در حکمت دوم نهجالبلاغه آمده است: آنكه طمع را شعار خود سازد، خود را خوار ساخته و هر كه پريشانحالى خويش با ديگران در ميان نهد، تن به ذلت داده است و كسى كه زبانش بر او فرمان راند، بىارج شود.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «گلستان ما»، در حکمت دوم نهجالبلاغه آمده است: آنكه طمع را شعار خود سازد، خود را خوار ساخته و هر كه پريشانحالى خويش با ديگران در ميان نهد، تن به ذلت داده است و كسى كه زبانش بر او فرمان راند، بىارج شود.
از این کارها بپرهیز:
امام (علیه السلام) در این کلام نورانیاش به پیامدها و آثار سوء سه رذیله اخلاقی در عباراتی کوتاه و فشرده اشاره فرموده است. (۱) نخست میفرماید: «هر کس طمع را پیشه کند خود را حقیر ساخته است». (أَزْرَی بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَمَعَ).
واژه «طمع» به معنای بیش از حق خود طالب بودن و گرفتن مواهب زندگی از دست دیگران است و تعبیر به «استشعر» که به معنای پوشیدن لباس زیرین است اشاره به این است که طمع را به خود چسبانده و از آن جدا نمیشود؛ بدیهی است که افراد طماع برای رسیدن به مقصود خود باید تن به هر ذلتی بدهند و دست سؤال به سوی هرکس دراز کنند و شخصیت خود را برای نیل به اهداف طمعکارانه خود بشکنند.
در سخنان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) میخوانیم: «بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ لَهُ طَمَعٌ یَقُودُهُ إِلَی طَبَع». در حدیث دیگری از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) درباره خطر این صفت مذموم مخصوصاً برای علما وارد شده است که فرمود: «إن الصّفاة الزّلال الذی لا تَثْبُتُ عَلَیْهِ أقْدامُ».
و عجیب این که هنگامی که طمع فزونی یابد کارهایی از انسان سر میزند که کاملاً احمقانه است؛ شبیه آنچه درباره طماع معروف عرب به نام «اشعب» نقل شده که بسیاری از اوقات هنگامی که راه میرفت دامن خود را به دست میگرفت و آن را در برابر آسمان باز نگه میداشت و میگفت: شنیدهام بعضی از پرندگان در حال پرواز تخم میگذارند شاید تخم آن پرنده در دامن من بیفتد.
و یا نقل میکنند هنگامی که گروهی از کودکان او را در کوچه و بازار آزار میدادند برای پراکنده ساختن آنها گفت: شنیدهام در فلان خانه حلوا پخش میکنند بچهها به سوی آن خانه دویدند ناگهان دیدند خود اشعب نیز به سوی آن خانه میدود گفتند: تو چرا؟ گفت: شاید حرف من درست باشد.
این داستانها خواه واقعیت داشته باشد یا نه اشاره به کارهای ننگ آوری است که انسان به جهت طمع انجام میدهد. نقطه مقابل طمع قناعت است که سبب عزت آدمی میشود همان گونه که امیرمؤمنان فرمود: «عَزَ مَنْ قَنَعَ؛ آن کس که قناعت پیشه کند عزیز خواهد بود». (۲) و به گفته شاعر:
آز بگذار و پادشاهی کن *** گردن بیطمع بلند بود!
در دومین نکته میفرماید: «کسی که سفره دل خویش را (نزد این و آن بدون هیچ فایده) باز کند (و مشکلات خود را فاش سازد) رضایت به ذلت خود داده است»؛ (وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِهِ). روشن است هرگاه انسان نزد طبیب درد خود را بگوید و از وی راه درمان بطلبد یا پیش قاضی ظلمی را که بر او رفته بیان سازد و از او احقاق حق بخواهد یا نزد دوستش از گرفتاری خود برای گرفتن وام سخن بگوید کار خلافی نکرده و به دنبال مشکل گشایی بوده؛ اما طرح مشکلات نزد کسانی که هیچ گونه توانایی بر حل آن ندارند اثری جز ذلت و سرافکندگی انسان نخواهد داشت. در این گونه موارد باید خویشتن دار بود و لب به شکایت نگشود.
آن گاه امام (علیه السلام) در جمله سوم میفرماید: «کسی که زبانش را بر خود امیر سازد شخصیت او تحقیر میشود»؛ (وَهَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَرَ عَلَیْهَا لِسَانَهُ). منظور از امیر شدن زبان آن است که از تحت کنترل عقل و فکر خارج شود و هرچه بر زبانش آمد بگوید.
بدیهی است سخنانی که از فکر و عقل و تقوا سرچشمه نمیگیرد در بسیاری از موارد خطرهایی ایجاد میکند که انسان قادر بر جبران آن نیست و گاه اسباب رنجش افراد آبرومند و سبب ایجاد اختلاف در میان مردم و کینه و دشمنی نسبت به گوینده و دیگران میشود و چه زیبا میگوید شاعر عرب:
اِحْفَظْ لِسانَکَ اَیُّهَا الاْنْسانُ *** لا یَلْدَغَنَّکَ إنَهُ ثُعْبانٌ
کَمْ فِی الْمَقابِرِ مِنْ قَتیلِ لِسانِهِ *** کانَتْ تُهابُ لِقاءُهُ الاْقْرانُ
ای انسان زبان خود را حفظ کن – مراقب باش تو را نگزد که اژدهایی است.
چه بسیارند کسانی که در گورستانها خفتهاند و کشته زبان خویشند – همان کسانی که همطرازان آنها از ملاقات با آنها وحشت داشتند.
در حدیث دیگری در سلسله همین کلمات قصار میخوانیم: «مَنْ کَثُرَ کَلاَمُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ؛ کسی که زیاد سخن گوید اشتباهات زیادی خواهد کرد». (۳) و این خطای بسیار باعت تحقیر و بیارزش شدن او در نظرها میشود. کوتاه سخن این که انسان عاقل باید زبانش را در اختیار عقلش قرار دهد نه این که عقلش را در اختیار زبان که اولی مایه سعادت است و دومی اسباب حقارت.
شایان توجه است صفات سه گانه نکوهیدهای را که امام در این بیان کوتاه ذکر کرده (طمع، فاش کردن ناراحتیها نزد هرکس و امیر ساختن زبان بر خود) هرسه در این جهت مشترکند که سبب ذلت و خواری میشوند و این هماهنگی در اثر سبب شده است که امام (علیه السلام) هر سه را کنار هم قرار دهد.
*****
پی نوشت:
۱. سند گفتار حکیمانه: این جمله به اضافه چهار جمله بعد از آن که خواهد آمد همگی در وصیتی که امام (علیه السلام) به مالک اشتر فرموده دیده میشود و مرحوم صاحب کتاب تحف العقول که قبل از سیّد رضی میزیسته در شرح کلمات قصار علی (علیه السلام) تمام آن را با تفاوتهایی آورده است.
(مصادر نهج البلاغه، ج ۴، ص ۹) و این نشان میدهد که بخشی از آنچه در بحث کلمات قصار نهج البلاغه آمده جملههای به هم پیوستهای بوده است که مرحوم سیّد رضی به سبب معانی مستقلی که داشتهاند آنها را از هم جدا کرده است.
۲. غررالحکم، ص ۳۹۲، ح ۹۰۱۸. در بعضی از عبارات این جمله به این صورت نقل شده است: «عَزَّ مَنْ قَنَعَ وَ ذَلَ مَنْ طَمَعَ» (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۹، ص ۵۰).
۳. نهج البلاغه، حکمت ۳۴۹.
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد