1394-06-28 14:55
1856
0
20736
به قلم آیت‌الله ضرابی :

درآمدی بر اقتصاد اسلام محور/ تکیه بر اقتصاد اسلامی مقدمه دوری از اقتصاد عاریتی

عدم توجه به داشته ها باعث شده است بندبند اقتصادی که در فرهنگ اسلامی ما راهگشای بسیاری از مشکلات است مهجور بماند و این مقدمه ای شده بر ورود اقتصاد عاریتی که سنخیتی با اعتقادات ملت و دولت اسلامی ندارد.

به گزارش گلستان ما به نقل از قابوس نامه، این اقتصاد وام گرفته از غرب و غریبه با اقتصاد خودی مولد یک نگاه صرف سیاسی به اقتصاد مقاومتی نیز شده است حال اینکه مفهوم واقعی اقتصاد مقاومتی یک مفهوم صرفا سیاسی نیست بلکه اقتصاد مقاومتی یعنی از کلیه ظرفیت ها وامکانات موجود بنحو احسنت بهره گیری کنیم وبا اسراف و تبذیر خود را وابسته وعاریت گیر دیگران بخصوص بیگانگان نکنیم.

در این نوشتار، نویسنده سعی کرده است با طرح ۳ دیدگاه در خصوص مالکیت، مسئله اقتصاد عمومی و خصوصی را مطرح کند و در نهایت با عنوان مالکیت مختلط ، نظریه اسلام را به عنوان یک نگاه جامع مطرح می کند.

اولین و مهمترین موضوع در مسائل اقتصادی، مسأله مالکیت و تعریف از مالکیت است که به طورعمده در دنیا سه دیدگاه در رابطه با مالکیت وجود دارد.

۱) «دیدگاه فرد گرایانه و به صورت مطلق»:

در دنیای سرمایه داری، کاپیتالیزم و امپریالیسم غرب، بیشتر به بحث مالکیت فردی تکیه دارد.

همانگونه که در اعتراضات اخیر در آمریکا ۹۹% در برابر ۱% دیده شد. با اینکه مقداری تعدیل شده است، اما همچنان در عمل، این نسبت برقرار است.

 جمعیت آمریکا ۱% تقریباً برابر سه تا چهار میلیون نفر است. آنها سرمایه‌دارانی هستند که بعضاً تا ۳۶۰۰۰ میلیارد دلار بلکه بیشتر، سرمایه دارند. در حالی که در آمریکا پنجاه میلیون نفر در زیر خط فقر زندگی می کنند. در تمام دنیا بیش از یک میلیارد نفر در زیر خط فقر زندگی می کنند. این آمار، نشان دهنده ی عدم توازن در دنیا و فرد گرایی به صورت مطلق است.

۲) «ماتریالیزم دیالکتیک و کمونیزم»:

در برابر نظریه ی دنیای غرب، کمونیست ها و مارکسیست ها، لنین و استالین  تقریباً از صد سال قبل، نظریه ماتریالیزم دیالکتیک و کمونیزم را مطرح کردند. نظر ایشان بر الغای مالکیت فردی به طور کلی بود. آنها بحث مالکیت جمعی را مطرح کردند.

 آنها محدوده‌ای برای مالکیت فردی به عنوان مالکیت شخصی قائل شدند؛ ولی مالکیت خصوصی را از ابزار تولید به طور کامل نفی کردند و گفتند: ابزار تولید به همه ی مردم تعلق دارد. به بیان دیگر مالکیت جمعی لحاظ شود. کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی که در رأس آن ها شوروی سابق بود به همراه چین کم و بیش اقدام کردند. نتیجه ی این نظریه، فروپاشی شوروی بود؛ خیلی از ایشان از این نظریه عقب نشینی کردند. چین نیز در بیست سال گذشته این نظریه را تا حدودی رد کرد.

 نظر ایشان بر این بود که مالکیت برای همه ی مردم است و نماینده جامعه، دولت کمونیستی و سوسیالیستی یا حزب کمونیست است. نظر ایشان بر رفتن به سوی کمونیست مطلق بود که در دنیای کمونیست مطلق، شخص مالک نباشد و همه ی مردم مالک باشند. اما نمایندگی همه ی مالکیت ها با خدای روی زمین یعنی مثلاً شخص استالین باشد.

تا اینجا دو دیدگاه بسیار افراطی مطرح شد. دیدگاه غربی که بر اساس مالکیت فردی است که همچنان اساس آن در غرب حاکم است و تنها مقدار جزیی از آن را اصلاح کردند. دلیل این اصلاح آن بود که اگر این سیاست همچنان حاکم می ماند، حیات ایشان به خطر می افتاد. در دنیای شرق یا کمونیست که ریشه در دنیای غرب داشت، الغای مالکیت خصوصی مطرح بود و نظر بر مالکیت عمومی بود.

در هر دو نظریه افراط و تفریط وجود دارد که باعث غلط بودن این دو نظریه است.

۳) «مالکیت مختلط»:

سومین نظریه، نظریه مطرح شده توسط اسلام و دیگر ادیان الهی از زمان نوح پیامبر(ع) تا ابراهیم خلیل(ع) ، موسای کلیم (ع) وعیسای مسیح(ع) است.

اسلام یک نوع مالکیت به اصطلاح امروزی ها مالکیت مختلط مطرح کرده است. نه مالکیت مطلق فردی و نه مالکیت مطلق جمعی بلکه هر دو مالکیت فردی و جمعی در نظریه اسلام تعریف شده اند. ممکن است امروزه مالکیت مختلط در غرب یا شرق پذیرفته شود، اما در دنیای شرق، مالکیت خصوصی در حاشیه برده می شود و حداقلی را اجازه می دهند و در دنیای غرب به مالکیت عمومی، حداقلی را اجازه داده می شود.

احزاب سوسیالیسم، مقداری مالکیت عمومی را در برابر مالکیت خصوصی توسعه می دهند. در دنیای غرب اصل بر مالکیت خصوصی است و مالکیت عمومی را توسعه می دهند. در دنیای شرق اصل بر مالکیت عمومی است و مالکیت خصوصی را کمی توسعه می دهند.

در اسلام از ابتدا دو نوع مالکیت اساسی، منهای بحث مالکیت خدا، مطرح است.

یک- نوع اول مالکیت، برای اشخاص است و مالکیت خصوصی است. اما در اسلام، این نوع مالکیت به صورت مطلق برای اشخاص پذیرفته نشده است. در دنیای غرب زمانی که صحبت از مالکیت خصوصی اشخاص است، این مالکیت از هر راهی مانند ربا، فروش مشروبات الکلی و قمار و تولید و فروش اسلحه و افروختن آتش جنگ حاصل شود، آن را می پذیرند.

اسلام مالکیت خصوصی را با قیود بسیاری محدود کرده است. مالکیت خصوصی در اسلام تحدید حدود دارد. در قرآن «بیست» تا «سی» نوع مالکیت را نفی کرده است. در قرآن کمتر به مالکیت مثبت پرداخته شده است، بلکه مالکیتهای سلبی و مالکیتهایی را که در اسلام مورد قبول نیست، مطرح کرده است. اسلام تطفیف را قبول ندارد. وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ . اموالی که از طریق ربا و اکل به باطل و رشوه و سحت و فساد مالی و فحشاء و اسراف و افساد و کنز و قمار و تبذیر و ضایع کردن مال و لهو و لعب و غنا و دروغ و محرمات دیگر حاصل می شود، مورد قبول اسلام نیست.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَهُ وَالْمَوْقُوذَهُ وَالْمُتَرَدِّیَهُ وَالنَّطِیحَهُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ‏ .

نظام مالکیت از نظر اسلام دارای دو شاخه ی عمده است:

۱) شاخه ی مالکیت عمومی و حکومت اسلامی است.

۲) شاخه ی خصوصی ،تعاونی و مردم است.

می توان مالکیت عمومی و حکومت اسلامی را به دو شاخه ی عمومی و دولتی نیز تقسیم کرد.

مالکیت عمومی باید یا در بخش مردمی و یا در بخش دولتی باشد. در قانون اساسی کشور، تعاونی یا در بخش دولتی یا در بخش خصوصی است. بنابراین اسلام ضمن اینکه نظام مالکیت را صد در صد پذیرفته است، مخالفت با آن را مخالفت با اصل فطرت، غرایز و انگیزه انسانی و عامل بدبختی می داند و بد گویی از ثروت را بد دانسته است. اسلام در رابطه با ثروت می گوید: ثروت خیر است، اما با قیود ذکر شده در قرآن و احادیث خیر است.

اسلام دو نوع مالکیت عمده را در نظام حقوقی خود پذیرفته است، یکی مالکیت عمومی و دولتی و دیگری مالکیت خصوصی است. می شود کلمه ی تعاونی را نیز به کار برد.

با مطالعه ی تاریخ پیامبران در قرآن، می توان به دستورات اقتصادی اسلام پی برد، مثلاً در رابطه با قوم حضرت صالح قرآن می فرماید:

هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا.

خداوند شما را از زمین ایجاد کرده است و آبادانی زمین را از شما خواسته است.

 این آیه بسیار جالب است. در سوره مبارکه شعرا از قول حضرت هود و صالح نقل شده است:

وَإِذَا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ

 چرا جبار و مفسد هستید؟

ایشان خانه های با عظمتی در کوه ها می ساختند، در حالی که نیازی به آن ها نبود، قصد ایشان مقابله با خداوند و پیامبران بود که قرآن با کارهای خلاف ایشان برخورد می کند.

 شعیب پیغمبر به قوم خود می گوید:

وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ. به ایشان می گوید: وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ . تمام پیامبران از قوم خود رعایت این مسائل را می خواستند.

امیرالمومنین(صلوات الله علیه) می فرماید:

ما فى الاعمال شى‏ءٌ اَحبُّ الى‏اللّه‏ من الزراعه و ما بَعَثَ‏اللّه‏ُ نبیّاً الاّ زرّاعاً الاّ ادریس فانّه کان خیّاطاً .

 تمام پیامبرانی را که خداوند مبعوث کرده به زراعت اشتغال داشتند به جز ادریس که ایشان خیاطی می کردند. بنابراین تمامی انبیاء به شغلی مشغول بودند، و تمامی سیاست های الهی را ترویج می دادند. قرآن در این رابطه با مسائل اقتصادی، نظام مشخصی دارد.

 قرآن کریم در این مسائل و مباحث بسیار با عظمت است. یوسف(صلوات الله علیه) گفت: قال اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ با عمل به همین آیه می توان دنیا را آباد کرد. یوسف (صلوات الله علیه) با این یک جمله بیست سال شمال آفریقا را آباد کرد. هفت سال قحطی را به بهترین نحو پشت سر گذاشت.

بعد از مطالعه ی قرآن کریم باید به روایات پرداخت. یک جلد از کتاب کافی شریف «جلد پنجم» کتاب المعیشه نام دارد. مرحوم کلینی به قدری تمامی مسائل را به زیبایی در یک جلد کتاب آورده است که بهت آور است. منظور از معیشت، بعد مادی آن است. در آخر کتاب بابی به عنوان نوادر است؛ ظاهراً پنجاه و هفت حدیث در باب نوادر نقل شده است.

کتب دیگری در این رابطه نیز نوشته شده، مانند «مرآه العقول» مرحوم مجلسی، که جلد شانزدهم آن همان جلد پنجم کتاب شریف اصول کافی است. نزدیک چهار صد صفحه کتاب معیشت است. اولین باب ها باب «باب الحَث علی طلبِ الحَلال» تشویق بر کار، فعالیت و طلب رزق است. زمانی که به کتب «تهذیب»، «من لا یحضر الفقیه» و «استبصار» مراجعه می شود، به همین نحو بیان شد.

بعنوان مثال امام رضا (علیه السلام) دید شخصی سیب را نیم خورده کرد و دور انداخت؛ به او گفت چرا این کار را کردی؟ این سیب نعمت خداست. اگر نمی خواهی تمام سیب را بخوری آن را نصف کن و نصفش را بخور و نصف دیگر را برای بعد بگذار.

در حالات بعضی از علما دیده شده که اگر از یک لیوان آب مقداری می خوردند، بر روی لیوان دستمال یا کاغذی می گذاشتند تا بعد آن را بخورند. دور ریختن نعمات خداوند ولو یک دانه ی برنج حرام است.

اینها وظایف شرعی است که باید انجام شود و به عامه ی مردم نیز گفته شود. از سوی دیگراشخاصی که حرص و ولع برای جمع کردن مال دارند! مصداق آنها بسان این ضرب المثل معروف است:« نه خود خوری، نه کَس دهی؟!! این نیز در اسلام منفور است.

البته از ملزومات اقتصاد مستقل و دوری گزین از اقتصاد عاریتی تولید اجناس ,کالاهای مرغوب و با کیفیت است بگونه ای که مردم خود بخود برای مالکیت هر وسیله ی داخلی رغبت بخرج دهند وقتی کیفیت اجناس و کالاهای داخلی از برندهای خارجی پایین تر باشد خود بخود رویکرد مردم بسوی اجناس با کیفیت خارجی خواهد رفت واین اقتصاد داخلی را تضعیف وجامعه اسلامی را بسوی اقتصاد عاریتی رهنمون میسازد.

نویسنده آیت‌الله ایمان ضرابی / استاد حوزه و دانشگاه

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.