1400-06-16 12:19
907
0
76039
یادداشت؛

کارایی سیاست های فرهنگی و اجتماعی در گرو برنامه است

اتخاذ تصمیمات راهبردی در راستای حل یا مدیریت مسائل گوناگون فرهنگی و اجتماعی همچون جمعیت، قومیت، زبان، سبک زندگی، رسانه جز انتظارات منطقی است.

به گزارش گلستان ما، در وهله نخست یک انتظار عمومی وجود دارد که به نظر بنده توجه کامل به آن از سوی مدیران مربوطه تا کنون چندان موفقیت آمیز نبوده آنهم به دلیلی که عرض میکنم: ببیینید در طول سالهای اخیر و عمر انقلاب، کلی اتفاق خوب در نظام های آموزشی و رسانه ای در قالب های مختلف رخ داده است.

توسعه آموزش ها در گوناگونی دانشگاه ها و رشته ها و مراکز مختلف علمی و کاربردی و مهارتی، توسعه شبکه های مختلف رسانه ای، تصویری، مکتوب، مجازی (سایت ها و...‌ )، رشد فزاینده حوزه های نشر در شبکه های اجتماعی یا کتاب و انتشارات و... همگی به رشد و ارتقاء دانایی عمومی کمک کرده، یعنی به لحاظ کلی ما امروز جامعه بسیار آگاهتری داریم نسبت به دهه های قبل، لذا کف مطالبات عمومی بالاتر آمده و براین اساس، مردم آگاه امروز از مدیران امروز انتظار اتخاذ تصمیمات پخته تر، علمی تر، اثر بخش تر را دارند، چون مردمی دانا تر شده اند لذا سوء مدیریت در فضای کنونی سریع آشکار میشود و سرزنش عمومی در پی دارد .

براین اساس اتخاذ تصمیمات راهبردی در راستای حل یا مدیریت مسائل گوناگون فرهنگی و اجتماعی همچون جمعیت، قومیت، زبان، سبک زندگی، رسانه و... جز انتظارات منطقی است .

سیاست گذاری در نظام مسائل فرهنگی و اجتماعی

دقت کنیم کارایی سیاست های فرهنگی و اجتماعی در گرو تبدیل آن به زبان برنامه است، اصول سیاست فرهنگی هنگامی در عمل تحقق می یابد که در قالب برنامه فرهنگی با اهداف میانی، کمی و خط مشی های اجرایی مورد توجه قرار گیرد .

نکته بعدی هم کم توجه ای ها یا عدم اهتمام به اجرای برنامه های کلانی است که قبلا به تمامی دستگاه های مرتبط ابلاغ شده است، مثلا برنامه نقشه مهندسی فرهنگی کشور، انتظار عمومی اینست اینگونه برنامه های راهبردی سرلوحه نظام تصمیمات و سیاست گذاری ها باشند، نکته بعدی خوب ندیدن اقتضائات زمانی است یعنی شرایط زمانی اکنون نظام تصمیمات متناسب با شرایط اکنون را میطلبد.  

شکاف نسلی که اکنون از سوی برخی مطرح میشود محصول نگاه سنتی به مدیریت و حل مسایل فرهنگی و اجتماعی است و در مدیریت یا سیاست فرهنگی معاصر هدف همگانی ساختن فرهنگ و افزایش مشارکت شهروندان در تولید و خلاقیت فرهنگی است.

* آسیب های اجتماعی جز محصولاتی است که در نظام سیاست ها و برنامه ها کلان بایست دنبال ریشه های بروز و حل مسائل آن بود.

وقتی به هر پدیده اجتماعی یا فرهنگی از نظر مقاطع زمانی نگاه می کنیم در می یابیم که دارای ریشه در گذشته است که می تواند در حال وضعیتی ایجاد نماید و نیز پیامدهایی را در آینده رقم بزند .

رصد فرهنگی و اجتماعی در مباحث مختلف آسیب های اجتماعی همچون (حاشیه نشینی، مهاجرت، قاچاق . نزاع، اعتیاد، و....) به این ضرورت ما را میرساند که نظام مدیریت فرهنگی و اجتماعی باید در یک دوره مشخص پیامد سیاست ها را با کار تحقیقی بررسی نماید و اصلاح سیاست باید بر اساس نتایج پیامد سنجی باشد.

پیامد سنجی سیاست ها تاکنون تقریبا نداشته ایم که مشخص شود اتخاذ هر سیاستی (مثلا اقتصادی) در حوزه های اجتماعی یا فرهنگی چه پیامدهای تا کنون داشته است.

نکته دیگر اینکه اهمیت و ماهیت آسیب ها اجتماعی بگونه ایست که برای تامین حداکثر پشتیبانی از سیاست ها، برنامه ها واهداف ملی و افزایش احتمالات مطلوب برای موفقیت و تقلیل احتمال شکست بایست از کارکردهای نهادهای فرهنگی در یک نگاه راهبردی بهره جست .

لذا در یک بیان کلی اثر بخشی برنامه های کاهش آسیب های اجتماعی نیازمند شناخت حرفه ای، تحلیل حرفه ای، اجرای حرفه ای و نهایتا نظارت حرفه ای است .

* عدم اهتمام به حل و فصل مشکلات و مسائل اجتماعی در واقع مهمترین سرمایه هر اجتماعی را تقلیل می دهد که اعتماد نام دارد.

اعتماد عمومی اگر در روح کلی جامعه کم رنگ شود در فرهنگ عمومی جامعه، عدم همراهی، تشکیک و تمسخر برنامه ها را رونق می دهد. 

نخبگان حاشیه نشین میشوند و تدبیر امور به سختی و با صرف هزینه های بیشتر صورت می پذیرد .

کند شدن اجرای برنامه ها یا عدم اجرای صحیح برنامه ها همگی ره آوردی جز اشاعه نارضایتی عمومی نخواهد داشت لذا توجه دقیق به اجرای برنامه های وعده داده شده در تقویم زمانی مناسب از مهمترین اقدامات حوزه های اجتماعی است که منجر به ارتقاء اعتماد عمومی خواهد شد. 

ضمن آنکه چه در بلند مدت و میان مدت ‌هر کدام از آسیب های اجتماعی پتاسیل آن را دارند که با رها شدگی به مرز بحران برسند.  

یا با استفاده از برنامه های عالمانه و اقتباس از برنامه های موفق سایرین با پشتوانه اعتماد عمومی برای حل آسیب ها، بستر تلاش حداکثری برای کسب نتایج حداکثری فراهم شود .

همچنین در نگاه مدیریتی، تجارب اجرای برنامه های توسعه در کشورهای مختلف جهان خصوصا کشورهای اسلامی نشان می دهد که عدم توجه به ابعاد رابطه صحیح بین قطب های توسعه با فرهنگ، علاوه بر آنکه میزان رشد کمی و کیفی رشد ملی را محدود می سازد، دربلند مدت نیز به دلیل توسعه نامتوازن موجب عوارض منفی و بحران های اجتماعی و فرهنگی و‌‌.‌‌‌‌... می گردد .

به قلم: قاسم قندهاری

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.