فلسفه شیطان پرستی و دلایل جذابیت آن برای نوجوانان، پویایی های رشدی زیربنایی و عوامل خطر آفرین در برابر شیطان پرستی و همچنین الگوهای ارتباطی و سبک فرزندداری و چگونگی تأثیرآن درآسیب پذیری نوجوانان در برابر شیطان پرستی مورد تحلیل قرار گرفته است.
به گزارش گلستان ما به نقل از قابوس نامه ، شیطان پرستی یک حرکت مکتبی، شبه مکتبی و یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی قبل از عالم هستی می پندارند. آنها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک میدانند.
شیطان پرستی را در گروه «راه چپ» مخالف با «راه راست» طبقه بندی میکنند (مقدس، ۱۳۸۸). دست چپیها به غنی سازی روحی خود در جریان کارهای خودشان معتقدند. و بر این باورند که در نهایت باید تنها به خود جواب پس دهند. در حالی که دست راستیها غنی سازی روحی خود را از طریق وقف کردن و بندگی خود در مقابل قدرتی بزرگتر بدست میآورند.
شیطان پرستان در واقع خدایی از جنس شیطان را می پرستند و یا خدایی برای خود قائل نیستند. شیطان پرستی دارای یک جهان بینی بوده و برای اثبات حقانیت خود شواهد زیادی دارد و در مواردی می توانند افراد ۶ تا ۶۰ سال را با خود همراه کنند( معمر، ۱۳۸۴).
این مکتب با نشر کتاب انجیل شیطانی و تأسیس کلیسای شیطان توسط آنتون لا- وی در سال ۱۹۶۶ به طور رسمی به وجود آمد.کتاب انجیل شیطانی ،کتابی هذیان آمیز است و بر ضد مسیحیت نوشته شده است و شامل مفاهیم اولیه شیطانی،آئینها و مناسکی است که به شیوه هوشمندانه و موذیانه طراحی شده است تا در زمینه هایی که اکثر نوجوانان ضعف دارند، احساس قدرت القاء کند.
این آئینها بر قدرت جنسی و توانایی کنترل دیگران تأکید دارند. شیطان پرستی نوعی نظام اعتقادی و فلسفه زندگی است که ارزشها و مناسک مذاهب دیگر( یهودی، مسیحی و اسلامی) را به سخره می گیرد؛ به اشاعه فساد کمک می کند؛ خشونت وکینه را ترویج می کند؛ با سوء مصرف مواد مخدر و الکل رابطه دارد؛ خطر خودکشی را افزایش می دهد؛ به کودکان و نوجوانان آسیب می رساند و حق آنها را در داشتن زندگی سالم ضایع می کند.
در ایران بیش از ۷۰ فرقه شیطان پرستی فعال وجود دارد.آنها از طریق تهیه فیلم و موسیقی، این فرقه را ترویج می دهند(تاپ نیوز،۱۳۸۸).
این خسارات جبران ناپذیر شیطان پرستی ایجاب می کند که درباره آن مطالعه بیشتری صورت گرفته و با آن مبارزه گردد. برای کمک به افرادی که درگیر شیطان پرستی هستند، اصول آن را قبول دارند، و مناسک آن را به جا می آورند، باید از تأثیر آن در مشکلات هیجانی آنها درک کاملتری داشت. بی اطلاعی و اطلاعات ناقص و غلط باعث تولید راه حلهای غلط و خام می شود. تنها زمانی می توان به جوانترها کمک کرد که با رویکرد عینی به مشکل نگریسته شود.
شیطان پرستی نوعی عارضه است واکثر فعالیتهای منحرفانه در ارتباط با شیطان پرستی صرفا نشان می دهد که در زندگی افراد جوانی که به این فرقه روی می آورند، مشکلات بسیار جدی وجود دارد. نوجوانان به دلایل مختلف از مشکلات هیجانی رنج می برند، و لذا جذب شیطان پرستی می شوند. سؤال مهم این است که کدام نوع مشکلات باعث می شودکه نوجوانان برای ملحق شدن به فرقه شیطان پرستی انگیزه پیدا کنند و علل این مشکلات چیست؟
هفت فرضیه اصلی فلسفه لا-وی
فرضیه اول: مذهب ولذت، نفی متقابل هستند. بر اساس این فرضیه تعهد دینی و لذت بردن از زندگی هم خوانی ندارند. و هر کس مذهب را به صورت یک اصل اساسی زندگی قبول می کند باید لذت و تفریح را کاملا کنار بگذارد. به عقیده لا-وی انسان باید بین مذهبی بودن و جستجوی لذت، یکی را انتخاب کند.
فرضیه دوم: انسان ذاتا خشن است. لا-وی با ارائه چند مثال نوجوانان کم سن، بی تجربه، نومید و خشمگین را مجاب می کند که خشونت ذاتی است و همه انسانها تمایل به خشونت دارند. و شیطان پرستان را تشویق می کند تا به هر کسی که برایشان مشکل ایجاد می کند آسیب برسانند. این استدلال برای نوجوان درمانده ای که به شیطان پرستی روی آورده است و به دنبال پاسخی برای مشکلات خود می گردد، بسیار مجاب کننده است. او یک درس خطرناک می گیرد: خشم و کینه، عادی و غریزی است.
فرضیه سوم: مذهب نمی تواند همه نیازهای جوانان را برطرف کند. پذیرش این منطق برای نوجوان جذاب است زیرا اولا با پذیرش آن، احساس گناه آنها به هیجان مثبت تبدیل می شود و ثانیا با استفاده از آن می توانند در مقابل والدین ایستادگی کنند. در واقع لا-وی سعی می کند تا معنای خوب و بد را در ذهن نوجوانان عوض کند.
فرضیه چهارم: شیطان پرستی نیرو ست. لا-وی شیطان پرستی را باکسب قدرت تداعی می کند و این تداعی، توجه بسیاری از نوجوانان را به خود جلب می کند. لا-وی تلاش می کند خواننده را متقاعد سازد که مذهبیان افرادی ضعیف هستند. و از خواننده می خواهد که رعب و وحشت را در دل مخالفان خود بیندازند و به این ترتیب برای خود احترام جلب کند.
فرضیه پنجم: شیطان پرستی با زمان حال کار دارد. به عقیده لا- وی شیطان پرستی تنها مذهبی است که فقط با زمان حال کار دارد. او نگرش مذهب را به زندگی بعد از مرگ به سخره می گیرد.
فرضیه ششم: شیطان پرستی منبع قدرت است. به نوجوانان وعده داده می شود که اگر بتوانند یاد بگیرند شیطان پرستی را درک کنند، قدرتمند می شوند. نوجوانان برای درک آن باید اعمال و مناسکی را انجام دهند، وچون این اعمال پیروی از ناشناخته هاست، اکثر نوجوانان نمی دانند که اصولا چه چیزی را باید درک کنند. تنها چیزی که می دانند این است که شیطان پرستی، سرّی و قدرتمند است.
لا- وی با آگاهی از نیاز ذاتی به قدرت و احساس اعتماد به نفسی که از آن حاصل می شود، به شیطان پرستان قدرت را وعده می دهد، که می تواند برای نوجوانان بسیار جذاب باشد. یکی از تکالیف اساسی رشدی کودکان این است که یاد بگیرند با پایین بودن سطح قدرت خود کنار بیایند و پیوسته برای کسب قدرت تلاش کنند و این تلاش را در نوجوانی نیز ادامه دهند، و به این نتیجه برسند که بزرگسالی با مسئولیت پذیری همراه است، یعنی پذیرش قدرت و محدودیتهایش و استفاده صحیح از آن.
شیطان پرستی با سه روش نیاز به قدرت را ارضا می کند: اولا، به آنها تلقین می کندکه توانایی گول زدن دیگران، مخصوصا والدین، نشانه قدرت بیشتر است. ثانیا، مناسک شیطان پرستی در پرده ابهام، مخفی کاری و رازداری انجام می شود. دانش سرّی، خود منبع قدرت است. ثالثا، قدرت عبارت است از گرفتن جان خود. افرادی که از قبل، افکار خودکشی دارند از باورهای این فرقه استفاده می کنند تا خودکشی خود را توجیه کنند. خودکشی به معنی تسلط بر خود است.
فرضیه هفتم: مذهب و رابطه جنسی متقابلا یکدیگر را نفی می کنند. لا-وی مذهب و رابطه جنسی را متضاد دانسته وخواننده را مجبور می کند که از بین آن دو یکی را انتخاب کند. از آنجایی که نوجوانی دوره ظهور غریزه جنسی است، والدین باید درباره مسائل جنسی با فرزندان خود صحبت کنند، درغیر این صورت نوجوانان از منابع دیگر اطلاعات خواهند گرفت که مانند کتاب لا-وی پر از انحرافات است(موریارتی،۱۹۹۲).
بزرگترین قربانیان شیطان پرستی نوجوانانی هستند که هنوز برای خود « فلسفه زندگی» نساخته اند و فلسفه خام و پرداخت نشده ای که دارند رنگ و لعاب نوجوانی دارد.
به نظر موریارتی (۱۹۹۲) نوجوانان شیطان پرستی را وسیله ای مناسب برای برون ریزی خشم و نومیدی، مشکلات روانی و هیجانی آنهاست. پذیرفتن شیطان پرستی، راه حلی آسان ولی قدرتمند برای انواع مشکلات هیجانی است. دو عامل اصلی جذابیت شیطان پرستی برای نوجوانان، روابط آنها با والدین و تکالیف رشدی نوجوانان است. رشد و دگرگونی شخصیتهای مختلف در نوجوانان، به صورت تفاوت در برقراری ارتباط با والدین و تفاوت در پرداختن به تکالیف رشدی در نوجوانی، نشان داده می شود. از این لحاظ چهار نوع شیطان پرست وجود دارد و برای درمان هریک ازآنها به مداخله متفاوتی نیاز هست.چهار نوع شیطان پرست عبارتند از:
۱) بزهکار روانی
خصوصیا ت اصلی: بی رحم، تحقیرگر، پرخاشگر، خشن
انگیزه: شیطان پرستی جنایت را توجیه می کند.
سود هیجانی: سلطه بر دیگران
تشخیص بر اساس DSM-IV : اختلال شخصیت دیگر آزاری
روش مداخله :تعقیب قانونی و حبس
این نوع افراد، خشونت در مناسک شیطان پرستی و تحقیر دیگران را بی نهایت جذاب می دانند. تقریبا همه این نوجوانان پسر هستند و به شیطان پرستی اهمیت نمی دهند و اصول آن را نمی فهمند. در مناسک شیطان پرستی ، از ادوات و وسایل متفاوتی استفاده می شود که هریک نماد یک باور است. این نوجوانان تنها به فکر تصاحب چاقوها و دشنه ها هستند و هیچ علاقه ای به شمعها ،کتابها ، رداها و دیگر اشیا ندارند. اکثر این شیطان پرستان شدیدا به سوء مصرف مواد می پردازند و در فعالیتهای مجرمانه در جامعه شرکت می کنند.
بین شیطان پرستی و در دسترس بودن مواد مخدر و الکل رابطه نزدیکی وجود دارد. بعضی شیطان پرستان از وسوسه مواد مخدر کمک می گیرند تا برای فرقه خود عضوگیری کنند. علاقه شدید به مواد مخدر ،خونریزی ، و تجاوز به زنان ، باعث می شود که درمان بزهکاران روانی بسیار دشوار باشد و آزاد گذاشتن و کمک نکردن به این افراد ممکن است برای جامعه خطرات شدیدی ایجاد کند.
اکثر بزهکاران روانی که درگیر شیطان پرستی هستند سابقه ای طولانی از مشکلات هیجانی جدی دارند. نباید تصور شود که شیطان پرستی باعث ایجاد الگوهای رفتاری خصمانه و خشونت آمیز شده است. برعکس، شخصیت سادیستیک به سوی شیطان پرستی جذب می شود، زیرا آن را فرصتی برای به دست آوردن قدرت و تسلط می داند، چرا که رفتارهای خشونت آمیز در شیطان پرستی مجاز و حتی لازمه پیروی از نظام اعتقادی شیطان پرستی تلقی می شود.
۲) ناسازگار خشمگین
خصوصیا ت اصلی: عبوس،زود خشم ، اهل جر و بحث ،ایرادگیر
انگیزه: شیطان پرستی وسیله ای برای پذیرفته شدن از سوی جامعه
سود هیجانی: تعلق به گروه ،حمایت از سوی گروه
تشخیص بر اساس DSM-IV :اختلال نافرمانی-تحریک
روش مداخله :تغییر جهت دادن به خشم
دومین نوع شیطان پرست به بزهکار روانی خیلی شباهت دارد. این نوجوان با سابقه ای از رفتارهای غیر قابل کنترل و خشم سرکوب شده وارد شیطان پرستی می شود. درکودکی، رفتار این فرد نشان دهنده اختلال نافرمانی –تحریک است. از خصوصیات این اختلال می توان تخلیه هیجانی را نام برد که با رفتار خصمانه آشکار، که در بزهکار روانی دیده می شود، فقط اندکی فاصله دارد. ناسازگار خشمگین در دو مورد با بزهکار روانی متفاوت است:
اولا، بزهکار روانی در شدت بخشیدن به رفتار خود هیچ مشکلی ندارد درحالیکه ناسازگار خشمگین از مشاهده چنین رفتارهایی خیلی لذت می برد اما به طور مستقیم در آنها شرکت نمی کند.
دوما،بزهکار روانی برای توجیه رفتار خود ،زیاد انرژی مصرف نمی کند، اما برای ناسازگار خشمگین بسیار مهم است که یک نفر یا یک رویداد را مسئول اعمال خود بداند. ناسازگار خشمگین به تفصیل، رفتار خود را توجیه می کند و شنونده به راحتی متوجه می شود که او تحت فشار روانی شدید است.
چون مقابله ناسازگار خشمگین با مشکلات معمولا با جر وبحث و زود خشمی همراه است از قطع دوستیها و طردشدنها تجربه زیادی دارد و به همین دلیل نمی تواند در گروه همسالان جا بیفتد.در نتیجه به دو علت جذب شیطان پرستی می شود: اولا، شیطان پرستی نظامی را در اختیار او قرار می دهد تا بتواند دنیای خارج را در مشکلات خود مقصر بداند. ثانیا، ناسازگار خشمگین از سوی سایر شیطان پرستان پذیرفته می شود و به این ترتیب، به احساس تعلق دست می یابد و نیاز فطری و ضروری خود را ارضا می کند. این عوامل، بر اساس نیاز، پیوندهای قوی و روابط میان فردی به وجود می آورند که با فلسفه یا نظامهای اعتقادی این فرقه رابطه ندارند.
۳) نیمه-فیلسوف
خصوصیا ت اصلی: خودبزرگ بینی، توهم و عشق به قدرت
انگیزه: دریافت دانش برتر از شیطان پرستی
سود هیجانی: توهم به برتری عقلانی
تشخیص بر اساس DSM-IV :اختلال شخصیت خودشیفته
روش مداخله :سنجش مجدد نظامهای اعتقادی شخصی
نیمه-فیلسوف از رفتن به دنبال مکاتب فلسفی، مخصوصا ماوراءالطبیعه، لذت می برد .دانش درباره ماوراءالطبیعه به او قدرت می دهد که نوعی تقویت کننده است.این نوجوان خیلی کمتر از بزهکار روانی و ناسازگار خشمگین ، خشونت یا خصومت نشان می دهد.
همه نیاز های پرخاشگرانه در فرد نیمه –فیلسوف به سمت تشکیل انواع عقاید، رشد و تنوع فلسفی کانالیزه می شود که همگی نشان دهنده قدرت شخصی و تسلط بر دیگران با ابزار فلسفه است.یکی از خصوصیات اصلی نیمه-فیلسوف ، نیاز به برتری و تفوق بر دیگراعضای فرقه است که برای ارضای این نیاز ،به جمع آوری اطلاعات درباره ماوراءالطبیعه و خودنمایی درباره این دانش اقدام می کند.
وجود دانش و اطلاعات قوی باعث می شود که نیمه –فیلسوف بطور کلی احساس اهمیت و ارزش کند.در نتیجه اطلاعات این نوجوان درباره شیطان پرستی بسیار بیشتر از بزرگسالان دلسوزی است که می خواهند به او کمک کنند.
روانشناسان یا والدین متوجه می شوند که مهارتهای تفکر انتقادی در این نوجوانان ضعیف است زیرا به شیوه غیردقیق و بی مبالات ،درباره اعتبار نظام اعتقادی فکر می کنند و درباره صحیح یا نادرست بودن آنها تصمیم می گیرند. در نتیجه فرایند باور آنها ناقص است.فرایند باور یعنی روش تصمیم گیری در مورد باور کردن واقعیت یا عدم واقعیت یک موضوع. روانشناسان باید به این نوجوان کمک کنند تا متوجه شوند که باورهایشان بیشتر به علت ناراحتیها و دلسردیهای درونی آنها به وجود آمده است نه در اثر تفکر انتقادی.
۴) متهور انتحار
خصوصیا ت اصلی: خود –تخریبی، اهمیت ندادن به امنیت شخصی
انگیزه: توجیه تفکر خودکشی از جانب شیطان پرستی
سود هیجانی: کنترل زندگی با خودکشی
تشخیص بر اساس DSM-IV :اختلال شخصیت ضداجتماعی
روش مداخله :بستری کردن،سنجش تمایلات خودکشی
چهارمین نوع شیطان پرست از سه نوع دیگر وضعیت بدتری دارد. او بدون هر گونه دوراندیشی و احتیاط، وارد شیطان پرستی می شود وبا تمایل شدید خود به انجام دادن کارهای خطرناک،دیگران را به حیرت می اندازد. این نوجوان به شدت احساس می کند بر محیط خود هیچ کنترلی ندارد. او از طریق بازی با «کنترل زندگی خود»، احساس نیاز به کنترل را ارضا می کند. این فرد انگیزه بسیاری دارد تا به بهانه نوعی اعمال کنترل ،کارهایی انجام دهد که او را تا مرز مرگ می برند.تمایل به خودکشی مشکل خاصی را به وجود می آورد، زیرا این نوجوانان به تدریج فکر می کنند که مناسک خودکشی در فرقه شیطان پرستی، نوعی آزمون است که میزان تعهد آنها به شیطان را می سنجد. بسیاری از آنها به این نتیجه می رسند که اعمال انتحاری نوعی تجلیل شایسته از شیطان است. وجود افکار خودکشی از قبل، و پذیرش خودکشی به صورت بخشی از فلسفه شیطان پرستی و مناسک مربوط به آن باعث توجیه خودکشی می شود و این حالت نیزبه متهور انتحاری انگیزه می دهد تا به فرقه های شیطان پرستی ملحق شود.اگر تا حالا، احساس ترس یا گناه مانع می شد که این نوجوانان به خودکشی اقدام کنند، اکنون فلسفه شیطان پرستی بهانه لازم را در اختیار متهور انتحاری قرار می دهد تا براساس افکار انتحاری خود عمل کنند.
در تلاش برای کمک به این نوجوانان، روانشناسان باید درجه ریسک خودکشی را مورد سنجش قرار دهند. والدین و روانشناسان باید نوجوانی را که علایم شدید خودکشی احتمالی را نشان می دهد بستری کنند یا بر معاشرتهایش با دیگران نظارت کامل داشته باشند تا او را از فرقه دور نگهدارند.
نوجوانانی که در انزوا مانده اند، دوست و رفیق ندارند، از خود و دیگران بیگانه شده اند، و از دست عالم و آدم خشمگین هستند، خیلی زود گول کسانی را می خورند که به آنها قوت قلب می دهند وآنها را افراد عادی می دانند(آبرامسون، سلیگمن و تیزدل،۱۹۷۸). لا-وی با سوءاستفاده از ناتوانی نوجوانان در تشخیص خوب از بد ، تلاش می کند به آنها بقبولاند که فلسفه او تنها راه حل مشکلات آنهاست.نوجوانانی که از مذهب خود درک اندکی دارند،نمی توانند صحت وسقم ادعای لا-وی را خوب ارزیابی کنند.
عوامل خطر برای در گیر شدن در شیطان پرستی
والدین باید به الگوهای زندگی فرزندان، که ممکن است نشان دهنده آسیب پذیری در مقابل فرقه های منحرف باشند، هشیار باشند. در تلاش برای ارزیابی آسیب پذیری نوجوانان در مقابل آثار شیطان پرستی باید چهار عامل فرهنگی، فیزیکی، روانی و اجتماعی را در نظر گرفت.
عوامل فرهنگی
عوامل فرهنگی شامل پیچیدگی جامعه، سست شدن بنیاد خانواده، فقدان الگو، دوری عاطفی والدین، الزامهای تحصیلی و فشار گروهی است. نوجوان امروزی در مقایسه با نسلهای قبلی ، با وسوسه ها و نگرانیهای بیشتری مواجه هستند. فراگیر شدن مواد مخدر، گروههای نوجوان خلافکار، خطر ایدز و اینترنت شرایط زندگی اجتماعی را بسیار تغییر داده است. پیچیده شدن جامعه باعث شده است که بعضی نوجوانان نتوانند ارزشهای اخلاقی مورد نظر را حفظ کنند.
به علاوه، فرهنگ ، بسیار موقتی شده است.خانواده ها حداقل یک بار در سال تغییر مکان می دهند و کودکان هر سال به مدارس و محله جدید می روند. موقت بودن باعث می شود که نوجوان دایما مشکل سازگاری داشته باشد. تغییر مکان اضطراب شدیدی را بوجود می آورد.
امروزه بسیاری از نوجوانان به تنهایی بزرگ می شوند. تعداد کودکانی که در خانواده های تک والدی زندگی می کنند یا هر دو والد آنها در خارج از خانه کار می کنند، به شدت زیاد شده است. در نتیجه نوجوانان، والدین خود را زیاد نمی بینند تا آنها را سرمشق قرار دهند.آنها، به عنوان راه حل از رؤیاهای خود یا از تلویزیون الگو می گیرند. اینترنت نیز باعث شده است تا به سرعت به آنچه می خواهند دسترسی پیدا کنند. درنتیجه بسیاری از کودکان فکر می کنندکه باید هر مشکلی را به سرعت حل کرد.
آنها نمی دانند که گذشت زمان، برای مشکلات هیجانی، خاصیت درمانی دارد. درواقع کودکان، بردباری را از بزرگترها یاد نگرفته اند، زیرا آنها را زیاد ندیده اند.
عامل فرهنگی دیگر فشارهایی است که در مدارس به نوجوانان وارد می شود. دانشمندان اعتقاد دارند که میزان دانش در جهان، هر سه سال، دو برابر می شود. در نتیجه بعضی نوجوانان احساس می کنند که رسیدن به حد اعلی دانش کاری بی فایده است و آماده کردن خود برای یافتن شغل در آینده بی حاصل خواهد بود،زیرا سرعت و میزان تغییرات در اکثر زمینه های علمی بسیار زیاد است. این تفکر غلط، در آنها دلسردی ایجاد می کند و به همین دلیل انرژی خود را در جای دیگر سرمایه گذاری می کنند.
خود کودکان و نوجوانان نیز می توانند برای یکدیگر فشار گروهی وحشتناکی ایجاد کنند که در گرفتار شدن به شیطان پرستی و یا ماندن در این فرقه تأثیر دارد.
عوامل فیزیکی
به هنگام ارزیابی خطر باید چهار عامل مربوط به رشد جسمی کودکان یعنی وزن بدن، عادات خواب، سبک لباس پوشیدن و بیماریهای پی در پی در نظر گرفته شود. تغییر در هر یک از این عوامل می تواند یک علامت در گیر شدن در شیطان پرستی باشد.
عوامل روانی
علاقه به شیطان پرستی در خلأ روی نمی دهد. هم پیش از درگیری در شیطان پرستی و همزمان با آن، در زندگی نوجوان تغییرات هیجانی بوجود می آید. این تغییرات عبارتند از: خطر مصور، جمود فکری، تکانشگری، تغییر انگیزه، عزت نفس، شفای ناگهانی، احساس گناه، وارونه شدن احساسات و تغییر در پیوندهای عاطفی.
خطر مصور: خطر مصور عبارت است از یک محرک خارجی که در فرد این ادراک را به وجود می آورد که در معرض خطر قرار دارد. این احساس خطر، تنش هیجانی ایجاد می کند که توانایی فرد در دیدن گزینه ها و راه حلها را محدود می کند وباعث می شود که نتواند به طور مؤثر با مشکلات روبه رو شود.رایجترین نشانه خطر مصور،آغاز شدن رفتارهای تکانشی و کم شدن تحمل است.
در نوجوانانی که با خطر ابتلا به شیطان پرستی هستند معمولا ضعف قضاوت و افزایش سطح تنش دیده می شود.
جمود فکری : الگوهای فکری نوجوانان در معرض خطر،سفت و انعطاف ناپذیر می شود. یکی از نشانه های بهداشت روانی ،توانایی تحمل انواع تفکرات است. اکثر کسانی که درگیر شیطان پرستی می شوند، ناگهان تفکر سیاه وسفید پیدا می کنند. یک پیامد عمده این نوع تفکر این است که توانایی نوجوانان در ارزیابی نظامهای اعتقادی را از بین می برد.در نتیجه نوجوانان کورکورانه از دوستانشان دفاع می کنند و به طور فزاینده به آنها وابسته می شوند،و در نهایت هویت خود را قربانی گروه می کنند و نمی توانند فردیت شخصی خود را بسازند.
تکانشگری: تکانشگری چهار جنبه رفتار انسان را در بر می گیرد:عجله داشتن، عدم دوراندیشی،عدم پشتکار و عدم توانایی کنترل خشم. افراد تکانشگر خیلی زودتر از همسالان خود عصبانی می شوند و شدت عصبانیت آنها نیز بیشتر است.تکانشگری آنها نشان می دهد که چیزی باعث ناراحتی مزمن این نوجوانان وبالا رفتن سطح دلسردی و ناامیدی آنها شده است .
تغییرانگیزه: وقتی نوجوان با مراحل اولیه مشکلات هیجانی درگیر می شوند، معمولا علاقه خود را به کارهایی که قبلا دوست داشتند، از دست می دهند. در واقع آنچه در حال روی دادن است تغییر کانون توجه و تغییر جهت در انرژی هیجانی برای مقابله با مشکلات است.
عزت نفس: مشکلات هیجانی معمولا به صورت افت شدید در عزت نفس جلوه می کند. نوجوانی که با مشکلات هیجانی دست وپنجه نرم می کند ممکن است به تدریج شروع کند به حرف زدنهای منفی از خود. پیامد این گفتگوهای منفی درونی کاهش عزت نفس و رسیدن به احساس درماندگی است که این احساس، مانع بزرگی برای درمان نوجوانانی است که گرفتار شیطان پرستی شده اند.
شفای ناگهانی:شفای ناگهانی یعنی بهبودی بدون مقدمه و ناگهانی مشکلات هیجانی. نوجوانی که مدتها از افسردگی واضطراب رنج برده است، وقتی ناگهان اعلام می کند که شفا یافته است در واقع این پیام را می رساند که یک مشکل جدی وجود دارد. شفای ناگهانی با درگیری با فرقه های شیطان پرستی رابطه دارد.
نوجوانی که به فعالیتهای شیطان پرستی وارد شده است متوجه می شوندکه شیطان پرستی نوعی راه حل برای مشکلات هیجانی آنهاست. در نتیجه عارضه های مشکلات هیجانی آنها ناپدید می شود.
وارونه شدن احساسات: تغییر احساس نوجوانان درباره یک موضوع مثل مدرسه،یک آهنگ خاص، و…یک زنگ خطر به شمار می رود. وارونه شدن احساسات به علت وابسته شدن به افرادی است که افکار آنها با اهداف قبلی نوجوان سازگار نیست.
تغییر در پیوندهای عاطفی : وقتی نوجوان به طور ناگهانی در وابستگی خود به الگو، تغییر ایجاد می کند به علت این است که الگوی جدیدی پیدا کرده است.
عوامل اجتماعی
در سنجش عوامل خطر برای شیطان پرستی نوجوان باید به چهار زمینه اجتماعی نیاز به حریم شخصی، تغییر در تعاملات خانوادگی، تغییر شیوه پول خرج کردن و داشتن دوستان گمنام توجه داشت.
علل آسیب پذیری نوجوانان
۱-تکالیف مربوط به رشد
تکالیف مربوط به رشد به مراحل مختلف زندگی انسان از بدو تولد و خصوصیات و نیازهای خاص هر مرحله اشاره دارد. به نظر اریکسون(۱۹۵۰) انسان در هر یک از مراحل رشد با یک بحران روانی-اجتماعی رو برو ست. در صورتی که فرد این بحرانها را حل کند، این امکان را می یابد که با مسائل بزرگتر روانی درگیر شود و سلامت روان خود را تأمین کند و در غیر این صورت، سلامت روان او به خطر می افتد.
۲-چگونگی رابطه با والدین
روش فرزند داری والدین و نحوه برقراری رابطه با فرزندان، ممکن است در آسیب پذیری آنها اثر زیادی داشته باشد. زیرا این رابطه اساس ارزیابی همه روابط میان فردی است.والدین با شش روش عمده به افزایش آسیب پذیری فرزندان کمک می کنند و بر تصمیم گیری آنان در پیوستن به شیطان پرستی تأثیر می گذارند.
۱-دو زندگی موازی: در همه خانواده هایی که در برابر شیطان پرستی آسیب پذیر هستند، والدین برای خود سبکی از زندگی به وجود می آورند که با سبک زندگی فرزندان موازی است.آنهابه فکر علایق و فعالیتهای خود هستند و توجهی به علایق و فعالیتهای فرزندان ندارند. اعضای این خانواده ها هیچ وجه مشترکی ندارند.کودکان در این خانوده ها بدون راهنمایی یا نظارت والدین، رها می شوند تتا علایق و فعالیتهایشان را خود تعریف کنند.
۲-تفسیر غلط: بعضی از والدین قالب ارجاعی والدین عادی را ندارند، و بنابراین نمی توانند مشکلات را خوب ببینند.این والدین برای ارزیابی رفتار فرزندان خود، هیچ ملاک معینی ندارند.در نتیجه رفتارهای منحرفانه فرزند خود را نمی بینند.
۳-اشتباه در پرداختن به نیازها : برخی از والدین فقط به نیازهای مادی فرزندان توجه دارند و برای نیازهای هیجانی و عاطفی آنها، به اندازه کافی وقت و تلاش اختصاص نمی دهند.
۴-انکار مشکلات : برخی از والدین پرمشغله آنقدر درگیر مشکلات خود هستند که وقتی مشکلات خانودگی پیش می آید، آنها را انکار می کنند.این والدین با شنیدن خبر درگیر شدن فرزندان در شیطان پرستی دچار اضطراب شدیدی می شوند، و احساس می کنند باید از این خبر دور باشند.در ضمن برخی از والدین، موفقیت در فرزندپروری را با احساس کفایت و لیاقت یکسان می دانند. به همین دلیل با شنیدن این خبر احساس می کنند کفایتشان در فرزند پروری مورد تردید قرار گرفته است.
۵-اولویت دادن به آزادی و غفلت ازمسئولیت: گاهی والدین، به جای پذیرش مسئولیت فرزند خود، از رفتار آنان به بهانه آزادی بیان دفاع می کنند و ناآگاهانه فرزندان خود را به ادامه فعالیت خود تشویق می کنند.
۶-مشکلات هیجانی والدین: گاهی والدین، خود دارای مشکلات هیجانی هستند و نمی توانند با آن کنار بیایند. این والدین مشکلات خود را تحریف، انکار و یا در بهترین حالت تحمل می کتتد. فرزندان نیز یاد می گیرند که با مشکلات خود مانند والدینشان برخورد کنند. و گاهی والدین برای فرزندان مجموعه قوانینی تعیین می کنند که ماهیت آنها موقتی است و خود به آنها عمل نمی کنند.
وقتی ترکیب ویژگیهای منفی فرزندداری در طول سالیان ادامه می یابد، نوجوانان در برابر شیطان پرستی آسیب پذیر می شوند. زیرا شیطان پرستی باعث آزاد شدن از استرس وتنشی می شود که شیوه فرزندداری فوق ایجاد می کند.
والدینی که مسئولیت شخصی خود را بر عهده می گیرند، از سخت گیری زیاد خودداری می کنند، درباره مسائل جنسی با نوجوانان حرف می زنند، واز ایجاد احساس گناه به شیوه غلط کمک نمی گیرند، نوجوانان را در مقابل آثار منفی شیطان پرستی بیمه می کنند.
چند راه حل
بهترین سنگر دفاعی در برابر شیطان پرستی این است که فرزندان با والدین قوی، عادل، و منسجم خود رابطه طولانی داشته باشند.
در فرزندداری چند عنصر وجود دارد که در رشد کودک نقش بسیار مهمی ایفا می کند: والدین باید با آموزش استقلال به کودکان خود، این احساس را در آنها به وجود آورند که بر دنیای خود کنترل دارند.
به کودک در خانه آزادی دهند، امابه شیوه ای صحیح برای آنها محدودیت تعیین کنند.
با آنها حرف بزنند و در هنگام حرف زدن، قواعد دستوری، تلفظ و جمله بندی را به صورت صحیح به کار برند.
رفتارهای بد آنها را با تنبیه مناسب و رفتارهای خوبشان را با پاداش مناسب پاسخ دهند.
به رفتارهای یکسان فرزندان، با واکنشهای منسجم پاسخ دهند. پیامهای متضاد به فرزندان خود ندهند.
از فرزندان خود بدون دلیل معتبر تعریف و تمجدید نکنند.
هنگامی که کودکان از والدین راهنمایی می خواهند زندگی خود را با فرزندان خود مقایسه نکنند در عوض با آنها همدردی کنند.
مهارتهای تفکر انتقادی را به آنها آموزش دهند.
والدین الگوی فرزندان محسوب می شوند بنابراین سعی کنند الگوی مؤثری باشند.
تعلیمات مذهبی در سالم بارآوردن کودکان ونوجوانان،بسیار مهم است.اما تعلیم مذهبی که با استفاده از زور و ترس انجام شود، پیامدهای خطرناکی خواهد داشت. وظیفه ما این است که بر آثار تعلیم وتربیت مذهبی،که به کودکان می دهیم، به دقت نظارت داشته باشیم.
والدین، معلمان، روحانیون و متخصصان بهداشت روانی وظیفه دارند که در مقابل شیطان پرستی نگرش عینی پیش بگیرند.چراکه ممکن است با نوجوانی برخورد کنند که درباره شیطان پرستی کنجکاو باشد یا در آن زمینه فعالیت داشته باشد و اولین جلسه ملاقات با او بسیار تعیین کننده است ؛ یا از علاقه او به شیطان پرستی کاسته می شود و یا علاقه او به شیطان پرستی را افزایش می دهد. بنابراین لازم است اطلاعات صحیح و محکم روانشناختی در اختیار داشته باشند.
نویسنده :حسنیه گودرزی ،عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر
منابع
سیف، سوسن، کدیور، پروین، کرمی نوری،رضا، لطف آبادی، حسین.(۱۳۸۵).روانشناسی رشد۱ .تهران:سمت.
مقدس ،احسان.(۱۳۸۸). شیطان پرستی در دوران معاصر. تهران:انتشارات نیلوبرگ.
معمر ،کیوان .(۱۳۸۴). نقدی بر انواع و گروههای شیطان پرستی. تحقیق دانشجویی. دانشگاه علم و صنعت ایران.بر گرفته از WWW http://fa.wikipedia.org
موریارتی، آنتونی.(۱۳۸۹).روانشناسی ساتانیزم.مترجم، مهدی گنجی.(انتشار به زبان اصلی ۱۹۹۲).تهران: ساوالان
ABRAMSON, L.Y., SELIGMAN, M.E.P., & TEASDELE, J.D.(1978).Learned helplessness in humans: Critique and Reformulation. j of abnormal Psychology,87,49-74.
AMERICAN Psychiatric Association.(1987). Diagnostic and Statistical Manual of mental disorder: Third edition-Revised. Washington, D.C.: American Psychiatric Association Press.
ERIKSON,E.H.(1950b).On the Sense of Inner Identity. In conference on Health and Human Relation. New York: McGraw-hill.
Wikipedia contributors, “Anton Lavey,” Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Anton_LaVey&oldid=194282998 (accessed February 27, 2008).
http://topnews.blogsky.com/1388/06/08/post-154/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد