1403-12-25 09:00
74
0
93458
یادداشت؛

عبور از استکبار جهانی

حسین پایین‌محلی نویسنده گلستانی در یادداشتی به موضوع «جمهوری اسلامی در عبور از استکبار جهانی با نگاهی به کتاب درباره نظام جهانی سلطه» پرداخت.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «گلستان ما»، مولای متقیان در جایی به کمیل فرمودند ای کمیل در ابتدای هر کاری یا حرکت برای رسیدن به مقصدی ابتدا شناختت را کامل کن! به عبارتی، بدون شناخت، حرکت ما  با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌شود.

قدما حکمت را به نظری و عملی تقسیم می‌کردند و حکمت نظری شناخت جهان بود و حکمت عملی خود به تهذیب نفس و تدبیر منزل وسیاست مدن تقسیم می‌شد.

ما در این نوشتار بر آنیم شمه‌ای از نسبت خودمان با جهان را تبیین کرده و به این نکته اشاره شود که باید نسبت به جهانی که در آن زندگی می‌کنیم شناخت پیدا کنیم و این شناخت راهنمای ما در زندگی برای کسب حکمت و عمل آن در زندگی چه حوزه نظری و چه عملی است.

به عبارتی هستی‌شناسی و جها‌ن‌بینی مقدم بر روش‌شناسی و سلوک  است و حکمت عملی با شئون مختلفش مستلزم درک درست از هستی و ساز وکار آن در تاریخ است که به ما این امکان را می‌دهد که چگونه بیاندیشیم، سخن بگوییم، زندگی کنیم و کنشگری نماییم و جان کلام اینکه خودمان باشیم و بر اساس هویت خودمان حرکت کنیم.

قرآن مستکبرانی چون نمرود و فرعون و بخت النصر معرفی می‌کند که در زمان خود بر بخش بزرگی از زمین حکمرانی می‌کردند و گاه ادعای خدایی می‌کردند اما این استعمار بیشتر جنبه سیاسی داشت و تمدن‌های شیطانی که ماهیتا در برابر خدا ایستادند نابود شدند. در مقابل خداوند از ذوالقرنین و سلیمان نبی یاد می‌کند که  بسیاری از اسباب مادی و معنوی در تسخیر آنان بود.

با این وجود تقابل حق و باطل در تاریخ همواره بوده اما در رنسانس و با ظهور اومانیسم و مدرنیته، انسان غربی با توسل به تکنیک بر جهان غلبه پیدا کرد و استعمار غربی بر جهان غالب شد.

غرب برای استعمار  بیشتر به شرق‌شناسی پرداخت اما به طور جد غرب‌شناسی مورد توجه پژوهشگران شرقی قرار نگرفت و مورد توجه واقع نشد. اگرچه در دویست سال اخیر برخی رهبران سیاسی و دینی و متفکرین شرقی به تذکر درباب استعمار غربی و حقیقت غرب پرداختند اما موج غرب‌گرایی در جهان توسط غرب با استعمار نو و فرانو توسط سیستم غربی و سیاستمداران غربگرا و روشنفکران غربزده مردم را از درک عمیق و دقیق غرب دور نگه داشته است.

با این وجود از اواخر قرن نوزده جریانات انتقادی نسبت به غرب با افول مدرنیته قوت گرفت و پژوهشگران بسیاری به نقد غرب از منظر فلسفی پرداختند.

روشنفکرانی چون سیدفخرالدین شادمان با کتاب تسخیر تمدن فرنگی در دهه ۲۰، سید احمد فردید با گفتمان غربزدگی در اواخر دهه ۲۰ وتربیت شاگردان بسیار، جلال آل احمد با کتاب غربزدگی در دهه ۴۰، نگاه انتقادی شریعتی به استعمار غربی در  دهه پایانی ۴۰ و … زمینه‌ساز توجه بیشتر نخبگان و دانشگاهیان و عالمان دینی را فراهم ساخت.

بعد از انقلاب نیز متفکرانی چون رضا داوری اردکانی، مرحوم محمد مدد پور به نقد فلسفی غرب و مدرنیته پرداختند.

یکی دیگر از پژوهشگران فیلسوفان ایرانی که کتاب‌های بسیاری در نقد غرب  نوشته دکتر شهریار زرشناس هست که پیشتر کتاب نیمه پنهان آمریکا از وی را معرفی کرده بودیم.

کتاب «درباره نظام جهانی سلطه»، اثری است موجز، عمیق ودقیق که به معرفی و تبیین مبانی نظری استکبار جهانی یا امپریالیسم یا همان نظام سلطه می‌پردازد.

این کتاب در ۱۰۴ صفحه توسط انتشارات خبرگزاری تسنیم  و در قطع جیبی چاپ شده است. پیشگفتار و دو گفتار عناوین اصلی کتاب‌اند که خود دارای عناوین فرعی می‌باشند.

در گفتار اول  به ماهیت و پیدایش نظام جهانی سلطه اختصاص دارد. اینکه غرب مدرن در رنسانس متولد شد و همزمان در کشورهای ایتالیا، اسپانیا و بریتانیا شاهد آن بودیم. باقدرت یافتن این کشورها به سلاح گرم و صنعت کشتی سازی شاهد تجاوز به قاره‌های افریقا، اسیا، امریکا، اقیانوسیه و بودیم که حاصلی جز سرکوب و قتل وغارت منابع و بردگی و تجارت انسان در پی نداشت.

این کشورهای سلطه  بعدها به عنوان کشورهای متروپل نیز معرفی می‌شوند. پرتقالی‌ها و بعدها هلندی‌ها و فرانسوی‌ها نیز به عنوان عنصر هژمونیک نظام جهانی سلطه غرب مدرن در قرون بعدی بدل گردیدند.

در قرن ۱۹ انگلستان و پس از جنگ جهانی اول بین آمریکا و آلمان  رقابت برای تبدیل شدن به هژمونیک شکل گرفت که آمریکا به نظام سلطه جهانی تبدیل شد.

با اینحال از بعداز جنگ جهانی دو قطبی آمریکا و شوروی نیز وجود داشت که با فروپاشی شوروی جهان شاهد تک قطبی شدن گردید اگرچه تعمیق بحران انحطاطی غرب  افول امریکا را نشان داد.

در نظام سلطه اومانیستی غرب مدرن کشورها به سه لایه تقسیم می‌شوند. کشورهای متروپول سرمایه‌سالارانه که از قرن ۱۴ تا ۱۸ شامل ایتالیا، پرتقال، اسپانیا، فرانسه و بعدها انگلیس و المان و امریکا هستند. لایه دوم نیمه پیرامونی هستند و نهایتا کشورهای پیرامونی یا موسوم به جهان سوم که تحت غارت قرار گرفتند. در یک تقسیم بندی دیگر به شمال و جنوب نیز معروف گشته‌اند.

از دهه ۱۹۹۰ کشورهای امریکا، انگلستان، کانادا، فرانسه، المان، ژاپن و ... جی ۷ را با اهداف مشترک تشکیل دادند.

گفتنی است در چند دهه اخیر نیز سازمان‌های جهانی متشکل از کشورهای غیر غربی به تشکیل بریکس، شانگهای، جی ۲۰ و … پرداختند که محوریت این مجموعه‌ها با روسیه، چین و هند هست.

از قرن پانزدهم استعمار غرب مدرن با تجاوز به سرزمین‌های آسیا و افریقا و امریکا به قتل عام انسان‌ها و تجارت برده‌داری و غارت منابع می‌پرداختند و بعدها برای سیستماتیک کردن اهداف‌شان به راه‌اندازی کمپانی پرداختند اما استعمار در فرایند تاریخی خود اقسام  سه گانه را طی کرده: استعمار کلاسیک مدرن، نو و فرانو در شکل اول فتح سرزمینی است و تجارت برده و غارت منابع؛ در شکل دوم استقرار دولت وابسته (مثل پینوشه در شیلی) و در شکل سوم با انقلاب‌های رنگین  موجب روی کار آمدن دولت‌هایی از دل مردم اما با هدف حفظ منابع خود انجام شد.

به عنوان مثال در جنگ جهانی انگلستان خاک ایران را تصرف کرد ولی در کودتای ۲۸ مرداد دولت وابسته را مستقر کرد و در سال ۸۸ به دنبال ایجاد دولت از نوع سوم بود چنانکه در اوکراین این اتفاق افتاد.

در شکل اول بیشتر استعمار سیاسی است و بعد اقتصادی. در شکل دوم نیز بیشتر دو وجه سیاسی و اقتصادی دارد ولی در شکل سوم فرهنگی هم هست.

در وجه دوم که بیشتر از اواخر قرن نوزده بود غرب به دنبال مدرن کردن جهان  و ایجاد وابستگی به خود بود و با طرح توسعه به دنبال تحقق وابستگی بود.

درست بعد از جنگ جهانی دوم و تشکیل سازمان ملل و سازمان‌های تابعه  نوعی از مدیریت جهانی به وجود امد که به دنبال اجرای سیاست‌های جهانی در کشورها و ایجاد وابستگی  به نظام جهانی  سلطه  بود.

در دوران استعمار نو سازمان‌های جهانی متشکل از دولت‌های بلوک متروپول در حوزه‌های مختلف شکل گرفت. مثل ناتو در زمینه نظامی.

شکل‌گیری برخی مجموعه‌های بین المللی و معاهده‌ها در حوزه‌های مختلف چون بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، گات، استقرار نظام برتون ودز، سازمان تجارت جهانی، یونیسف نیز در این زمره هستند.

در آخرین  مرحله استعمار که به نفی ملیت و و هویت می‌انجامد ماهواره واینترنت و شبکه‌های اجتماعی به دنبال ایجاد شهروند جهانی و استحاله فرهنگها در خود است و صحبت از نظم نوین جهانی و پدیده جهانی سازی که در آن انقلاب الکترونیک و انفور ماتیز کردن اجتماعات روندها و فرایندها در مقیاس سیاره‌ای است.

در دوران  استعمار پسامدرن با نفی استقلال و هضم دولت‌ها وملتها  در نظم نوین جهانی علاوه بر ایجاد شکاف بین کشورهای متروپل و غیره، شکاف طبقاتی بین قشر الیگارشی کلان سرمایه داران حاکم با طبقات اجتماعی در درون این کشورها رانیز شاهدیم.

اکنون تنها عامل ایستادگی در برابر این سلطه جهانی انقلاب اسلامی ایران است که باعث بیداری اسلامی در جهان اسلام و بیداری انسانی در جهان گردیده تا با مقاومت در برابر این نظام جهانی سلطه و تغییر ساختار نظام بین الملل به استقلال ملت‌ها و اجرای عدالت وکاهش شکاف طبقاتی گام بر دارد.

انقلاب اسلامی افقی تازه فرا روی بشر در قرن جدید گشود وان رهایی از استعمار جهانی و تاکید بر استقلال وآزادی و مردم سالاری است. تنها با رویکرد مقاومت می‌توان از سیطره جهانی استکبار که امروز در همه شئون فردی و اجتماعی در صدد تحمیل خود به دیگران است می‌توان به آینده امیدوار بود و عصر دیگری را رقم زد. به حول و قوه الهی.

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.