شب، امشب، دلم با صفا شد چه بهتر
به آیینگی مبتلا شد چه بهتر
غریبی که ناگاه دل کند ازاین خاک
هوایی آن آشنا شد چه بهتر
به سوی حرم دستها را گشوده ست
فقط گرم ذکرودعا شد چه بهتر
شفابخش وقتی تو باشی چه باک است
به رویم در درد وا شد چه بهتر
در این روضه کاری کن ای اشک ای اشک!
که شاید دل عقده وا شد چه بهتر
خودت را فقط از تو می خواهم وبس
اگر حاجتم هم روا شد چه بهتر
به عکس حرم قانع ام تا همیشه
نصیبم اگر کربلا شد چه بهتر
*************************
موجکوب نیزه ها
جامه ای از زخم گلگونت شده تن پوش تو
مشک آب کودکان خیمه ها بر دوش تو
کربلا بازوی خود را داد از دست آن زمان
تا جدا شد آن دو بازوی رشید از دوش تو
نخل ها شرمنده ی این استقامت کاینچنین ـ
موجکوب نیزه ها شد ساحل آغوش تو
مشک بر دندانت اما تشنه لب تر از همه
گشت صف در صف ملائک جملگی مدهوش تو
ابرهای بغض پر شد در گلوی خواهرت
بی صدا می گرید امشب زینب خاموش تو
************************
یک دشت سپاه تیغ ، امّا عباس…
بردوش کشیده مشک ، تنها عباس
یک سایه که پشت نخل ها پنهان است-
با تیروکمانِ کین…خدایا عباس!
******************
لب تشنه ،دم از وفا به مولا می زد
آن روز که پشت پا به دنیا می زد
لبهای تمام غنچه ها خشک شده
باید دلِ خویش را به دریا می زد
*******************
تو پیروی از امام کردی زینب!
صبحی به خرابه ،شام کردی زینب!
پیغام حسین را که ناقص می ماند
با خطبه ی خود تمام کردی زینب!
******************
یک عمر دَم از صفای آیینه زدیم
لبخند به روی صبح آدینه زدیم
هی نامه به سوی تو نوشتیم، ولی-
زیر عَلَمِ یزیدها سینه زدیم
****************
انتهای پیام/
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد