1398-12-10 13:20
709
0
67632
یادداشت؛

انقلاب اسلامی و بحران حوالت تاریخی غرب و غربزدگی

صدر تاریخ ما ذیل تاریخ غرب است.این جمله معروف حکیم انسی است.ما در تاریخ وجهانی زندگی کردیم که مدرنیته اطلاق میشود ومهد تاریخی مدرنیته نیز غرب بوده که البته امروز به جهان تسری یافته وجهان را غربی کرده اگر چه منشا این نور خود اکنون روبه خاموشی است.

به گزارش گلستان ما، صدر تاریخ ما ذیل تاریخ غرب است. این جمله معروف حکیم انسی است.ما در تاریخ و جهانی زندگی کردیم که مدرنیته اطلاق میشود ومهد تاریخی مدرنیته نیز غرب بوده که البته امروز به جهان تسری یافته وجهان را غربی کرده اگر چه منشا این نور خود اکنون روبه خاموشی است.

غرب بااحیای اسطوره ها و شعار بازگشت به خویشتن باهدف دولت شهرهای یونانی و حیات مجدد ارزشهای یونان باستان هستی شناسی وانسان شناسی ومعرفت شناسی را در قالب اومانیسم بازتولید کرد‌.لذا رنسانس وانقلاب صنعتی وتحولات تاریخی درغرب جدید منطبق با ارزشها ونظام فکری یونان بود که بابسیاری از ارزشهای ما درتضاد است.

وبشر از اواخر قرن ۱۸ ومااز اواخر دوران قاجار  خواسته وناخواسته،دانسته وندانسته در تاریخ جهانی مدرنیته شریک شدیم وبه ابتلائات ان مبتلاگشتیم بی انکه نسبتی داشته باشیم.

در جهانی که_مراد جغرافیای زمین_و تاریخی که_مقصود حرکت تاریخی بشر جدید ودوران معاصر_همه چیز غربی شده و ظلمات اخرالزمان بران نور طاغوت پرتوافشانی میکند وبشر جز خوف عافیت به چیزی نمی اندیشد وخوف مرگ واجلال  را به نسیان سپرده و حجاب غربزدگی بران سایه انداخته ونیست انگاری تامغز استخوان تاریخی قوم ها نفوذ کرده چه باید کرد؟!

بی شک حکمت دینی میتواند مارا نجات دهد .این حکمت نحوی به شکل ادبیات وهنر وشعر در زبان ونگاه انسان غربزده شکل میگیرد ونحوی نیز در اندیشه وتفکر وتفلسف

بیشک تفکر دینی نجات دهنده است ولی به دلیل فربگی وقرائتهای متکثر خود به انحای عرفانی وفلسفی وصور مختلف درامده است

چنانکه معرفتهای کلان در حوزه جهان اسلام با مشربهای عرفانی،فقهی،فلسفی،کلامی نیز درخود گفتمانهای خرد تری داشته اند که درحکمت صدرایی اجماع گردید

تفکر مدرن درسیر تاریخی خود چنان به قهقهرارفت که نه تنها فریاد متفکرین دینی بلکه اندیشمدان وفلاسفه غیر دینی رانیز  دراورد ونهایتا این متفکران انتقادی  بشر رابه هنر ودرک حضوری از عالم وساحت شاعرانه دعوت کردند.هولدرلین،نیچه وهیدگر درزمره چنین متفکرانی اند.متفکران انتقادی خود چندین دسته بودند.گروهی درتبعیت از مارکس اماباکمی اختلاف به نقد سرمایه داری پرداختند.ازفرانکفورتیها تا برخی چپهای ایتالیایی مثل لوکاچ و گرامشی.برخی به نقد درونی مدرنیته پرداختند.برخی چون رنه گنون،کربن،ادواردو انیلی،یحیی بونو مسلمان شدند.برخی چون فریتویت شوان ومارتین لینگز به عرفان وهنر به خصوص هنر اسلامی وعرفان اسلامی روی اوردند.برخی چون نیچه وهولدرلین باگسست ازتفکر مدرن به نحوی از ساحت سکرانه شاعرانه روی اوردند وغرب رابه بازگشت عصر قبل ازفلسفه دعوت کردند.سرنوشت نیچه وهولدرلین نهایتابه جنون منجرشد.جنونی که جز سکوت دربرابرعالم مدرن وبیان برخی حالات شاعرانه وشطحیات پاسخی کلان دربر نداشت

دراین بین درتاریخ تفکر وفلسفه غربی شاهد ظهور مرغ مرگ اندیش وحکیم معنوی ازسرزمین شعروفلسفه المان هستیم که درهمسخنی بانیچه وهولدرلین مارابه تفکر معنوی ورویگردانی از غربزدگی دعوت میکند.اوکسی نیست جز مارتین هیدگر .

او نیز به مانند هولدرلین معتقد است ادمی برزمین شاعرانه می زید.وهمسخن بانیچه ازهنر میگویدامایکسخن باهولدرلین ونیچه نیست.

هیدگر به این معنی  خرگاه تاریخ تفکر جدید غرب وتاریخ تفکر غربی راانداخت ودرصدد عبوراز موجودیت تاریخ غربی ازسقراط تاکنون برآمد.او تاریخ غرب راتاریخ غروب حقیقت دید.

هیدگر تاریخ فلسفه غرب راتاریخ موجود بینی دید که از وجود غافل بوده وبه جای حقیقت بینی به واقعیت تنزل داده

هیدگر یگانه متفکری است که درتاریخ اندیشه غرب مارابه فراروی از تفکر غربی وعبورازمدرنیته دعوت میکند.به زعم او تفکر حقیقی تفکر وجود است درحالیکه درعصر جدید درغرب تفکر به فلسفه عقلی وعقل به راسیونالیته تقلیل پیداکرده لذا او به ساختار شکنی در اندیشه وزبان میپردازد وواضع اصطلاحات جدید میشود.هیدگر این ساختارشکنی را(دکانستراکشن)می نامد که بعدها دریدابر روی ان تمرکز میکند.هیدگر بانقد رادیکال تکنیک  به دلیل تصرف درهستی از وجود دفاع میکند

هیدگر درنسبت بانیچه وهولدرلین چند قدم جلوتر رفته.چراکه ازان نحواز نیست انگاری که دراندیشه این دوشوریده سر وجود داشته باطرح برخی مسائل چون وجود خانه زبان است وباوارستگی(ازاشیا که تعبیر حکیم وعارف المانی مایستر اکهارت است)عبورکرده وبه نحوی از حکمت که قرین سکوت بوده رسیده است.

اما این متفکر وجود نیز درسنت غربی بوده وباوجود تذکر صرفابعد تنزیهی نسبت به مدرنیته داشته تابعد ایجابی.هیدگر درمصاحبه معروف خود بااشپیگل میگوید تنهاخدایی میتواند مارانجات دهد.او رادیکال ترین منتقدنسبت به تفکر جدید غربی بود چراکه نوع تفکر مدرن را درمستتر کردن سایر شئون اندیشه ای تمدنهای غیرمدرن میدید که باغیریت سازی از دیگری همه انها رابه ماده خود تبدیل کرده بود

هیدگر برخلاف نیچه وهولدرلین که خود رابه جنون سپردند ناامید نشد وباسکوتی حکیمانه درانتظار طلوع تفکر دیگر به سربرد وهنوز چندسال از عروج اونگذشته بود که انقلاب اسلامی ایران رخ دادوشاگردان او چون فوکو ازان به تفکر دیگریادکردند.

انقلاب اسلامی چنانچه پیشتر هم گفتیم خارج از پارادیم غرب رخ داد ودرصدد  ایجاد نظم اجتماعی دیگری است که به نفی تمامیت  غرب می انجامد.

اما به دلیل غرب زدگی تاریخی وفشار غرب برخی درصدد تسلیم خود هستند وچراغی جزغرب درتاریخ بشر نمیبینند درحالیکه متفکران بسیاری صحبت از خودآگاهی تاریخی وترسیم افق دیگر میکنند.

متفکرانی که از صدر مشروطه چون سید جمال،مطهری وشریعتی ونهایتا امام راحل(ره)هستند که مارادعوت به خویشتن دربرابر غرب میکنند.متفکران دیگری چون ابراهیم فیاض،سید حسین نصر،یوسفعلی میرشکاک وفردید (ره)از رویکرد جهان ایرانی نسبت به جهان بیرونی در تاریخ دارد که باحفظ هویت تاریخی ازاین وضعیت تاریخی عبورمیکند

طریقت رندی ان چیزی است که استاد فردید ازان ذکر کردند ودراندیشه وزبان ایرانی درطول تاریخ بوده ودر ایران پس از اسلام میتوان در حافظ سراغ گرفت

فرصت شمر طریقت رندی که این نشان/چون راه گنج برهمه کس اشکاره نیست

رند دردیوان حافظ نماد انسان کامل است.برخلاف عرفان مولانا که عرفانی فردی است رندحافظ کاملااجتماعی است.رند جمع نقیضین است.اما اینجااین اضداد‌ منفی نیست بلکه اقتضاعات عالم است.رند مصداق بارز زاهدان شب وشیران روز است.به همین علت کسیکه طریقت رندی برگزیده مقهور زمانه نیست ودرتحدیدات وتهدیدات  زمانه نمیگنجد بلکه خود رقم زننده تاریخ است وتاریخ افرین است چراکه خداوند به او ولایت میدهد.

امام خمینی(ره)،علامه طباطبایی(ره)،مقام معظم رهبری(مدظله)،فردید(ره)درزمره کسانی بودند وهستندکه دربرابر غرب نه تنها کنش انفعالی نداشتند بلکه کاملا تهاجمی برخورد کرده ودر کنه عالم جدید تصرف نمودند.

پیشتر اشاره شد که ایرانی دارای زیست جهانی است وجهان بینی اجتماعی کلان دارد.در طول حیات تمدنی ایرانیان همواره به دلیل ضعف حاکمیت ایران دربرابر اقوام مهاجم قرارمیگرفته اماباوجود عدم حاکمیت سیاسی باطریقت رندی یا نهان روشی نه تنها حاکمان بیگانه رامغلوب فرهنگی کرده بلکه انان رادرخود مستحیل نموده است.از حمله اسکندر تاحمله اعراب،ازحمله مغول تا حمله محمود افغان،ودر تاریخ جدید که غرب جهان را غربی کرد وغرب راجهانی ،حوالت تاریخی ما با طریقت رندی راه خود راطی نموده. ازفردوسی،تا خواجه نصرالدین طوسی،ازحافظ،تاملاصدرا،ودر عصر جدید هم مصلحین واحیاگرانی چون امام(ره)و علامه(ره)مارابه بازگشت به خویشتن دعوت کردند وچون فردید (ره)به نقد غرب پرداختند

انسان انقلاب اسلامی باتاسی به حکمت اسلامی  از متافیزیک حضورغرب عبورکرده وبه عرفان حقیقی می رسد که در نورالانوار سهرودی تحقق یافته.چنین انسانی سیراز کثرت موجود بینی به وحدت وجود بینی دارد که مصداق عینی ان در ساحت هنرشهید اوینی وحاتمی کیا ودرساحت اندیشه مرحوم معارف ومددپور وتاحدودی میرشکاک وزرشناس ودر شعر زنده یاد استاد احمدعزیزی وعلی معلم دامغانی وفاضل نظری هستند(نه داوری که در سنت فکری مدرن ازهیدگرعبور نکرده) که بعضا باکلام شطح گونه خود همه رامسحور خود نموده اند. اوینی در سینما نشان داد که چگونه مقهور ولایت تکنیک نشد بلکه رستم گونه اشکبوس کشانی(مظهر ولایت تکنیک به عنوان فردی مجهزبه ابزار دربرابر رستم اسطوره ای بی جهاز وسلاح) راشکست داد.

اینجاساحت شطح صرف احوالات فردی نیست اگرچه شامل ان نیز می شود

شطح هم نفی است وهم تایید.نفی موجودیت تاریخ جدید وتایید نیستی وجود که درخفاست.شطح قصه کثرت موجودیت و وحدت وجوداست.شطح قصه ازلی وپریروز وجود است.شطح مارابه عبورازدیروز وامروز وفردا وحضور درساحت پس فردا دعوت میکند.

سطح کشف خودآگاهی تاریخی است در ساحت اجمال.

سطح بازیابی موقف ومیقات ادمی است درساحتی که امت واحده تحقق یابد

به امید ان روز که حوالت تاریخی مان راباطریقت رندی انگونه که باید دررسیدن به خوداگاهی تاریخی وموقف ومیقات خود بگذرانیم وبه حکمت حقیقی وناب الهی که تاریخ پس فردا وپس فردای تاریخ است برسیم. به امید ان روز

به قلم حسین پایین محلی

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.