ اسلامی روایات وجملات عمیق وزیبا وحکمت گونه زیادی درباب افرد بازاری وبازار داریم.نمونه ساده ان :الکاسب حبیب ا....در جامعه ایرانی بازار در قدیم کنار مسجد جامع بوده وهمین گرگان خودمان نعلبندان مصداق بارزی است.یکی از شرق شناسان گفته بود این پیوند دین ودنیا درفرهنگ اسلامی است وبه شهرسازی اسلامی ایرانیان ومعناداری اصیل انان بر میگردد که در قلب شهر مسجد وبازار در جوار هم اند.

در قبل انقلاب رسم بود بازاریان بعداز نماز صبح در مسجد مکاسب میخواندند.دربازار حرام وحلال معنا داشت.افراد اعتبار داشتند.قول ها قول بود.ضمانت ها اجرایی بود.رابطه بازاری با بازاری براساس مودت بود وبا مردم به قول امروزی ها میساختند.نسیه میدادند.بازار رزق محور بود نه درامد محور.همین بازاریان درانقلاب نقش بی بدیل داشتند.

بازار در خدمت معاش مردم بود. این معیشت اندیشی در خدمت معاد اندیشی بود.در کل بازار معنای تاریخی خود در سنت اسلامی ایرانی داشت.اما امروز چطور؟

چه نسبتی در بازار بین بازاریان، وبازاری ومردم هست؟در بازار امروز اصالت باچیست؟چه رابطه ای بین بازار وتاریخیت ما وجود دارد؟نسبت بازار باجهان امروز چگونه است؟چه نسبتی بین بازار و جهانی سازی ویا سرمایه داری غربی وجود داد؟چه ارزشهایی در بازار حاکم است؟ایاماباید به بازار( اقتصاد )جهانی بپیوندیم؟بین سرمایه داری آمریکایی و جهانی سازی چه نسبتی است؟و....

پیشتر در معرفی آثار کتاب توسعه ومبانی تمدن غرب از شهید آوینی به نقل از ایشان به این نکته تاکید شد که توسعه بسط تجدد است که ماهیت اقتصادی دارد.امانوئل تد نیز ماهیت نظام سرمایه داری را که انحصاری است را بی ثباتی در جهان خواند.همچنین سمیر امین که با جهانی سازی مخالف است ومعتقد است به عنوان تئورسین ونظریه پرداز حوزه توسعه معتقد است بازار امروز در چنگ سرمایه داری انحصاری است.سمیر امین بین سرمایه داری وبازار تفاوت قائل است وبازار امروز را در انحصار سرمایه داری غربی میداند که فرتوت است.

کتاب "انچه باپول نمیتوان خرید"باعنوان فرعی مرزهای اخلاقی بازار اثر مایکل سندل اثری است شاخص از این اندیشمند امریکایی که در این نوشتار به معرفی ان خواهیم پرداخت‌.این اثر توسط حسن افشار و انتشارات نشر مرکز چاپ گردیده است.طرح جلد تصویری از نویسنده است. این کتاب دارای یک پیشگفتار وپنج فصل و۲۰۶صفحه است.

1

سندل در حوزه اقتصاد و حدود بازار ونسبت ان باعدالت می اندیشد وازمنتقدین جان راولز معروف است.او راباید متفکری درون تمدنی به حساب اورد.متفکری که به اخلاق می اندیشد ومراودات انسانی رابر اقتصاد ترجیح میدهد وقائل به حدود برای بازار است.

سندل با ذکر مثالهای مهم از حاکمیت ارزش بازار در زندگی اجتماعی امروز سخن میگوید واینکه اقتصاد یک امپراطوری شده است‌.وی درادامه میگوید:امروز منطق خرید وفروش نه تنهابرکالاهای مادی بلکه بر کل زندگی ما حاکم شده .وقت ان رسیده است که از خودمان بپرسیم ایااینجور زندگی رامیخواهیم یانه.!؟

وی در ادامه از تجدید نظر در نقش بازار در زندگی اجتماعی میگوید.وی براین باور است که نه فقط فاصله فقیروغنی بیشتر شده ،بلکه کالایی شدن همه چیز به پول اهمیت بیشتری بخشیده ونیش نابرابری را گزنده ترکرده ، سندل به عنوان منتقد کنونی وضعیت بازار معتقد است:ارزشهای بازار گاهی ارزشهای دیگر را ،ارزشهایی را که باید حفظ کنیم،از میدان به در میکند.
نکته جالب اینجاست که سندل در کشوری و در عصری سخن از اخلاق میگوید که مهد سرمایه داری است ونسبت به اروپا تاریخی ندارد.حال توجه کنید که غربزده ها چطور از بازار ازاد دفاع میکنند وهنوز از ادام اسمیت میگویند!؟

به زعم سندل:تکالیف مدنی رانبایدملک خصوصی به شمار اورد ،باید مسئولیت اجتماعی شمرد،واگذارکردن انهایعنی بی ارزش کردن انها ،یا ارزشگذاری نادرست انها.

 

فصل اول با عنوان نوبت شکنی:مثالهای بسیار زیاد ومهم در حوزه های مختلف ذکر شده که درباب هرکدام از انها نیز موافقان ومخالفانی وجود دارد. تعدادی از این موارد رامیتوان نام برد که عبارتند از:مسیر تندرو،خط لکسوس،شغل نوبت گیری،بازارسیاه وقت دکتر،و‌‌‌...

در فرودگاه ها عده ای باپرداخت پول بیشتر درصف نمی ایستند.در ازد راه هانیز همین روال است‌در برخی پارکها،تئاترها وحتی سینماها عده ی با دریافت پول جای فرد صف میگیرند.این خرید وفروش تقریبا در تمامی حوزه های عمومی وخصوصی صورت میگیرد.

مدعیان بازار بادو دلیل ازادی فردی و رفاه به دفاع از بازار دربرابر صف میپردازند .لیبرتاریانیستها با ادعای اینکه ازادی فردی تاجاییکه به دیگران لطمه نمیزند قابل قبول است از اختیارات فردی دفاع میکنند. درباب رفاه نیز اقتصاد دانها بااین استدلال که بر فایده مند بودن تاکید میکنند.

این در حالی است که اولا کسی که مایل است برای چیزی پول بپردازد معلوم نیست همان کسی باشدکه بیشترین ارزش رابرای ان قائل است.دوماباید به کسانیکه بر برهان سود گرایانه ی برتری بازار برصف تاکید دارندگوشزد کرد که ملاحظه سود اوری تنهانکته ی نیست که اهمیت دارد .بعضی خیر هاارزشی فراترازسودی دارند که به خریدار وفروشنده می رساند. بازار به نحوری شده که دربسیاری از اماکن وحوزه ها منطق صف رانادیده گرفته وپولدار ها میتوانند خلاف عرف عمل کنند

فصل دوم این کتاب با عنوان مشوق ها نام دارد.

به عبارتی مشوق هایی که افراد یاجامعه را به انجام یاعدم انجام برخی کارها وادار(نه مجاب)میکند. سندل در اینجا این پرسش کلیدی را مطرح میکند که:مابرای ارزیابی جایگاه اخلاقی هر معامله بازاری باید اول بپرسیم:روابط بازاری در چه شرایطی واقعااختیاری است ودر چه شرایطی اجباری؟

1

در فصل دو از مشوق های مالی صحت میشود که زندگی رااقتصادی کردند وافراد وادار میشوند تن به کارهایی بدهند.مثلا معتادان بادریافت مبالغی پول تعهد به بچه دار نشدن ویاعقیم شدن بدهند! در این وضعیت علنااقتصاد علم رفتار انسان خواهد بود‌لذا رفتار انسان به زعم گری بکر در رویکرد اقتصادی تعریف میشود.در چنین وضعیتی هر چیزی قیمتی پیدامیکند. به زعم سندل تداوم چنین رویه ایبه تبدیل روابط اجتماعی به روابط بازاری منتج خواهد شد که شاهد بودیم.واین به دلیل استفاده از مشوق های مالی برای حل مسائل اجتماعی است .سندل دراین فصل مثالهای متعدد در حوزه های مختلف میزندوبه توضیح مخالفان وموافقان می پردازد. وی از این مشوق ها به مشوق های ناپسند یاد میکند.از پول دادن به بچه ها برای درس خواندن تارشوه در حوزه درمان.

جالب اینجاست بعضا مواردی در کشور ما از دهه۷۰ به بعد توسط دولت پایه ریزی شد که باموارد فوق مطابقت ویا متضاد است‌.مثلا در دهه ۷۰مدارس غیرانتفاعی توسط نجفی راه افتاد که بچه ها باپول دادن قبول میشدند‌.(تبدیل حوزه فرهنگی اموزشی به تجاری)

نویسنده کتاب در ادامه این فصل از تفاوت جریمه باقیمت میگوید واینکه پولدارها حتی به جرینه به عنوان قیمت نگاه میکنند.

مثلا اگر کسی سرعت غیر مجاز داشته باشد ویا در جاده تخلف کند جریمه میشود.ولی پولدارها به این جریمه به عنوان قیمت نگاه میکنند.مثال ساده وبومی بزنیم‌دو هفته پیش در یکی از استانها خانمی در کورس با دوست پسرش جوانی راکشت‌وقتی مامور اورامتوقف کرد وماشینش را خواباند اومتعرض شد وگفت جریمه اش را میپردازد!!!

مشوق ها و تبدیل جریمه ها به قیمت نگاه حاکم بر جامعه را از هنجار های اجتماعی به بازاری شدن تغییر میدهد

دراینجا اقتصاد به زعم سندل تعیین کننده میشود.سندل درباب این وضعیت مینویسد:اقتصاد نه فقط در باب تولید وتوزیع ومصرف کالاهای مادی است بلکه به تعامل انسانها بایکدیگر بطور کلی واصولی که افراد براساس انها تصمیم میگیرند هم توجه دارد.

جالب اینجاست که مشوق جایی در تفکر اقتصاد دانهای بزرگ قرون گذشته چون ادام اسمیت نداشته است.

اقتصادی که ادام اسمیت از ان گفت بازار ازادی بود که تنها دست نامرئی دران بود اما امروز مشوق ها سنگ پایه زندگی امروز میشوند‌‌،بازار دست بلندی پیدامیکند که زندگی را دست کاری میکند‌.

بازار چگونه اخلاق را به حاشیه می راند؟عنوان سومین فصل از این کتاب است.

نویسنده در این فصل میگوید برخی چیزها در بازار قابل خرید وفروش هست وطبیعی است.برخی مقوله ها نه.مثلا دوستی قابل خرید وفروش نیست.وی همچنین این پرسش رامطرح میکند که "ایا چیزهایی هست که با پول بشود خرید ولی نباید خرید؟

وی در پاسخ میگوید بله!مثلا پیام تبریک وتسلیت و...قابل خریداری اند،ولی خرید وفروش انها جنسشان را عوض میکند وارزششان راکم میکند.

وی درباب هدیه دادن هم میگوید که مثلا اقتصاد دانها بنابر دلایلی ان رااقتصادی نمیدانند اما امروزه هدیه هم پولی شده.

عمدتا دو جور مخالفت باخرید وفروش هرچیزدر بازار وجود دارد.یکی برهان عدالت ودیگری برهان فساد.در برهان اولی بحث نابرابری اجتماعی عنوان میشود.

1

نویسنده در ادامه باذکر شاهد مثالهای از به حاشیه رانده شدن هنجارهای غیربازاری میگوید ونهایت اینکه شاهد پدیده تجارتی شدن هستیم. اینکه اقتصاد دانان امروز پذیرفته اند بازارها خصلت اجناس واعمال اجتماعی را که در دایره شان قرار میگیرند عوض میکنند .وی با اشاره به فرد هرش اقتصاد دان انگلیسی مشاور صندوق بین المللی پول به نقل از وی میگوید:جریان کلی اقتصاد از "پدیده تجارتی شدن"غافل مانده است.

اینکه مشوق ها وساز وکارهای بازاری میتوانند طرز تلقی مردم راعوض کنند وهنجارهای غیر بازاری را به حاشیه برانند مثل فروش خون و مثالهای دیگری که پیشتر اشاره شد. پایان این فصل نویسنده با دفاع از ارزشهای اخلاقی وفضیلتهای غیر مادی مینویسد: یکی از معایب جامعه بازار مدار این است که اجازه میدهد این فضیلتها(همبستگی،نوع دوستی،سخاوتمندی و روحیه اجتماعی ) ، تحلیل بروند.برای تقویت حیات اجتماعی،ماباید انها رابیشتر به کار بیاندازیم.

عنوان فصل چهارم این کتاب"بازار در زندگی ومرگ"نام دارد.

وقتی مارکت در انحصار واستثمار واستعمار کاپیتالیسم قرار بگیرد پیداست هیچ ارزشی وجود نخواهد داشت وبلکه سرمایه داری وتفکر انباشت پول وسود بر بازار حکومت بلامنازع پیداخواهد کرد. واین روند شامل هرمقوله حتی زندگی ومرگ هم میشود.بیمه سرایدار،بیمه احتضار،قمار مرگ،بیمه عمر شخص ثالث،سهام مرگ و... از جمله این موارد اند که کالایی شدن بیشتر زندگی را رقم زدند.

مجسمه گاو سیاهی که در خیابان وال استریت هست این رابه ما میگوید که وال استریت نفی هرچیزی است در جهت سود اقتصادی.پایان فصل چهار مایکل سندل اینگونه پایان می یابد که:"بااستقبال وال استریت از عاملان سهام مرگ،مابه عالم اخلاقی بی قید قهوه خانه ی لوید لندن برگشته ایم،منتها حالا در ابعادی که شرط بندی های روی مرگ وبدبختی دیگران در مقایسه باان به نسبت فیل وفنجان میماند.

فصل پنج اخرین فصل از این کتاب با نام "حقوق نام گذاری"نام دارد.فصلی که تقریباحتی به فروش نام های معتبر و جایگاه های مهم و حتی امضا های ورزشکاران میپردازد.گویی همه چیز باید به فروش برسد.در هر جایی.درهرزمانی.به هرقیمتی.دیگر چیزی که جنبه تجاری نداشته باشد معنا ندارد. سندل میگوید تبلیغات تجاری همه سوراخ سمبه های زندگی مارا گرفته است.

سندل در ادامه میگوید:انچه در کنار دو نقد مهم چون عدالت وبرهان به بازارکنونی وارد است این است که چه تاثیری این فرایند براعمال اجتماعی میگذارد‌.به زعم سندل تجارت در حال تهاجم به قلب زندگی مدنی ماست.زندگی ما مهم است.اینکه میخواهیم در چگونه جامعه ای زندگی کنیم.

تجارتی شدن به جز خسارتی که به فضیلتهای خاص میزند،اشتراک وعمومیت راهم تحلیل میبرد‌‌.هر چقدر چیزهایی که باپول میتوان خرید بیشتر شوند ،فرصتهای برخورد افراد از قشرهای مختلف بایکدیکر کمتر میشود

1

سطور پایانی فصل پنجم این کتاب باعنوان فرعی در داخل صفحه"جامعه اسکای باکسی"نام دارد که سطور قابل تاملی است‌‌.لحن نویسنده در این سطور حال وهوای خاصی دارد:"سندل میگوید:در زمانه افزایش نابرابری،بازاری کردن همه چیز موجب میشود که دارا وندار روز به روز بیشتر جدااز یکدیکر زندگی کنند.

ما جدا از یکدیگر زندگی میکنیم،کار میکنیم،خرید میکنیم وزندگی میکنیم،و بازی میکنیم.فرزاندان ما به مدارس جداگانه می روند .میتوانید اسمش رابگذارید اسکای باکسی شدن زندگی امریکایی‌این نه برای دموکراسی خوب است نه شیوه خوبی برای زندگی است(ص۱۷۹)

این کتاب برای علاقه مندان حوزه غرب شناسی وامریکاشناسی فرصتی مغتنم فراهم میکندکه از نزدیک باامریکا اشناشوند‌ وساختار اقتصادی ان را انگونه که هست نه انگونه که در سینمای هالیوود نشان میدهند ببینند.این کتاب برخلاف برخی اثار دیکر صرف بحث انتزاعی وتجریدی نیست بلکه شاهد مثالهای بسیار عینی میزند وعمق فاجعه رانشان میدهد.

سندل چنانکه اشاره شد متفکری است امریکایی لذا نقدهای او بیشتر روبنایی ومتوجه بخشی از اقتصاد سیاسی و سیاستهای اقتصادی ایالات متحده است.او اصل بازار ازاد به معنای کلاسیک را نفی نکرده اما حقیقت این است که این وضعیت معلول وتداوم تاریخی همان سیر تاریخی تفکر مدرن است.تفکری که انسان،تاریخ وجامعه را ماتریالیستی تعریف کرد.پارادایم مدرن باشروع از رنسانس در غرب ورسیدن به عصر روشنگری انسان راحیوان شرور،تاریخ را دارای عدم ماهیت وغایت ومبتنی بر تنازع بقا وپیشرفت داروینی وجامعه را به جنگل تقلیل داد.

این تعاریف چند گانه در این پارادایم باپیشرفت علم وتکنولوژی وتبدیل غرب به هژمون در جهان وشکل گیری امپریالیسم غربی به مدد توسعه به جهان غیر غربی تسری یافت وجهان رابه غربی شدن مبتلانمود .امروز همه در گیر مسئله غرب اند در حالیکه مشکل جهان مشکل غرب نبود اما غرب دراین برهه تاریخی مسئله اساسی بشر ونسبت تاریخی او وافق پیش روی او می باشدبه عبارتی ما ناخواسته در حوالت تاریخی غرب شریک شده ایم.غربی که گویی تنها از او شبحی باقی مانده.

این نوشتار رابادیالوگی ماندگار ازاقای جانسون رییس شبکه تلوزیونی در فیلم شبکه اثر سیدنی لومنت ساخته ۱۹۷۶ در باب امریکا که از قضا از منظر هنری به اقتصاد امریکا نگریسته به پایان میبریم: "اینجاامریکاست!ازاخلاقیات حرف نزن!هرچیزی قیمتی داره.تو فروشنده ای ومن خریدارم.ممکنه فقط روی قیمت کمی چانه بزنیم.اینجاهیچ چیز معنا نداره.دموکراسی معنا نداره!دموکراسی وجود نداره. امریکا وجود نداره!!!"

 

انتهای پیام /

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.