1396-03-20 07:40
11727
5
40060
در گفتگویی مطرح شد؛

ناگفته ها و دردو دل های «جنجالی ترین قاضی جنایی ایران»

سید هادی کسایی زاده در گفتگویی با جنجالی ترین قاضی جنایی ایران از روزهای پس از قضاوت عزیزمحمدی گفت.

به گزارش گلستان ما به نقل از جامعه خبر/ سید هادی کسایی زاده/ نورالله عزیز محمدی نام یک قاضی ایرانی است که در کارنامه کاری خود 41 سال قضاوت دارد. او متولد 1327 در تهران است که از سن 23 سالگی وارد حرفه قضاوت شده و می توان امضای او را پای پرونده های بزرگ و جنجالی مانند جنایت سعادت آباد و پل مدیریت، قتل سریالی زنان در کرج و ورامین، اسیدپاشی بر روی آمنه بهرامی و جنایت خیابان گاندی مشاهده کرد.

دیدار با جنجالی ترین قاضی پرونده های جنایی ایران شاید برای یک خبرنگار جذاب و خاطره انگیز باشد به خصوص اینکه این دیدار همراه با قرار مصاحبه و در خانه آقای قاضی هماهنگ شده باشد.

بعد از تعیین وقت و قرار گفتگو ادرس پیامک شد ... خیابان اباذر ... (جنوب شرق تهران) ... انتظار آدرس بهتر داشتم اما گفتم حتما محله یا کوچه خاصی برای قضات تعیین شده است. وقتی به محل آدرس رسیدم خبری از نگهبان یا گیت نبود. یک خانه کوچک کنار یک بقالی ... زنگ زدم و خود قاضی درب را باز کرد. خانه نوساز بود اما کوچک ... روی مبل نشستم و قاضی در آشپزخانه مشغول تهیه چای و سرو شیرینی بود. من هم طبق عادت وارد آشپزخانه شدم و مصاحبه کنار سماور نقره ای رنگ آغاز شد ...

*کسایی زاده:چرا این محل را برای سکونت انتخاب کردید؟

-عزیزمحمدی: من این خانه را هم به تازگی به دست آوردم پس از بازنشستگی با پاداشی که گرفتم و علاوه بر آن تمام دارایی مان مثل طلاهای همسرم، ماشین و ... همه را فروختیم تا بتوانیم این خانه را بسازیم و حالا هم خدا را شکر می کنیم.

*زندگی در این محله برای شما سخت نیست؟

-خیر، این محله را خیلی دوست دارم مردم گرم و صمیمی هستند و احترام بسیاری برای ما قائل اند. من در این محله به راحتی با لباس منزل بیرون می روم قدم میزنم، خرید می کنم.

یکی از راننده ها ی دادگستری هم که یکبار ما را تا منزل آورد خیلی تعجب کردند و گفتند همه قاضی هایی که تازه مشغول به کار شدند همگی بالای شهر زندگی می کنند و شما اینجا، من هم گفتم همین که با پول حلال اینجا را به دست آوردیم کافیست.

*ولی قضات در اروپا وضعشان خیلی بهتر است؟

-بله. همه جا همینگونه است حتی در افغانستان هم قاضی ها وضع مالی خوبی دارند، به هر حال ما حالا اینجا هستیم و محل زندگیمان را هم دوست داریم.

(همراه با سینی چای و شیرینی روی مبل نشستیم و تکیه دادیم)

*چرا کارتان را ترک کردید؟

-پس از سالیان دراز کار به دلیل این که ارزشی برای کار ما قائل نبودند، تصمیم به قطع همکاری گرفتم در حالی که توانایی این را داشتم که 10 سال دیگر هم به راحتی کار کنم.

*چه توقعی داشتید که برآورده نشد؟

-زمانی که برای بازنشستگی اقدام کردم معاون رئیس قوه قضائیه آقای کوهزادی مرا به دفترشان خواندند و دلیل کارم را جویا شدند که من گفتم می خواهم دنبال دغدغه های زندگی ام بروم، من یک پسر 25 ساله تحصیل کرده دارم که بیکار است و این بزرگترین دغدغه یک پدر است و او هم برای اینکه من به کارم ادامه دهم قول استخدام پسرم را دادند که پس از 6 ماه دوندگی به پسرم گفتند که صلاحیت استخدام ندارد.

*این مساله چه زمانی اتفاق افتاد؟

-چهار سال پیش، من در سال 92 بازنشست شدم و پس از آن از دفتر مقام معظم رهبری حکمی آمد که دوباره ریاست دادگاه را بر عهده بگیرم و آقای آیت الله آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه هم روز 22 بهمن این حکم را امضا کرده بودند، که بنده نپذیرفتم و امضا نکردم.

*دلیل امضا نکردنتان چه بود؟

-دو دلیل داشتم نخستین دلیل همان مسائل مربوط به پسرم بود و دوم هم این بود که من یک روز به استخر دادگستری رفتم و کارت من را نپذیرفتند و گفتند شما بازنشست شدید و از این به بعد باید به صورت آزاد بیاید در حالی که من هنوز رئیس دادگاه جنایی بودم، که خیلی ناراحت شدم و تا اینکه سرانجام کارم را رها کردم.

(قاضی عزیزمحمدی وقتی این صحبت ها را کرد خیلی از اقدام دادگستری ناراحت بود و این ناراحتی را می توانستم از چهره و کلامشان حس کنم. انگار دلش شکسته بود.)

*زمانی که کارتان را ترک کردید سراغی از شما گرفتند؟

-بله درخواست های بازگشت زیاد بود چندین بار درخواست همکاری دوباره دادند و از دیوان عالی هم سراغم را گرفتند که نپذیرفتم.

*پس از جدایی از دادگاه به چه کاری مشغول شدید؟

-پس از آن به لطف خدا و به تشویق همسرم دفتری راه اندازی کردیم تا پسرم هم که پس از آن ماجرا طی دو سال و نیم لیسانس و وکالتش را گرفت در همینجا مشغول به کار شود.

*چند فرزند دارید؟

چهار فرزند، 3 دختر و 1 پسر، پسرم فرزند کوچکم است.

*فرزندانتان به چه کاری مشغول هستند؟

-دختر بزرگم در ماهشهر زندگی می کند و همسرش متخصص ارتوپد است، دختر دومم متخصص پزشکی هسته ای است و در بیمارستان امام حسین(ع) مشغول است و استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشگاه هم هست همسرش هم متخصص گوش و حلق و بینی است، دختر کوچکم هم خودش و هم همسرش -مهندس صنایع غذایی اند و در همین زمینه هم فعالیت می کنند، چهارمی هم محمد پسرم است که متولد 68 است و در حال حاضر بیکار است.

*در مورد پرونده ها با خانواده‌تان صحبت می کردید؟

-با همسرم بله، در بعضی موارد به خصوص مواردی که در مورد بانوان بود مشورت می کردم.

*در کارهای منزل به همسرتان کمک می کنید؟

-بله در تمام کارها به غیر از پخت و پز به خانمم کمک می کنم، خانمم الان بازنشست شده است.  

(در میان گپ و گفت با آقای عزیز محمدی همسر آقای قاضی (خانم ماهری) هم به خانه آمدند و در گپ ما وارد شدند... بعد از سلام و احوالپرسی کنار همسرش نشست.)

 *خانم ماهری چه سالی ازدواج کردید؟ مهریه تان چقدر بود؟

-سال 53 ازدواج کردیم، من با اینکه سن کمی داشتم مهریه نمی خواستم که به اصرار یکی از برادرانم سه هزار تومن مهریه تعیین کردند.

*به عنوان خانواده یک قاضی تلفن های مشکوک نداشتید یا مثلا سوقصد به خانواده؟

-خیر ایشان به درستی مسائل کار و خانواده را مدیریت و تفکیک می کردند، فقط یکبار در رفسنجان یک مورد به وجود آمد چون انقلابی بودیم که آن هم الحمدالله به خیر گذشت.

*به دلیل شغل همسرتان به چه شهرهایی سفر کردید؟

-ما 18 سال دور از تهران زندگی کردیم در شهرهای مختلف استان کرمان بودیم در واقع وقتی ازدواج کردم از تهران رفتیم و با چهار فرزند به تهران بازگشتیم.

*نظر فرزندانتان در مورد شغل پدرشان چیست؟

-همیشه به پدرشان افتخار کردند الان هم همینطور است.

*قضات معمولا با کیسه یا جعبه پر از پرونده به خانه می آیند همسر شما هم همینطور بود؟

-بله با کیسه با کارتون پرونده های زیادی به خانه می آوردند. فقط اتاق کار ایشان را جدا کرده بودیم چون پرونده ها آلوده بودند و من هم حساس بودم.

*در زمان کاری ایشان نگران سلامت و شارژ روحی همسرتان بودید؟

-بله صد در صد، در تمام 42 سال کاریشان یکبار هم نشد که ناراحت و عصبانی از منزل خارج شوند.

*از نظر اخلاقی آقای عزیز محمدی چه تغییری کردند؟

-خیلی بهتر شدند زمانی که جوان تر بود در خانه مثل یک دیکتاتور رفتار می کرد و خیلی از مسائل را رعایت نمی کرد.

*با قضات دیگر رفت و آمد خانوادگی دارید؟

-در شهرستان رفت و آمد داشتیم ولی در تهران متاسفانه انقدر مشکلات زیاد است که علاقه به رفت و آمد هم کم می شود.

( در میان مصاحبه سوالات و بحث های مختلفی شکل گرفت. چند قاضی مانند قاضی مدیرخراسانی هم با آقای عزیزمحمدی تماس گرفتند و کار داشتند. بعد از وقفه ای در مصاحبه دوباره با آقای عزیزمحمدی گفتگو کردم که بیشتر مباحث بیشتر درد و دل بود که در قالب مصاحبه نمی توان عنوان کرد)

* تصور کنید در یک پرونده خودتان متوجه شوید فرد مورد نظر قاتل نیست! با اینکه مدارک علیه او است این اتفاق افتاده است؟

ــ بله. چند پرونده داشتیم که فرد قاتل نبوده است. در پرونده هایی هم داشتیم که قاتل به ارتکاب قتل اصرار داشته اما به دلیل اینکه اقرار او با اوضاع  احوال و صحنه قتل مطابقت نداشته، پرونده را برای تحقیقات بیشتر به دادسرا باز گرداندیم.

*یک خاطره تلخ از قاضی عزیزمحمدی: درزمانی که بازپرس بودم یک شب قتل نوعروسی را به من اطلاع دادند. خودم را به محل قتل رساندم. نو عروسی در شب عروسی در رختخواب خفه شده بود. همسر او، خود را ناراحت نشان می داد. دربرخورد اول متوجه ظاهر سازی داماد جوان شدم. او در بازجویی ها گفت: زمانی که به دستشویی رفته بودم قاتل از پنجره وارد خانه شد و همسرش را به قتل رسانده است. او همچنین با طرح ادعاهایی قصد منحرف کردن مسیر تحقیقات را داشت. برای تحقیقات بیشتر به بررسی جسد پرداخته و کشف یک تار مو راز مرد جنایتکار را فاش کرد. تازه داماد که تصور نمی کرد اینقدر زود دروغ هایش برملا شود لب به اعتراف گشود. اوبه خاطر سوء ظن نو عروس جوان را به طرز دردناکی خفه کرده بود. هیچ گاه چهره معصوم نوعروس از ذهنم پاک نمی شود.

* به فیلم های جنائی علاقه ای دارید؟

ــ بله بسیاری از فیلم های جنائی را می بینم و به آن علاقه دارم.

ماجرای یک پرونده قتل از زبان قاضی پرونده: زن جوانی به نام فاطمه در پی آشنایی با پسر جوانی که ابراهیم نام داشت خود را مجرد و دانشجو معرفی کرد. در ادامه اسماعیل شوهر زن -فاطمه- متوجه این رابطه شده و از همسرش می خواهد به بازی ادامه دهد. مرد جنایتکار خود را دایی فاطمه معرفی می کند. او همچنینن از سه پسرش می خواهد که مادرشان را عمه صدا کنند.  متهم اصلی در ادامه نقشه، به یکی از دوستان خود پول می دهد و از او می خواهد به خواستگاری خواهر پسر غریبه  ــ ابراهیم- برود. او در نخستین جنایت برای انتقامجویی خواهر ابراهیم را به خانه شان می کشاند و را به قتل می رساند. بعد هم ابراهیم را به بهانه پیدا کردن گنج به دماوند برده و با همدستی دوستش او را می کشد. او درجنایتی دیگر گلوی دو پسر خود را می برد. دو پسرش شاهد قتل خواهر ابراهیم بودند. اسماعیل- همسر فاطمه و متهم اصلی- پس از قتل دختر جوان به او تجاوز کرده و جسدش را تکه تکه کرد. در این پرونده به خاطر دروغ فاطمه چهار نفر به قتل رسیدند. مرد جنایت کار همچنین همسرش را مجبور کرده بود با ابراهیم ازدواج کند و برای همسر خود و پسر غریبه جشن عروسی گرفته بود.

بعد از پایان مصاحبه همراه با آقای عزیزمحمدی و همسرشان به طبقه دوم خانه رفتیم. حالت دوبلکس داشت. اتاق حدود 10 متری آقای قاضی و میزکوچکی که براش کارش بود و روی آن چند پرونده ... یک کتاب از نوشته های خودش بهم هدیه داد. آنها با عشق زندگی می کردند. وقتی در خانه قاضی عزیزمحمدی بودم اصلا احساس نکردم این فرد 41 سال قاضی پرونده قتل بوده و انرزی مثبت از این خانه حس می شد. 

*عکس: سعیده حسن خانی

*این گفتگو قبل از ماه رمضان انجام شده است

انتهاي پيام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.