1402-08-25 00:05
424
0
87458
معراجی‌ها؛

طعمه‌ عشق

مادر شهید برات‌الله آبرودی نقل می‌کند: «وقتی عقاب فرزند چهار ماه من را به چنگال گرفته بود و در آسمان اوج می‌گرفت. برای نجات فرزندم دستم نمی‌رسید.

به گزارش گلستان ما، شهید برات الله آبرودی، بیستم اردیبهشت ۱۳۴۰ در شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش «محمد»، فروشنده دوره‌گرد بود و مادرش «سکینه»، نام داشت. خواندن و نوشتن نمی‌دانست. کارگر شیشه‌بری و نقاش بود. نوزدهم بهمن ۱۳۵۷ در گرگان توسط عوامل رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده عبدالله همان شهرستان واقع است.

 خاطره‌ای به نقل از مادر شهید آبرودی
 
 ما به دلیل این که وضع معیشتی خوبی نداشتیم به همین دلیل مجبور بودم بر سر زمین‌های پنبه‌زار بروم. یکی از آن روزها برات و دو برادر دیگرش را به همراه خود بردم. برات چهارماهه بود. او را به دو برادرش سپردم و خود در فاصله‌ای نسبتاً دور مشغول به کار شدم.

 بعد از مدتی برای رفع خستگی، ایستادم و چشم به آسمان دوختم که ناگهان عقابی که چیزی به منقار داشت توجهم را جلب کرد. به یکباره به یاد فرزند چهارماهه‌ام افتادم. قلبم شروع به تپیدن کرد، دهانم خشک شده بود، اضطرابی عجیب تمام وجودم را فراگرفته بود. نمی‌دانم چگونه خود را به پسرانم رساندم، همه‌جا را گشتم. قنداقه پسرم نبود یا من نمی‌دیدم؟

 از دو برادرش پرسیدم، آن‌ها گریه می‌کردند، فهمیدم که حدسم درست بوده است. برای نجات فرزندم دستم به آسمان نمی‌رسید. دست دلم را دراز کردم.
 توسل به حضرت ابوالفضل جستم؛ آقا، فرزندم را از تو می‌خواهم. لحظاتی گذشت و عقاب بازگشت به فاصله‌ای کمی از ما قنداق را رها کرد و رفت. انگار مطیع فرمانی بود!

 به‌طرف فرزندم دویدم و او را در آغوش گرفتم فقط چند خراش سطحی به‌صورت و پایش وارد شده بود. خدا را شکر مردم و به خاطر سپردم که او امانتی است. اکنون نیز خدا را شاکرم. به یقینی خداوند قادر است، هر وقت بخواهد می‌بخشد و هر وقت بخواهد می‌ستاند.

انتهای خبر/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.