1395-03-21 09:24
18946
0
33355
دکتر محمّد حاجی آبادی عضو هیات علمی دانشگاه؛

تجلیات پیری و جوانی در شعر صائب تبریزی

در اندیشه صائب ، شور و صلابت جوانی چنانچه با تجربه و تدبیر پیران کاردان همراه شود ، به مثابه کیمیایی است که می تواند مس وجودی جوان را به طلای ناب بدل سازد .

به گزارش گلستان ما ؛ دیوان شاعران ادب گران سنگ فارسی ، گنجینه ای از گوهرهای پر آب و تاب پند و اندرز و مجموعه ای از رموز زندگی اجتماعی و طریق کسب معرفت و طرز معاشرت است . از این میان در غزل میرزامحمد علی صائب تبریزی ، اندیشه و پندارهای گوناگونی موج می زند .

یکی از موضوعات قابل طرح و بحث در شعر صائب ، مبحث « پیری»است . تأمّل در مضامین پیری او را به خلق توصیف و تصاویر بدیع ومعانی بلند وا داشته است و مثل یک نقّاش چیره دست تمام ریزه کاری ها و پستی و بلندی های این دو دوره ی مختلف زندگانی انسان را با قلمی دقیق و چشمی نکته بین نقاشی کرده است .

در اندیشه صائب ، شور و صلابت جوانی چنانچه با تجربه و تدبیر پیران کاردان همراه شود ، به مثابه کیمیایی است که می تواند مس وجودی جوان را به طلای ناب بدل سازد . از این رو ، دانشمندان علم اخلاق ، پیوسته جوانان را به تجربه اندوزی و پندگیری از پیران فرا می خوانند . در مقاله ی پیش رو ، نگارنده بر آن است که تجلیّات و نمود های « پیری »را در غزل صائب بکاود و به بررسی و تحلیل تصاویر و مضامین گوناگون این مقوله بپردازد .

مقدّمه

نویسندگان و شاعران پهنه ی ادب فارسی با تیز بینی و باریک اندیشی خویش بر آن بوده اند که از ساده ترین تا پیچیده ترین مباحث زندگانی بشر را در آیینه ی شعر و سخن خویش منعکس سازند و به آفرینش تصویر های بدیع و مضمونهای بکر بپردازند . بنابراین كم مطلبی است که در آن داد سخنوری نداده و حق سخن را در کیفیت آن ادا نکرده باشند . پیداست که دیوان شاعران ادب فارسی ، گنجینه ای از گوهرهای پر آب و تاب پند و اندرز و مجموعه ای از رموز زندگی اجتماعی و طریق کسب معرفت و طرز معاشرت است . از جمله ی موضوعات قابل طرح و بحث در نظم و نثر ادب فارسی در کنار اخلاق ، عرفان و پاره ای از بازتاب های روح و اندیشه شاعران و نویسندگان، می توان به مبحث « پیری » اشارت داشت .

از سویی ، ادبیات کهن و گران سنگ فارسی ، سرشار از اشعار و سخنان نغز و شیوا درباره ی پدیده ی « پیری و کهنسالی » است . نه تنها زبان نظم ، بلکه نثر شیرین فارسی نیز آکنده از نکات و آموزه های بسیاری درباره این موضوع است . در اندیشه ی پیری بودن ، پند پذیری از پیران ، حسرت روزگار جوانی را به دل داشتن از مهم ترین آموزه های ادب فارسی است . باری ، پیری و سالخوردگی ، مصیبت زا و درد بی درمان است .

من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه                   تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه

چون جامه ها به وقت مصیبت سیاه کنند                   من موی از مصیبت پیری کنم سیاه

( رودکی ، 108:1388)

از جمله حکیم نظامی گنجوی در « مخزن الاسرار » سیمای « پیری و کهنسالی » را چه زیبا و ماهرانه به تصویر کشیده است :

... عیب  جوانی  نپذیرفته اند                        « پیری و صد عیب » چنین گفته اند

دولت اگر دولت جمشیدی است                      موی سپید  آیت  نومیدی  است

ملک جوانی و نکویی که راست ؟                نیست مرا ، یارب  گویی که راست ؟

رفت جوانی به تغافل به سر                            جای دریغ است دریغی بخور....

(نظامی،65:1370)

علاوه بر این،نویسندگان و شاعران   نیز در قالب حکایات و اشاراتی چند ، پیری و عوارض ناشی از آن را برای اهل پند و اندرز به زیبایی بیان داشته اند .

طرب نوجوان ز پير مجوي            كه دگر نايد آب رفته بجوي

زرع را چون رسيد وقت درو              نخرامد  چنان كه سبزه  نو

( سعدي ،137:1381)

 از این دست مطالب در ادب و فرهنگ ایرانی ، کم نیست ، ليكن برای جلوگیری از بسط و اطناب کلام به همین مقدار بسنده شد .

با این پیشینه ای که از موضوع ارائه شد ، باید گفت که : در دیوان میرزامحمّد علی صائب تبریزی _ یکی از پیشگامان سبک هندی _ سخن ، اندیشه و پندار های گوناگون موج می زند . او در هر شأنی از شوؤن زندگانی آدمیان سخن می گوید و در هر امری از امور اجتماع اظهار نظر می نماید . صائب گاهی « عارفی است گوشه نشین که جهانیان را به قطع تعلّق و گسستن از عالم صورت و پیوستن به عالم معنی می خواند و زمانی ، دنیا داری است جهانگرد که آدمیان را به تلاش معاش و تنازع بقاء و استفاده از لذّات مادی دعوت می کند . گاه پیری است جهان دیده و زمانی کودکی است نارسیده ، گاه از نشاط می خندد و زمانی از غم می گرید » ( مؤتمن ودیگران،28:1370) امّا از میان موضوعات متنوع و گاه متضاد ، پاره اي از موضوعات نه تنها به دلیل طرح و بازتاب آنها در شعر صائب اهميت پيدا مي كند ، بلکه به دلیل نفوذ و نمود در روش اندیشه وري وی شاخص   می شود . یکی از این موضوعات _ که بازتابی از روح رنج طلب شاعر دارد _ پدیده ی « پیری » است . تامّل او در مضامین مربوط به « پیری » او را به خلق توصیف و تصاویر بدیع و معانی بلندی وا داشته است و مثل یک نقّاش چیره دست ، تمام ریزه کاری ها و پست و بلندی های این دو برهه از زندگانی انسان را با قلمی دقیق و چشمی خرده بین و موشکاف نقاشی کرده است و تمام اتفاقات و حوادث و محسوسات این دوران را به دقّت مورد کنکاش قرار داده . به يقين ایراد چنین نکته های دقیق به غزل های او شکوه و جلوه ای خاص بخشیده است . با این پیش درآمد به پاره ای از مضمون پردازی ها و هنر نمایی های صائب در این باب اشارت می شود :

جلوه های پیری در غزل صائب

-پیری و تجربه

پیران ، کوله باری از تجارب را بر دوش دارند و سرد و گرمی های زندگانی را چشيده اند . از اين روي می توانند آن یافته های گران بها را در اختیار جوانان قرار دهند و بدین مناسب بر حرمت و عزّت خویش بیفزایند .از نگاهی دیگر، پیری مرحله تکامل معنوی انسان است . او می تواند از مزیت های پیری همچون احساس پختگی و کمال ، صبوری و تحمّل بالا ، داشتن فرصت کافی ، مجالی مناسب برای خود سازی و تقرّب به حضرت حق پیدا کند و در مقام مرشد به دیگران عمل كند .(فردوسیان،81:1387) در این مقام ، صائب تبریزی سعادت و خوشبختی جوان را در پند پذیری از پیران آگاه می داند . وي در این باره با خواجه حافظ ، هم گام و هم سوست :

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تردارند           جوانان  سعادتمند  پند  پیر  دانا  را

( حافظ ،5:1381)

هر جوانمردی که سرمی پیچدازفرمان پیر            در صف مردان، کماندارکمان گم کرده ای است

( صائب : 206 )

   بعلاوه همنشینی و مصاحبت با پیران ، چونان حصاری است که جوان را از گزند بلایا و حوادث مصون می دارد .

جوان را صحبت پیران حصار عافیت باشد      به خاک و خون نشیند تیر چون دور از کمان گردد

( همان : 302 )

  نیز باید بر آن بود که دم مسیحایی و صفابخش پیران خراباتی ، حتی گاهی پیران صومعه نشین را جوان می سازد :

گرچه در صومعه ها پیر شدم آخر کار                        از  دم  پیر  خرابات  جوانم  کردند

(همان:372)

   باری گشایش کار جوانان در پند و تدبیر پیران است :

گشایش از دمِ پیران بود جوانان را                      به خاک بوسِ هدف تیر بی کمان نرسد

( همان : 419 )

-عزّت و حرمت پیران

       مردمان مشرق زمین ، به ویژه ایرانیان از دیر باز تا کنون برای افراد پیر و سالخورده احترام و منزلت ویژه ای قایل بوده اند . به همین دلیل جوانان و میان سالان همیشه پدران و مادران سالخورده ی خویشتن را بر صدر مجلس جای می دادند و از کلام موثّر و دلنشین آنان بهره ها می بردند . علاوه،گفتنی است که ایرانیان باستان نخستین مردمانی بوده اند که برای ادای احترام ،بزرگداشت وسپاسگزاری ازمقام جایگاه و ارزش سالخوردگان روز مشخصی را در سال تعیین کرده بودند واین روز 25شهریورماه هرسال بوده است که به آن «اَشیش وانگ »می گفتند.(خاشعی،93:1385)دین اسلام سرشار از نکات آموزنده و لطایف ارزنده در باب احترام گذاشتن و عزّت نهادن به پیران است . در قرآن مجید آمده است : « یَسئلُونَکَ ماذا یُنفِقون قُلِ مَا أنفَقتُم مِّن خَیرٍ فَلِلوَالِدَینِ وَ الاَقرَبينَ وَ الیَتَمَی وَ المَسَکِینِ وَ ابنِ السَّبِیلِ وَ مَا تَفعَلُوا مِن خَیرٍ فَإِنّ اللهَ بِهِ عَلِیمٌ » ( بقره / 215 ) ،ای پیغمبر از تو سوال کنند در راه خدا چه انفاق کنید درباره پدر و مادر و خویشان و فقیران و راه گذاران رواست و هر نیکویی كه کنید خدا بر آن آگاه است ». اسلام همان گونه که رعایت احترام پیران را سفارش می کند ، برای افراد پیر نیز وظایفی بر می شمارد که در صورت سر پیچی از آن ها ، فردِ پیر منزلت و قدر خویش را از دست می دهد . از جمله این ویژگی ها که پیران لازم است از آن سرباز زنند ، آز و طمع بسیار است . بنابراین پیر با رفتار عاقلانه و سنجیده ی خویش می تواند زمینه ی احترام به خود را فراهم سازد ، سعدي گويد :

چون پیر شدی ز کودکی دست بدار                     بازی  و ظرافت  به  جوانان  بگذار

( سعدی ، 137:1381)

      ادبیات گران سنگ فارسی ، سرشار از سخنانی شیوا و اشعاری نغز درباره ی پدیده ی پیری ، رعایت حال و احترام آنان است . یکی از آموزه های صائب نیز بزرگداشت و نگاهداشت حرمت موی سپید پیران است .

بدار عزّت موی سفید پیران را                           زجای خویش به تعظیم صبحدم برخیز

( صائب : 465 )

-پیری ، بصیرت و رشد معنوی

      روزگار پیری ، دوران برداشت محصولاتی است که شخص در طول زندگاني اش کاشته و با خون دل و عرق جبین آن ها را آبیاری کرده است . فرزندان و وابستگانش ثمره یعمر و میوه ی دل او هستند وشایستگی آنان ، آسودگی خاطر و خشنودی قبلی او را فراهم می سازد . حسرت دوران پیری را می توان با فراهم آوردن تجربه های ارزشمند ، پختگی روحی ، رشد معنوی و بصیرت افزایی جبران کرد تا مگر انسان حسرت دوران جوانی و زیبایی های آن را بر دل نداشته باشد . ( فردوسيان ، 77:1387 ) در دوران کهنسالی درست است که از سویی از نور و فروغ چشمان سر یا ظاهری کاسته می شود اما از سوی دیگر ، می توان با تهذیب و مجاهده ی نفس ، زمینه قرب الهی را فراهم ساخت و بر نور و بصیرت چشم دل افزود .

آنچه در ایّام پیری کم شد از نور بصر                          باعث افزونی نور  بصیرت  شد  مرا

منّت ایزد را که در انجام عمر آمد به دست              درجوانی گر ز کف دامان فرصت شد مرا

( صائب : 91 )

      گفتنی است که پیری ، مرحله تکامل معنوی و دوره بيداري وآگاهي انسان است و این تكامل را می توان در سایه ی طاعت و بندگی خداوند برای خود به ارمغان آورد .

طاعت از پیران ، رعونت از جوانان خوش نماست          راستی از تیر چون خم در کمان زیبنده است

( همان : 159 )

پيري از دنياي باطل كرد روي من به حق             قامت خم گشته محراب عبادت شد مرا

(همان:91)     

    به نظر شاعر ، درایّام پیری باید دل را از هرگونه تیرگی و زنگار گناه زدود و با شیطان نفس به ستیز برخاست .

پرده پوشی چون شب تاریک کار صبح نیست         دست بردار از سیه کاری چو گردد مو سفید

( همان : 425 )

مار گردد اژدها از امتداد روزگار                       گشت در ایّام پیری نفس بدکردار تر

(همان : 451 )

پیری و حرص

     حرص و آز ، صفت ذاتی آدمی است ، يعني گويي انسان را افزون طلب آفریده اند . لیکن این خصلت با آن که ذاتی بشر است ، سخت مذموم است . طمع خود منشاء پاره ای از رذایل اخلاقی چون نفاق و دورویی ، از دست دادن آزاد منشی و اصرار و ابرام بر باطل است . انسان تنها از طریق قناعت است که می تواند در صدد مبارزه با حرص بر آید . امام محمد غزالی در علاج حرص چنین گوید : « آدمی را حریص آفریده اند که بدان که دارد قناعت نکند و جز به قناعت از حرص و طمع نرهد » ( غزالی ،90 13 : 637 ) باری آرزوها و طول امل انسان پایان ناپذیر است و آب حیات آرزوها را كران ناپيداست . خواجه عبدالله انصاری در فصل دوم رساله « چهل و دو فصل » که در باب حبّ دنیا و طول امل و صفت مسلمانی است ، با نقل حدیثی اشارت دارد که : دو چیز در سنین پیری ، جوان می شود : دوستی دنیا و درازی اَمَل . در اندیشه ي او آدم پیری را که گشت زمانه فرسوده کند ، اما دوستی دنیا و طول امل در او نیرومند باشد ، پیر قلمداد نمی کند . ولی در مقابل ، جوانی که وجودش از این دو صفت مبرّاست ، « پیر » می خواند.(انصاري هروي،6:1377) و اينك اشارت صائب به این مضامین :

آدمي پير كه شد حرص جوان مي گردد               خواب در وقت سحرگاه گران مي گردد

( صائب : 788)

گرچه شد هر سر موی تو چو کافور سفید               از تب حرص تو را باز سراپا گرم است

( همان : 146 )

حرص، پیران را به جمع مال سازد گرم تر           آتشی کز دست خالی در چنار افتاده است

( همان : 178 )

آرزوها در کهنسالی دو بالا می شود                     نعل حرص پیر از قد دوتا در آتش است

( همان : 203 )

در خانه های کهنه بود مور و مار بیش              حرص و امل به طینت پیران فزون تر است

( همان : 218 )

-پیری و اشک حسرت

      ندامت و حسرت در دوران پیری از آن کسانی است که قدر و قیمت جوانی خویش را ندانسته و از ارزشمندترین سرمایه _ یعنی استعداد و توانایی سرشار این دوره _ بهره لازم را نبرده اند.چه بسیار سالخوردگانی که آرزو دارند حتی یک روز به دوران جوانی برگردند تا ایام گذشته را جبران کنند.در اینجاست که جوانان باید از گذشتگان و بزرگان خویش عبرت بگیرند و حتی برای لحظه ای پای صحبت این افراد بنشینند و از آرزو های آنان سوال کنند. شادابی جسم و سلامت بدن در دوران جوانی در اوج خودش قرار دارد که اگر قدر آن دانسته نشود ، در ایام پیری و ناتوانی ، ندامت و پشیمانی به بار خواهد آورد . حسرت دوران جوانی بسیاری از شاعران ادب فارسی را به مضمون پردازی وا داشته است . از این میان ، اين رباعي منسوب به حکیم عمر خیّام نيشابوري است كه :

افسوس که نامه جوانی طی شد               و آن تازه بهار زندگانی دی شد

آن مرغ طرب که نام او بود شباب             افسوس ندانم که کی آمد کی شد

( خیام ، 34:1375)

    و باز اشارت صائب در این باره هست كه :

آنچنان کز رفتن گل خار می ماند به جا               از جوانی حسرت بسیار می ماند به جا

( صائب : 72 )

دست در پیری به هم سودن ندارد حاصلی      پيش ازین سیلاب می بایست خود راجمع کرد

( همان : 335 )

-پیری و خوشدلی

      دگرگونی دوران جوانی به پیری آن چنان تدریجی است که حتی ممکن است خود شخص چندان متوجه نشود و خود را در مقایسه با افراد مسن تر نه تنها پیر حس نکرده ، بلکه جوان تر هم به شمارد . باید یادآور شد که پیری مساله دشواری نیست بلکه در حقیقت ورود به آخرین مرحله در دوران زندگی انسان است . پیری هم مانند مراحل گذشته به سهم خود هم لذّت و هم رنج و الم را به همراه دارد . اما متاسّفانه در بسیاری از جوامع انسانی ، پیران را به چشم شخصی بیچاره ، ناتوان ، تنها ، بی فایده و بیکار می نگرند . ولی حقیقت این است که این گونه عقاید ، تصوّرات واهی بيش نیست . بیشتر پیران تا ماه های آخر عمر خود توانایی های فکری و جسمی قابل توجهی دارند . پس باید به آنان توجه بيشتري كرد و در عرصه ی زندگی از آنان سود جست تا باقی عمر خویش را به خوش دلی بگذرانند . چه بسیار پیرانی که هنوز شور و نشاط جوانی را در سر دارند و جوانان را به شادابی فرا می خوانند . به سخن دیگر ، پیرانی که جسمی پیر ولی دلی جوان و شاداب دارند .

گرچه پیریم از جوانان جهان خوشدل تریم                  خنده ها بر صبح دارد می چون کافورما

( صائب : 59 )

       و چه پیرانی که همای سعادت بر سر آنان سایه مي افکند و بخت پیر آنان را به اقبال جوانی بدل می سازد .

سایه ی بال هما بر استخوان من فتاد                       درکهن سالی مرا بخت جوان آمد به دست

قامت خم عذر ایام جوانی را نخواست           رفت تیر از شست بیرون چون کمان آمد به دست

(همان : 175 )

      باید اشارت داشت که پیران را دل ، مرشد و پیر تعلیم است و آنان طفل مستعد و زبان دان اویند و اولین سر مشق پیر دل ، عشق و تسلیم است که با آن ، دل و جان مریدش را همیشه جوان و سرزنده نگه می دارد . در این باره خاقانی راست :

مرا دل پیر تعلیم است و من طفل زباندانش                دم تسلیم سرعشر و سر زانو دبستانش

( خاقانی ، 1385 : 209 )

دل تازه می شود ز شراب کهن مرا                       این پیر زنده دل به جوانی برابر است

( صائب : 189 )

-عوارض و حالات جسمانی پیر

      افراد در دوران پیری با مجموعه ای از ناتواني های جسمی روبه رو می شوند که باید آنها را تحمل نمايند . اين امری طبیعی است که در این دوره نیرومندی و سلامت جسمانی آنان کاهش می یابد . از جمله نشانه های پیری _ که بسیاری از شاعران ادب فارسی به ویژه صائب تبریزی به آن پرداخته است _ مواردي است به شرح زیر  :

1. خمیدگی قامت و شتاب عمر

زندگی گردید از قد دوتا پا در رکاب                    برد از عالم برون این اسب چوگانی مرا

( صائب : 56 )

از هجوم میوه صائب شاخه ها خم می شود           حاصل از پیری تورا قد دوتایی بیش نیست

( همان : 177 )

قد خم گشته رسول سفر آخرت است                      مشو ای گوی سبک مغز ز چوگان غافل

( همان : 525 )

2. موی سفید

سفیدی های مو بیدار کی سازد سیه دل را       که گلبانگ رحیل افسانه ی خواب است غافل را

( صائب : 74 )

چو مو سفید شود دست از خضاب بشوی                        نهان مکن به شب تیره صبح انور را

( همان : 86 )

نگردید از سفیدی های مو آیینه ام روشن             زهی غفلت که در صبح قیامت می برد خوابم

( همان : 569 )

3. ضعف حافظه

من از نسیان پیری دل به این خوش می کنم صائب       که بیرون می برد از خاطرم یاد جوانی را

( همان : 82 )

لازم پیری است صائب برگ ریزان حواس                   در فتادن چون کند برگ خزان استادگی

( همان : 702 )

4. ریختن دندان ها

از آن دندان ز پیران گردش افلاک می گیرد           که از غفلت نپنداری به پیری لب گزیدن را

( همان : 17 )

5.کاهش بینایی و تبديل بصر به بصيرت

آنچه در ایام پیری کم شد از نور بصر                       باعث افزونی نور بصیرت شد مرا

( همان : 91 )  

6. ضعف پیری

ز سادگی است تمنّای صحت از پیری                          ز درد عمر توقع صفا نباید داشت

پل شکسته  به  سیلاب بر  نمی آید                              ثبات چشم ز قد دوتا نباید داشت

( همان : 205 )

پیری مرا ز قید کشاکش خلاص کرد                         زور از کمان حلقه به بازو نمی رسد

( همان : 434 )

7. رعشه براندام

نه از پیری مرا این رعشه افتاده است بر اعضا       به آب روی خود چون ساغر سرشار می لرزم

( همان : 558 )

8. پیری و هزار علّت

درد بی درمان پیری منتهای دردهاست                   مغز پوچ و زنگ زردش کهربای دردهاست

( همان : 216 )

در طینت پیران اثری نیست دوا را                         از دست نوازش نشود پشت کمان راست

( همان : 233 )

درد پیری را جوانی می کند درمان وبس                      آه کاین درمان نباشد در دکان هیچ کس

( همان : 472 )

نتیجه

حاصل سخن آن که : در غزل صائب تبریزی ، اندیشه ها و پندارهای گوناگونی موج می زند . او در هر شأنی از شوون زندگی آدمیان باب سخن را گشوده است . یکی از موضوعات قابل بحث که صائب را به خلق مضامین و تصویر آفرینی هاي بديع وا داشته است ، موضوع جوانی و پیری است . او تمام تجارب شخصي و  ریزه کاری های این دوران را با قلمی دقیق و چشمی نکته بین برای خوانندگان ترسیم و توصیف کرده است . در نگاه و اندیشه صائب شور و صلابت جوانی در کنار تجربه و درایت پیران کاردان چونان کیمیایی است که مس وجودی جوانان را به طلایی ناب مبدل می سازد . فرصت جوانی ، فرصتی است استثنایی و زمینه ای مناسب برای برداشتن گام های بلند و حرکت به سوی کمال مطلوب است . از سویی دیگر ، روزگار پیری گويي همانند ، دوران برداشت محصولاتی است که شخص در طول زندگانی اش کاشته و با خون دل و عرق جبین آن هارا آبیاری کرده است . پیری را می توان با فراهم آوردن تجربه های ارزشمند ، پختگی روحی ، رشد معنوی پرکرد تا كمتر آه و حسرت دوران جوانی بر دل نشيند.

دکتر محمّد حاجی آبادی

عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی ،

 دانشگاه آزاد اسلامی ، آزادشهر

 

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.