1399-07-05 14:50
1019
0
70579
در گفت‌وگو با دکتر ناصر تابش مطرح شد؛

پزشکی با رکورد ۱۰هزار عمل جراحی در دوران دفاع مقدس/ روایت عجیب خارج کردن بمب خوشه‌ای از پای یک رزمنده

در دوران دفاع مقدس پزشکانی بودند که بدون هیچ چشم داشت راهی جبهه ها می شدند؛ پزشکانی که در آن روزهای سخت، حضورشان دلگرمی بزرگی برای رزمندگان اسلام بود و حتی عجیب ترین صحنه های دفاع مقدس در اتاق های عمل آن دوران رقم خورد.

دکتر ناصر تابش در سال 1323 در اصفهان به دنیا آمده است. وی پس از فارغ التحصیلی در مقطع متوسطه به ارتش می پیوندد؛ در ابتدای خدمت خود در سال 1347 همزمان در دانشگاه پزشکی نیز پذیرفته می شود. همین اتفاق منشأ اتفاقات بزرگ زندگی وی به شمار می آید. به ویژه اینکه دوران اوج کاری او به آغاز دفاع مقدس گره می خورد و تابش جوان بخش اعظمی از تجربیات خود را به اتاق های عمل صحرایی و پشت خاکریزهای جنگ منتقل می کند. 

این جراح دوران دفاع مقدس با اجرای دو عمل جراحی همزمان در یک اتاق عمل صحرایی توانایی خود را به منصه ظهور و بروز رساند. وی همچنین رکورددار متوسط روزانه 6 عمل جراحی سنگین؛ و مجموعاً انجام 10 هزار عمل جراحی در طول هشت سال دفاع مقدس را در کارنامه خود به ثبت رسانده است.

اما تجربه ای که بطور خاص معرف توان و تدبیر دکتر تابش است، عمل جراحی رزمنده ای است که بمب خوشه ای در پای او جا خوش کرده بود. اتفاق نادر و جراحی غیر ممکنی که توسط پزشک طرف گفت‌و‌گوی ما با موفقیت به انجام رسید و بیش از پیش نام ناصر تابش را بر سر زبان ها انداخت.

با این وجود سالروز آغاز دفاع مقدس بهانه ای شد که پای صحبت های جذاب و خاطرات شیرین این پزشک متخصص بنشینیم؛ آنچه در پی می آید ماحصل گفت‌و‌گو‌ی خبرنگار ما با دکتر ناصر تابش است که تقدیم حضور همراهان همیشگی راه دانا می‌شود: 

 

خدمت در پایگاه چهارم شکاری دزفول؛ پایگاهی که بیمارستان بود 

دکتر ناصر تابش، پزشک و جراح متخصص در گفت وگو با خبرنگار اجتماعی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ با اشاره به هشت سال حضور بی وقفه خود در جبهه‌های دفاع مقدس گفت: حدوداً 42 ساله بودم که پس از اخد مدرک تخصصی جراحی وارد جنگ ایران و عراق شدیم؛ در آن زمان ما در بیمارستانی در اصفهان مشغول به گذراندن دوره تخصصی جراحی بودیم که همان جا مجروحان جنگی را نیز مداوا می کردیم.

وی در ادامه اضافه کرد: به محض اینکه فارغ التحصیل شدم گفتند که باید به پایگاه چهارم شکاری دزفول مراجعه کنید. آنجا جنگ بود و شهرها را موشک باران می کردند به طوری که بیمارستان پایگاه چهارم شکاری هم جای درمان بسیج، سپاه و ارتش بود و هم نیروی هوایی. در آن زمان هیچ جراحی در آنجا حضور نداشت و تمام بار زحمت مداوای مصدومان شهر بر عهده یک جراح و پزشک نظامی بود و آنجا دیگر زمان خواب و بیداری معنا نداشت و تمام روزها مشغول خدمت به مردم بودیم. در ایام جنگ، وضعیت زندگی ما، یک زندگی غیرعادی شده بود، از خیلی چیزها غافل بودیم و فقط به دفاع می‌اندیشیدیم. حتی نمی دانم که فرزندانم چگونه بزرگ شدند؛ چرا که اغلب اوقات در اتاق عمل مشغول جراحی رزمندگان مجروح و بدحال بودم.

 

بیرون آوردن بمب خوشه ای از پای رزمنده 

این جراح متخصص ادامه داد: در طول آن ایامی که در جبهه بودم یک روز یک مجروح جنگی را آوردند که بمب خوشه‌ای به پای او اصابت کرده و در اثر آن به شدت مجروح شده بود، بعدها فیلمی درباره این حادثه در اتاق عمل ساختند که پس از نمایش در صداوسیما در برخی کشورهای دنیا به نمایش در آمد که خیلی ها این فیلم را باور نکردند و معتقد بودند که این اتفاق یک شعار است در حالی که واقعیت مسلم بود. حالا حکایت از این قرار بود که شبی  مجروحی جنگی را آوردند که بمب خوشه ای به پای او اصابت کرده بود. آن شب در بیمارستان افشار دزفول چند جراح عمومی و ارتوپد حضور داشتند، اما دیدند که علائم خطرناکی وجود دارد؛ می گفتند باید فلان جراح عمل کند و هرکدام عمل آن رزمنده را بر عهده دیگری می انداختند. آن شب قرار بود که هواپیما این مجروح جنگی را از دزفول به تهران اعزام کند تا آنکه مجبور شدم او را در اتاق عمل تحت عمل جراحی قرار دهم.

وی در تکمیل این بحث عنوان کرد: دراین عمل جراحی که یک بمب خوشه ای را از پای یک رزمنده خارج کردیم سه نفر به نام خانم عامری، اقای دکتر نجفی (مسئول بیهوشی) و آقای بهمن بلنده (پزشکیار) در این عمل خطرناک همراه من بودند. من به هر سه نفر آنها گفتم این عمل خطرناک است و ممکن است هر چهار نفر کشته شویم و اگر این بمب منفجر شود، اتاق عمل منفجر خواهد شد! اما آنها گفتند برای ما اهمیتی ندارد و اگر ما هم کشته شویم مشکلی نیست.

تابش با بیان خاطره ای دیگر از ایام جنگ عنوان کرد: یک روز در منزل مهمان داشتیم که موقع صرف غذا، خودرویی آمد و راننده اش گفت در اتاق عمل بیمارستان شوش زنی در حال احضار و مرگ است. راننده توضیح داد: جراح هندی بیمار را عمل کرده، اما نتواسته کاری از پیش ببرد و جان بیمار بشدت در خطر است. مجبور شدم مهمانان را رها کنم و همراه او  به بیمارستان شوش بروم تا جان آن زن را نجات دهم. وقتی برگشتم از مهمانان عذر خواهی کردم و گفتم کار ما تعطیل بردار نیست. ببخشید که مجبور شدم شما را تنها بگذارم. آنها هم درک کردند.

این پزشک جراح با بیان برخی خاطره‌های جنگ، به موضوع مجروحیت یک پاسدار اشاره کرد و گفت: یک روز پاسداری را پیش ما آوردند از ناحیه «پریکارد» قلب تیر خورده بود که با هر بار ضربان، قلبش درد می کرد و تیر می‌کشید، من یک جراح عمومی بودم و نمی توانستم او را عمل کنم اما در شرایط جنگی باید این کار صورت می گرفت، با این حال عمل قلب را انجام دادیم که بسیار خطرناک بود. اما خوشبختانه خداوند کمک کرد و عمل موفقی را پشت سر گذاشتیم.

وی در پاسخ به این سوال که آیا تجربه تلخی را در زمان جراحی‌ها داشته اید، عنوان کرد: هر عمل جراحی نمی تواند حتما موفقیت آمیز باشد. مثلا یک روز سروانی در جنگ مجروح شده و بدنش به خاک آلوده شده بود، چند ساعت پس از عمل جراحی، پرستاران گفتند که بوی بدی از این مجروح جنگی به مشام می رسد که ما رفتیم و دیدیم همان جایی که عمل شده بود با آنکه جای زخم را شست و شو کردیم اما دوباره باید می‌دوختیم. همین چندی پیش بود که یک نفری تماس گرفت و گفت ما خیلی دنبال شما گشتیم، من همان کسی هستم دو عمل پیاپی روی بدن من انجام دادید و این همان رزمنده ای بود که میکروب ها و عفونت ها بدن او را به روز انداخته بودند که باید دوباره جراحی می شد.

دفاع مقدس من 10 سال بود؛ نه هشت سال !

تابش با بیان اینکه هر حمله موشکی، بسیاری از مردم دزفول را مجروح می‌کرد، تأکید کرد: در وضعیت بمباران دزفول،اگر موشکی اصابت می کرد حدود 90 مجروح برجای می گذاشت و باید ما با ارجحیت نسبت به مجروحان برخورد می کردیم، آن کسی که وضعیت وخیم تری داشت را به اتاق عمل هدایت می کردیم و گاها حتی دو یا چند نفر در یک اتاق عمل بودند و مجروحان دیگر را به بیمارستانهای اطراف برای درمان و مداوا منتقل می کردیم.

وی با بیان اینکه 10 سال از بهترین روزهای من با جنگ عجین شده است، اظهار کرد: ما در جنگ آسایش نداشتیم و اگر دفاع مقدس برای دیگران 8 سال به طول انجامید اما تبعات آن را تا 10 سال من به دوش کشیدم چرا که پس از پایان جنگ مجروحان حوادث انفجار مین را از سراسر کشور به مراکز درمانی منتقل می کردند  و ما مجبور بودیم که جراحی ها را انجام دهیم. بعضا مجبور بودیم دستها و پای مردمی را که از روی مین عبور می کردند قطع کنیم و این بسیار سخت بود.

تشابه دفاع مقدس و مقابله با کرونا 

این پزشک جراح با اشاره به این نکته که در میان بحران هایی که دیده ام مبارزه با کرونا خیلی شبیه به دفاع مردم ایران در زمان جنگ هشت ساله است. اظهار کرد: وقتی یک عده از پرستاران و پزشکان جوان را می‌بینم که لباس های مخصوص مقابله با کرونا را می پوشند و برای رفتن به اتاق بیماران کرونایی آماده می‌شوند، اشک از چشمانم جاری می شود. همدلی مردم در بحران کرونا یاد‌آور حماسه های دفاع مقدس است. دراین لحظات غالبا به یاد خودم و همرزمانم می‌افتادم، با این تفاوت که آن روز ما روی مین می رفتیم و بمبارانها را تحمل می‌کردیم؛ سقف اتاق های عمل می ریخت و حالا این پرستاران و پزشکان جوان، به نوعی دیگر کار آن روز ما را انجام می‌دهند. در آن زمان یک جراح اگر عمل جراحی انجام می داد، جانش هر لحظه در معرض حمله هوایی جنگنده های بعثی بود؛ با اینکه ما در بیمارستان پایگاه چهارم شکاری دزفول با خط مقدم حدود 120 کیلومتر فاصله داشتیم اما هر لحظه امکان شهادت ما وجود داشت. اما متاسفانه شهید نشدیم. امروز هم افتخار خدمت در خط مقدم مبارزه با کرونا را ندارم ، اما تا جایی که سعادت داشته باشم از کمک به دوستان و همکارانم مضایقه ندارم. 

انتهای پیام/

  • منبع خبر : راه دانا

    نظرات

    دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

    پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

    © کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.