به گزارش گلستان ما، هرگاه زلزله ای می آید کار روز و شب شان آوار برداری از سر مردم است و هرگاه به سر دشمن فکر تجاوز می رسد بسیجی از زمین و آسمان برسرشان آوار می شوند.

وقتی غبار فتنه برمی خیزد و نخبگان نابینا یا محافظه کار می شوند، بسیجی عمار می شود، تا چشم بصیرت برای عبور از طوفان فتنه باشد.

هرگاه آتشی به جان محیط زیست ما می افتد، بسیجی جلوتر از هر طرفدار محیط زیست راهی کوه و دشت می شود و تا خاموش نشدن آتش، به خانه برنمی گردد.

دیگران برای دیده شدن قول می دهند و عمل نمی کنند ولی آنها عمل می کنند به قولی که نداده اند و حتی پای قول دیگران هستند.

نه پستی دارند و نه صندلی اما خود را مسول تر و پاسخگوتر از هر صاحب مسندی می دانند.

هر دولتی بیاید بی شک سختی و خطر کار و مدیریت بحران با بسیجی است ولی گزارش عملکرد از دیگران است. انگار ناف بسیجی را با مظلومیت گره زده اند.

دیگران تنبلی و کم کاری می کنند و خم به ابرو نمی آورند اما بسیجی جماعت، زیر بار ملامت و هزار و یک تفصیر قد خمیده شده.

بسیجی سنگ زیرین آسیاب است همه مشکلات بر دوش او خرد می شود ولی مطالبه ای برای خود ندارند همه از بسیجی انتظار دارند ولی او از هیچ کس انتظاری ندارند البته از یک نفر انتظار دارند که فقط "او بیاید".

وقتی خبر می آورند دشمنان همه علیه ما جمع شدند و برخی از ترس کدخدا، راه خدا را گم می کنند بسیجی لبخند می زند به وعده نصرت خدا و خوشحال از اینکه در سنگر حق است و دشمن باطل.

وقتی دیگران مشغول جمع آوری غنایم دنیا می شوند بسیجی به اخر صف دنبال نخود سیاه خال لب دوست می رود چون می داند که شهدا را از آخر مجلس می چینند نه از بین مدعیان صف اول.

احمدملاشاهی

انتهاي پيام/