1404-03-06 07:40
140
0
94279
قطعی آب تمامی ندارد؛

تشنگی گرگان، داستان خیالی تراژدی همیشگی

خورشید، آتش‌فشان شده بود و «زهرا خانم»، زن خانه‌دار گرگانی، زیر لب از قطعی دوباره آب گله می‌کرد، این تنها یک روز از زندگی در محله‌ای است که دیگر نه صفایی دارد و نه آب زلالی، بلکه کابوس بی‌آبی جایگزین آن شده است.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «گلستان ما» - داود خاندوزی؛ خورشید درست وسط آسمان بود، داغ و سوزان، انگار آتش از آسمان می‌بارید. «زهرا خانم» با دستمالی خیس، عرق پیشانی‌اش را پاک کرد و زیر لب غرولند کرد: بازم قطع شد! این چه وضعیه آخه؟

 زهرا خانم، زن خانه‌داری پنجاه و چند ساله، ساکن یکی از محله‌های قدیمی گرگان است. محله‌ای که به قول خودش، روزگاری صفا و صمیمیتی داشت و آبش مثل چشمه زلال بود، اما حالا نه از آن صفا خبری بود و نه از آن آب زلال. چند سالی می‌شد که قطعی آب به کابوس هر روزه‌شان تبدیل شده بود.

 امروز اما قضیه فرق می‌کرد، قطعی آب از اوایل شب شروع می‌شود و حالا که ظهر شده بود، خبری از وصل‌شدن آب نبود، بچه‌ها از تشنگی کلافه شده بودند، غذا پختن و شست‌وشو هم که غیرممکن بود، همسایه‌ها هم مثل زهرا خانم، کلافه و سرگردان، جلوی در خانه‌ها جمع شده بودند و با هم گپ می‌زدند.

 «آقا مجید، شما زنگ نزدی اداره آب ببینی چه خبره؟» زهرا خانم این را از همسایه‌شان، مجید آقا پرسید. مجید آقا، مرد جوانی بود که همیشه پیگیر این‌جور مسائل بود.

  مجید آقا سری تکان داد و گفت: زنگ زدم زهرا خانم، جواب که درست حسابی نمی‌دهند یکبار گفتند مشکل از خط انتقال است، یکبار دیگر گفتند چاه‌ها کم آب شدند امروز هم گفتند که مصرف مردم بالاست کی قرار حل شود خدا می‌داند مسئولان هم همیشه وعده‌سرخرمن به ما دادند!

 همین موقع فاطمه خانم، یکی دیگر از همسایه‌ها، با یک بطری خالی از خانه‌اش بیرون آمد و گفت: من دیگر خسته شدم، هر روز باید این دبه رو بردارم برم آن سر خیابان از مسجد آب بیاورم. آخه این چه زندگی است؟

 بحث بین همسایه‌ها بالا گرفته بود، همه از وضعیت موجود ناراضی بودند و از مسئولان گلایه داشتند. زهرا خانم به یاد حرف‌های فرماندار گرگان افتاد که چند روز پیش در تلویزیون گفته بود نیاز آب شرب شهرستان گرگان یک‌هزار و ۹۵۰ لیتر بر ثانیه است که با همه ظرفیت‌ها یک‌هزار و ۶۰۰ لیتر تأمین می‌شود و ۳۵۰ لیتر کمبود داریم، زهرا خانم با خودش فکر کرد: این حرف را هر ساله دارند تکرار می‌کنند؛ یعنی ما باید همیشه تشنه بمانیم؟

 به یاد حرف‌های ابوالفضل رحیمی، مدیرعامل شرکت آب‌وفاضلاب گلستان افتاد که گفته بود: وضعیت آب شرب در گرگان قرمز نیست، اما برخی مناطق در شب با کاهش فشار آب مواجه هستند، زهرا خانم با عصبانیت گفت: قرمز نیست؟ پس این چی است که ما داریم می‌کشیم؟ یعنی چون بعضی‌ها آب دارند، بقیه باید بی‌آب بمانند؟

 ناگهان صدای باز شدن در بلند شد، علی آقا، همسر زهرا خانم، با چهره‌ای خسته و پریشان وارد خانه شد، زهرا خانم با نگرانی پرسید: چی شده علی؟ چرا آن‌قدر گرفته‌ای؟

علی آقا نفسی عمیق کشید و گفت: رفتم اداره آب، با یکی از مسئولان صحبت کردم. گفته مشکل کمبود آب خیلی جدی است. گرگان و کرمان تنها شهرهای ایران هستند که آب شربشان از چاه تأمین می‌کنند و وضعیت چاه‌ها هم که می‌بیند همه یکی‌یکی خشک شدند.

  زهرا خانم با ناراحتی گفت: یعنی هیچ راه‌حلی وجود ندارد؟

علی آقا شانه‌ای بالا انداخت و گفت: گفتند طرح‌هایی مثل ساخت سد میرداماد و استفاده از آب‌شیرین‌کن رو بررسی می‌کند، اما اینها زمان بر است و تازه می‌گفت شبکه لوله‌کشی گرگان هم خیلی فرسوده است و باید درست شود.

زهرا خانم به یاد صحبت‌های آیت‌الله نورمفیدی، نماینده ولی‌فقیه در استان گلستان در نمازجمعه افتاد که گفته بود: برداشت بی‌رویه آب باعث شده رگه‌های زیرزمینی خشک شوند و زمین مانند اسفنجی فشرده شود. اگر این روند ادامه یابد، دیگر حتی باران هم نمی‌تواند مخازن را پر کند.

زهرا خانم با خودش فکر کرد: یعنی آینده بچه‌های ما چی می‌شود؟ اگر آب نباشد، ما چطور زندگی کنیم؟

نزدیک اذان بود که بالاخره آب وصل شد، صدای هلهله و شادی از خانه‌ها بلند شد. زهرا خانم باعجله شیر آب را باز کرد و با ولع به آن نگاه کرد. اما این خوشحالی دیری نپایید. فشار آب آن‌قدر کمبود که فقط قطره‌ای از شیر آب می‌چکید. زهرا خانم با ناامیدی گفت: «بازم همونه... وعده‌سرخرمن...»

شب فرارسید. هوا کمی خنک‌تر شده بود، زهرا خانم کنار پنجره نشسته بود و به آسمان پرستاره نگاه می‌کرد. ناگهان به یاد حرف‌های فرماندار گرگان افتاد که گفته بود: از سال‌ها صبوری و همراهی مردم گرگان تشکر می‌کنم و با نهایت توان در جهت رفع این مشکل کوشش می‌کنیم.

زهرا خانم زیر لب زمزمه کرد: کوشش؟ کدوم کوشش؟ ما که چیزی ندیدیم... فقط وعده... فقط وعده...

قطعی آب امروز، ۱۲ ساعت طول کشیده بود، ۱۲ ساعت تشنگی، ۱۲ ساعت کلافگی، ۱۲ ساعت نگرانی برای آینده قصه‌ای که شاید برای خیلی‌ها خیالی باشد؛ ولی هر روز در یکی از محلات گرگان تکرار می‌شود به امیدی که گرگان هم از این بحران خارج شود.

انتهای خبر/
 

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.