1394-05-14 08:57
7413
2
18519
محقق و پژوهشگر رامیانی:

واقعه مشروطیت در رامیان

با شروع انقلاب مشروطیت در تهران، رمضان 1323 هجری قمری به رهبری علماء خاص آیت الله طباطبایی و آیت الله بهبهانی و شعله ورشدن جرقه های آزادیخواهی در مرکز ایالت استراباد(گرگان)، مردم آزادیخواه رامیان و منطقه تصمیم به همراهی با این رویداد بزرگ اجتماعی در ایران کردند.

به گزارش گلستان ما به نقل از گل رامیان، امروز چهارشنبه 14 مرداد در تقویم ملی بنام روز صدور فرمان مشروطیت نامگذاری شده است، به همین بهانه محقق و پژوهشگر رامیانی «عبدالحمید جعفریان» خلاصه ای از تاریخ واقعه مشروطیت در رامیان را برایمان بازگو می کند.

با شروع انقلاب مشروطیت در تهران، رمضان 1323 هجری قمری به رهبری علماء خاصه آیت الله طباطبایی و آیت الله بهبهانی و شعله ورشدن جرقه های آزادیخواهی در مرکز ایالت استراباد(گرگان) مردم آزادیخواه رامیان و منطقه تصمیم به همراهی با این رویداد بزرگ اجتماعی در ایران کردند.

آیت الله شیخ عبدالحسین جعفری رامیانی از تحصیلکردگان نجف اشرف و از اشجع العلماء استرآباد در عصر قاجار که ریاست مدرسه علمیه سعدیه رامیان را نیز داشتند با کمک طلاب علوم دینی فندرسک، حاجیلر(مینودشت) ، کوهسار، نوده و خوش ییلاق و حتی کتول که در مدرسه علمیه سعدیه رامیان مشغول تحصیل بودند شعاع انقلاب را در این مناطق به سرعت توسعه داده و رهبری مردم را به عهده گرفتند.

بدینوسیله رامیان به مرکز دومین کانون بزرگ انقلاب مشروطیت در استرآباد تبدیل شد و مبارزه مردم شریف رامیان و منطقه با خوانین مستبد «میرسعدالله خان میرفندرسکی ایلخانی» سالار مقتدر، «علی محمدخان کتول» سردار معزز، «عباسخان میرفندرسکی»، قلیچ ایشان محرک اصلی تراکمه که تماما طرفدار محمدعلیشاه قاجار و دشمن سرسخت مشروطه بودند شروع شد و تهدیدات آنها هرگز مانع از ادامه نهضت مشروطه نشد.

«میرسعدالله خان ایلخانی» حاکم استرآباد در جهت تنبیه مشروطه خواهان رامیان که محرک اصلی دیگر مناطق هم شده بودند به ساخلوهای ترکمن احشام رامیانیها در ترکمن صحرا دستور داد آنها را به نفع خود ضبط و مصادره نمایند.

صدها گه گاو و گوسفند مصادره شد. جمعی از رامیانی ها به کمک انقلابیون مناطق کوهستان و نوده و فندرسک در جهت تلافی به شیرآباد محل اسکان میرسعدالله خان حمله کردند که بخاطر استحکامات شیرآباد علی رغم رشادت، کاری از پیش نبردند و این اولین حرکت آزمایشی مبارزه مسلحانه با استبداد و خوانین ضدمشروطه بود.

پس از این واقعه شبی «علی کاغذلو» از پیرمردان صاحب نفوذ در میدان امام علی(ع) رامیان جمعی از جوانان را به دور خود جمع کرده و گفت ما باید تاوان و غرامت گاو و گوسفند غارت شده خودمان را از «عیالخان میرفندرسکی» بگیریم چرا که او برادر زاده «میرسعداله» است، جوانان چند بار بلند یاعلی گفتند، باصدای یاعلی رسم بود جمعیت جمع شوند، در فاصله کوتاهی جمع کثیری از مردم معترض همچون سیلی بطرف خانه عباسخان در محله "بای ها" رهسپار شدند با صدای مرگ بر عباسخان ، عباسخان فرار کرده و به مدرسه سعدیه رامیان پناه برد و زن و بچه  او هم به منزل آیت الله شیخ عبدالحسین جعفری پناهنده شدند.

«حسن بایرو» در همین لحظه به جلوی جمعیت معترض آمده و گفت من مباشر عباسخانم متفرق شوید در همین لحظه با اسلحه خود علی کاغذلو را هدف قرار داده و زخمی کرد . در همین حال جمعیت علی گویان منزل عباسخان را غارت کردند ، مسکوکات، طلا و نقره او در کف کوچه های شهر ریخته شده بود. اموال او زبانزد خاص و عام بود.

حسن بایرو، شبانه فرار کرده و جریان را به گوش میرسعدالله خان میرفندرسکی رسانید، اونیز جمعی از ترکمنان را که از او حرف شنوی داشتند به همراه حسن بایرو مامور ساخت تا رامیان را غارت و خانه های مردم را بسوزاند و به جان و مال و ناموس مردم، رحم نکنند این لشکر جدار با رهبری حسن بایرو از طریق جاده نارکلاته در شمال شرقی رامیان آماده ورود به رامیان شد.

نیروهای مسلح و انقلابی رامیانی نیز با تمام آمادگی قبل از ورود دشمن در سه کیلومتری رامیان در (مزارلی برون) و تپه های مشرف بر آن مستقر شدند .

باورود ترکمنان و حسن بایرو، جنگ شروع شد ، در این جنگ 18 نفر از ترکمنان و 6 نفر از رامیانیها کشته شدند و حسن بایرو که زخم زیادی برداشته بود به سوراخی پناه برده بود.

یکی از انقلابیون او را از آن سوراخ بیرون آورده و «نوروز برات صادقلو» سر او را بریده و از تن جدا کرد .

سر حسن بایرو با سر دیگر کشته شدگان از دشمن از چنار مسجد جامع آویزان  شد.

با خبر شکست میرسعدالله خان در رامیان که در تمام استرآباد شنیده  شد انقلابیون جان تازه ای گرفته و با نیروی بیشتری راه مبارزه را در پیش گرفتند.

مردم کتول تصمیم گرفتند همان کاری که مردم رامیان با عباسخان کردند را با علی محمد خان کتول بعمل آورند ، در این واقعه نیز رامیانیها به کمک کتولی ها شتافته و آنها را یاری کردند، خانه او نیز غارت شد و خود او به ترکمنان پناه برد.

این پیروزی ها که منشا آن در رامیان بود، جنبش مشروطه استرآباد را متحول ساخت و نام رامیان را بر سر زبانها انداخت، دیگر شاخ استبداد شکسته شده بود. در همین حول و حوش خبر ورود «محمد علی شاه قاجار» از روسیه به استرآباد کمش دفه و خواجه نفس ایجاد وحشت کرد.

باقیمانده خوانین ضدمشروطه نیز به او پیوسته و به کمک و همراهی او پرداختند تا دوباره با کمک آنها و دولت روسیه مجددا ازطریق استرآباد، تهران را فتح و تاج و تخت شاهی را به او هدیه دهند.

«ارشدالدوله» برادر «محمدعلی شاه» سرانجام با تهیه لشکری که عمدتا از طرفداران ضدمشروطه بودند، را به طرف تهران حرکت داد این سپاه از دو بخش تشکیل شده بود: بخش اول از طریق مازندران و فیروزکوه به طرف ورامین رفت و بخش دوم به فرماندهی «علی اکبر خان میرفندرسکی» فرزند ارشد «میرسعداله خان» که از طرف محمدعلیشاه ملقب به امیرعشایر شده بود با همراهی قلیچ ایشان و جمع زیادی از ترکمنان از شاهرود حرکت کرد و در جعفرآباد ورامین به هم پیوستند که «یغرم خان ارمنی» فرمانده ارتش انجمن مشروطه او را تار و مار و ارشدالدوله را تیرباران کرد.

علی اکبرخان امیرعشایر به همراه قلیچ ایشان و دیگر ترکمنان از صحنه فرار کرده و بطرف شاهرود حرکت کردند، بدستور آیت الله شیخ عبدالحسین جعفری گروهی از انقلابیون رامیان و منطقه در جنگلهای نوده منتظر ورود این گروه شدند که به محض ورود آنها مورد هدف قرار گرفتند ، 18 تن از این گروه به قتل رسیده و مابقی به همراه قلیچ ایشان و علی اکبرخان میرفندرسکی دستگیر شدند علی اکبرخان امیرعشایر بواسطه هادی شاه برادر مهدی شاه میرفندرسکی از مرگ نجات یافت و قلیچ ایشان به همراه دیگر اسراء ترکمن پس از مدتی زندانی شدن در رامیان با دادن فدیه بسیار آزاد شد.

واقعه سوم: با فرار میرسعدالله خان میرفندرسکی حاکم مغول استراباد به ترکمن صحرا دولت مشروطه تصمیم به دستگیری او گرفت. امیر اعظم حاکم استراباد مامور این دستور شد. او تصمیم گرفت زن و بچه میرسعدالله را بعنوان گروگان به استراباد برده تا میر سعدالله تحویل امیراعظم شد و سرانجام او (میرسعدالله خان) مجبور شد خود را تسلیم نماید.

امیراعظم او را از طریق گردنه قزاق به تهران فرستا . گو.یند در کاروانسرای ما قزاق او را خفه کردند. با مرگ میرسعدالله خان مجددا امیرعشایر به صحنه بازگشت و به بهانه مرگ پدرش درصدد انتقام از مهدی شاه میرفندرسکی و رامیانی ها شد . او به نزد محمدعلی شاه رفته و اظهار داشت حاضر است پس از فتح رامیان و تنبیه آنها سپاه دیگری را بطرف تهران برای فتح تهران حرکت دهد و گفت فتح رامیان فتح تمام مازندران و کلید پیروزی تهران است. با این سخنان محمدعلی شاه که جمعیت زیادی از لزگی ها را به همراه داشت به همراه یک عراده توپ و یکی از لزگی های فرمانده و جمع کثیری از ترکمنان را آماده حرکت و جنگ با رامیان کرد.

این لشکر را حدود پنج تا 12 هزار نفر ذکر کرده اند، ابندا پیکی به نزد آیت الله شیخ عبدالحسین جعفری رامیانی رهبری مردم، فرستاد که ایشان جواب رد در همراهی او و تسلیم شدن داد و کاملا وقوف یافت که جنگ اتفاق خواهد افتاد. به دستور وی 400 تفنگچی از رامیانیها و منطقه از جمله آقا محمد چورلی و سیدعلی، سیدالمجاهدین از فندرسک در رامیان ستاد فرماندهی تشکیل داده و در ضلع شمال شرقی رامیان آماده نیروهای محمدعلی شاه شدند.

کمیسر دولت روس از نزدیک موضوع را به نفع محمدعلی شاه قاجار پیگیری می کرد بطوریکه جاسوسان آنها از رامیان خبر دادند که برای سرکوب رامیان دو هزار قزاق و دو عراده توپ لازم است. و سردار اشرف استرابادی نیز مامور شد با 400 نیرو یک عراده توپ آنها را در این جنگ همراهی کند.

جنگ شروع شد و آیت الله شیخ عبدالحسین رامیانی به همراه دیگر مجاهدین انقلابی با کمال رشادت دو شبانه روز در مقابل آنها مقاومت کردند .

10 تن از رامیانی ها بنامهای مولاصادقلو، امامقلی کاغذلو، نصرعلش(جعفریان)، اکبرچشک، شاه بلد بای، استادشعبان خیاط، باقرکَل، ملاداود، آنا، آقارضا شاه بلد بای که داوطلبانه در تیررس دشمن قرار داشتند تا آخرین قطره خون خود ایستادگی کرده و به شهادت رسیدند.

نیروی مهاجم با جمعیت زیاد وتجهیزات در حال پیشروی بود. بزرگان رامیان چاره ای جزکمک از مجاهدین شاهرود نداشتند لذا چهار نفر از آنها بنامهای میرحسن خان فرزند ارشد مهدی شاه میرفندرسکی، ملابابارضایی، ابوالحسن بیاک سعیدی، سیدعلی سیدالمجاهدین بطرف شاهرود رفته و از مجاهدین مشروطه تقاضای کمک نمایند.

خلاصه توافق حرکت مجاهدین از شاهرود به رامیان فراهم شد، این گروه 400 نفره بعد از ورود به رامیان به جبهه درگیری رفته و با تمام تجهیزات سپاه محمدعلی شاه و امیرعشایر را تارومار ساختند تعاقب ترکمنان و لزگی ها ادامه یافت ، محمدعلی شاه از ترس دوباره به خاک روسیه گریخت  . دو تن از مجاهدین شاهرودی از جمله مرتضی قلی خان از آنها شهید و به همراه دیگر شهدا در میدان امام علی(ع) رامیان دفن شدند.

مجاهدین یک ماه در رامیان و فندرسک باقی ماندند و پس از آرامش منطقه به شاهرود  بازگشتند(1329 هجری قمری)

خدمات مردم شریف رامیان و فندرسک و منطقه را در این بخش از تاریخ به مشروطه و ایران نبایستی نادیده گرفته شود.

محقق و پژوهشگر رامیانی: عبدالحمید جعفریان

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.