1393-12-18 19:11
3072
0
11663
یادداشتی از محمد حیدری ؛

نقدی بر آسمان و ريسمان بافی کانون حزب الله استان گلستان / حمایت کنید اما تحریف نکنید !

کانون حزب الله استان گلستان در آستانه برگزاری نشست دوره ای مجلس خبرگان رهبری - که با توجه به دستور کار آن یعنی تعیین رئیس این مجلس از حساسیتی بالا در نزد بعض جریانات سیاسی برخوردار شده است - حمایت رسمی خویش را از نامزدی اکبر هاشمی بهرمانی اعلام کرد.

به گزارش گلستان ما ؛ محمد حیدری کارشناس ارشد سیاسی از گرگان طی مطلبی برای سایت گلستان ما به موضوع مجلس خبرگان و انتخابات هیئت رئیسه آن و نقد بیانیه کانون حزب الله گرگان پرداخت : " این حمایت امری طبیعی و حق هر جریان و یا گروه فعال اجتماعی و سیاسی است که خواست و نظر خویش را اعلام کند و بنابراین بر اصل این در خواست و حمایت هیچ نقد و ایرادی وارد نیست . اما آنچه بر آن نقد وارد می شود آسمان و ريسمان به هم بافتن برای این حمایت است ؛ که هر کس ندادند این بیانیه را با بخشی از مجله گل ها اشتباه می گیرد.

اولا: اینکه بر اساس مستندات موجود شامل آرشیوه گسترده  رسانه ای جریان اصلاحات ، اعتدال و حامیان هاشمی، حاشیه های نشست پیشین، موضع رسمی شخص هاشمی برای امدن و نامزد شدن ، پیگیری وابستگان جریانی و مواضع رسمی آنان ، درخواست افشا شده یکی از سران فتنه برای ریاست این خبرگان و...همگی ثابت می کند که غالب این حاشیه سازی ها و جریان سازی ها از سوی جریان اصلاحات صورت گرفته است و نه توسط رسانه و چهره های معروف به اصولگرا.

ثانیا: اینکه در تاریخ این مجلس هیچ گاه هیچ یک از بزرگواران خود داوطلب ریاست نمی شده است و همواره از سوی عده ای از بزرگواران دعوت می شده و خود را کاندیدا می کرده است ؛ سخن حق و درستی است اما آیا اینکه کسی دیگران را ناصالح بداند و آنرا دلیلی بر آمدن خود در دایره این سخن حق می گنجد یا نه؟ آیا اگر این بزرگانی که شما می گویید جز مردودیین فتنه 88باشند و اکنون صلاحیت فردی شان برای انتخابات آینده معلوم است ؛در دایره این دعوت کننده گان می گنجد؟

این سخن حق که ریشه در مبانی فقه شیعه دارد خود غایت نیست چراکه غایت اصلی از این اقدام در پرهیز از مناصب و مقامات و بعبارتی دوری از دنیا!تقوی عملی است.لذا ممکن است که کسی در ظاهر به این رسم متوسل شود و با حربه درخواست دیگران بیاید ولی هیچ شخصی با توجه به پیشینه رفتاری این شخص برای او تقوی عملی قائل نباشد.لذا آنچه باید احراز گردد تقوی عملی است .

آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال 88 و پس از آن چه خدمت و فداکاری برای نظام و انقلاب کرده است؟

ثالثا: هیچ کس منکر چهره خدوم و فداکار هاشمی رفسنجانی تا سال 84 نیست.اما آنچه محل تردید و بحث است خدمات و فداکاری ایشان از این سال تا سال 88و بعد از آن است!آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال 88 و پس از آن چه خدمت و فداکاری برای نظام و انقلاب کرده است؟

رابعا: اینکه از ایشان بعنوان شناسنامه انقلاب یاد کرده اید،هرچند کلمه انقلاب مطلق است و ممکن است مراد شما همان انقلاب بدون وصف اسلامی باشد!اما مگر یک فرد حقیقی یا حقوقی چند شناسنامه دارد؟شناسنامه انقلاب اسلامی امام رحمه الله علیه است که  برای همگان سندیت دارد و به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی:« این انقلاب بی نام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست ».

خامسا: شما هر چند در بیان جمله معروف:« هاشمی زنده است چون نهضت زنده است» امانتداری کرده اید اما متاسفانه بصورت معنوی در تفسیر این جمله همان معنایی که از جمله جعلی:« هاشمی زنده است تا نهضت زنده است» و این مدت بدنبال اشاعه آن بودند در استنباط کرده اید:« در واقع آن پیر فرزانه  با بیان این جمله زنده و  پویا بودن نهضت جمهوری اسلامی!!![ را به زنده بودن شخصیت آیت الله هاشمی منوط دانسته اند »!!!

در صورتی که خوب می دانید که حضرت امام(ره) حتی نهضت اسلامی را قائم به خود نمی دانست و زنده و پویا بودن آن را منوط به پیمودن  همان خط اصیل نهضت یعنی طریقه حقه اسلام ناب محمدی(ص) می دانستند و برای تضمین آن پشتیبانی از ولایت فقیه را ضروری می دانستند. اما نکته دیگر اینکه مراد امام نهضت اسلامی یا همان انقلاب اسلامی است و نه جمهوری اسلامی که خود از ثمرات این نهضت است.

سادسا: در بیان ادله برای اثبات مدعا خویش بیان داشته اید که:که اثبات این سخن امام را همگان در روز ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ در اجلاس خبرگان که برای تعیین رهبری تشکیل شده بود مشاهده کردند اگر نبود تدبیر ایشان معلوم نبود نتیجه آن جلسه چه خواهد شد و معلوم نبود که ...» اما این تمام حقیقت نیست که به استناد آن بخواهید از آن چنین استنتاجی برای اثبات مدعی خود کنید. بخشی از گفتگوی تفصیلی سایت آناج با آیت الله مجتهد شبستری می تواند بهتر زوایای چنین جلسه و نقش آقای هاشمی را بعنوان یک شاهد! و نه بیشتر نمایان سازد.هر چند بدون این شهادت نیز آن تعیین تاریخی اتفاق می افتاد:«

ماجرای تعیین رهبری و نقش هاشمی

وقتی در شام 13 خرداد امام رحلت کردند و آن فاجعه ی عظما به وقوع پیوست، مرحوم آقای طاهری خرم آبادی از هیئت رئیسه ی مجلس خبرگان با من تماس گرفت و گفت فردا صبح مجلس خبرگان تشکیل می شود. .. بعد از ظهر جلسه تشکیل شد. ابتدا راجع به شورایی شدن رهبری صحبت شد ... من بر اساس این صحبت ها فهمیدم که کار به درازا می انجامد. لذا یادداشتی نوشته و به هیئت رئیسه فرستادم و نوشتم این بحث را کوتاه کنید و مطالبی را که امام در مورد آیت الله خامنه ای فرموده بودند، مطرح شود. من یادداشت را به آقای طاهری خرم ابادی فرستاده بودم و او هم نوشته ی مرا به آقای رفسنجانی داده بود. آقای رفسنجانی گفته بود فعلا صبر کنید بحث شورا به جایی برسد و اگر شورا رأی نیاورد و افراد مطرح شدند، این موضوع را مطرح می کنیم!!؟

من ساکت نشستم تا بحث شورا به اتمام برسد. شورا بالاخره رأی نیاورد...پس از روشن شدن تکلیف بحث شورا افراد را مطرح کردند. عده ای ...را پیشنهاد کردند و من دوباره از جا برخواستم و با صدای بلند به آقای هاشمی اعتراض کردم!!! و گفتم من یادداشتی را به شما داده ام و الان وقت قرائت آن رسیده، پس آن را بخوانید. ..آقای رفسنجانی رو به اعضای خبرگان کرد و گفت آقای شبستری از من می خواهند سخنان امام را به شما بگویم؛ آیا شما موافق هستید؟ همه ی اعضا گفتند بله بگویید؛ اگر الان نگویید پس کی می خواهید بگویید!!! آقای رفسنجانی موضوع را مطرح کردند و شهادت دادند و گفتند که آن موقع آقای موسوی اردبیلی نیز شاهد بود.

البته اگر شهادت آن ها هم نبود و اگر توصیه ی امام هم نبود، خواه نا خواه ما نمی توانستیم فردی اصلح تر از آیت الله خامنه ای پیدا کنیم. یعنی اگر توصیه ی امام هم مطرح نمی شد بالاخره آقای خامنه ای رأی می آورد منتها با مطرح کردن این امر انتخاب ایشان به رهبری با سرعت و با رأی اکثریت قاطع اعضاء انجام گرفت.پس از این ماجرا آقا خود پشت تریبون رفت و می خواست که رهبری را قبول نکند. ایشان پشت تریبون فرمود من از لطف آقایان سپاسگذارم ولی من برای این امر آمادگی ندارم. اعضا گفتند این بر شما تکلیف شده است!»

اما دیگر موارد ادعایی در قالب سئوال و توهم در این بیانیه  مطرح شده است که :

چرا در طی این ۳۶سالی که از عمر انقلاب شکوهمند مردم می گذرد دشمنان قسم خورده آن در کنار منافقان (مجاهدان دروغین) و افراطیون داخلی هم نوا در پی تخریب آیت الله هاشمی هستند؟

چطور برخی که خود را داعیه دار ولایت فقیه می دانند این پشتیبان ولی فقیه را تخریب می کنند؟( استناد به سخنان ۲خرداد ۱۳۷۶ رهبری)...پس آنان چه چیز برایشان حجت است؟

تأسف بار تر اینکه عده ای قلیل در داخل مجلس خبرگان هم نوا با جریانات افراطی رسانه ای خارج از آن در پی تخریب این شخصیت کم نظیر نظام هستند، آن ها با جو سازی های چند ماهه خود و سوء استفاده از سکوت و نجابت آیت الله هاشمی می خواهند شرایط را بگونه ای رقم بزنند تا ایشان که همواره هرجا احساس تکلیف کرده اند از آبروی خود جهت حفظ نظام و ارزش های والای آن مایه گذاشتند و خودرا فدا کرده اند عرصه را خالی بگذارند.

سناریوی دیگر افراطیون داخل و بیرون مجلس رقیب تراشی برای ایشان است گرچه خود نیک می دانند به قول آیت الله حائری شیرازی در صورت کاندیداتوری آقای هاشمی کسی را یارای رقابت با ایشان نیست، اما اینان در صدد هستند تا با مطرح کردن آیت الله هاشمی شاهرودی که انسانی فرهیخته، وزین، معتدل و البته از دوستان آیت الله هاشمی هستند این دو بزرگوار را در مقابل هم قرار دهند و احتمال می دهند که در صورت کاندیداتوری آیت الله شاهرودی، آیت الله هاشمی کاندیدا نخواهند شد لذا تمام ظرفیت رسانه ای خود را در این روزهای باقی مانده تا اجلاسیه بعدی را بر روی این موضوع متمرکز کرده اند، البته تا کنون آیت الله شاهرودی هیچ اظهار نظری در این خصوص نکرده اند.

هاشمی در سال 88 تا کنون بر خلاف موضع  نظام و رهبری و مردم  ایستاد

در ارتباط با سئوال ابتدایی خوب است تاریخ را با مقاطع دقیق آن و مواضع و رفتارهای ایشان مرور کنید؛هاشمی بعد انقلاب تا حیات امام(ره)؟ هاشمی بعد حیات امام و تا ساخت حزب کارگزاران؟ هاشمی زوایه گرفته از جامعتین بر سر لیست انتخاباتی مجلس  و حامی نامزد مجمع روحانیون با حمایت مالی کارگزاران؟ هاشمی بعد دوم خرداد ال سال 84 و هاشمی از سال 84تا کنون؟

این را باید خوب آموخته باشید که همواره حق را با حق می شناسند نه با اشخاص! هرگاه شخصی بر مدار حق مسلمی باشد و بر آن هجمه شود طبیعی است که شاخص نه این شخص بلکه آن موضع حقی است که او ایستاده است!آیا موضعی که هاشمی در سال 88 تا کنون بر خلاف موضع  نظام و رهبری و مردم  ایستاد می تواند شاخصی برای این قضاوت باشد؟چون هاشمی،هاشمی است؟

جواب سئوال دوم در این پاسخ نهفته است همچنانکه از دوم خرداد سال 1376 تا 3 تیر 1384 در موضع دفاع از هاشمی در برابر اصلاح طلبان قرار داشتیم و گواه آن انتخابات مجلس ششم  بود. حجت روشن امروز در حیات و متصدی امور امت است و مواضعش کاملا روشن و سکوت ایشان در رد صلاحیت آقای هاشمی از سوی فقهای شورای نگهبان  در انتخابات اخیر  دال روشن است.

اما در قسمت سوم بر خلاف تصویری که در ابتدا بدان اشاره نمودید که:« مجلس خبرگان از افرادی تشکیل شده که از نخبگان علماء و مجتهدینی است که توسط آراء مستقیم ملت برای حفاظت از جایگاه رفیع ولایت فقیه براساس سازوکار های پیش بینی شده در قانون اساسی و آئین نامه داخلی آن گرد هم آمده اند و شأن تک تک اعضاء محترم اجل از آن است که  در دسته بندی های سیاسی قرار گیرند و مانند مجلس شورای اسلامی در داخل آن فراکسیونی عمل کنند» اما برای این آسمان و ريسمان بافتن تان حتی سخن ابتدایی خود را نقض کرده اید!:« تأسف بار تر اینکه عده ای قلیل در داخل مجلس خبرگان هم نوا با جریانات افراطی رسانه ای خارج از آن در پی تخریب این شخصیت کم نظیر نظام هستند»!!!

براساس واقعیت موجود ایشان حتی صلاحیت رئیس جمهور شدن در نظام جمهوری اسلامی که یمی از شئونان ولایت مطلقه امر است را ندارد

اما سخن از سناریویی گفته اید که بیش از همه خود مدعیان هاشمی رفسنجانی بدان متهم هستند که در 8ماه گذشته رسانه های اصلاح طلب پله پله آن را طراحی کرده اند.اما جالب تر اینکه در تکرار تناقضات بسیار مضحک و اینکه از یک طرف مدعی می شده اید:« اینکه در تاریخ این مجلس هیچ گاه هیچ یک از بزرگواران خود داوطلب ریاست نمی شده است و همواره از سوی عده ای از بزرگواران دعوت می شده و خود را کاندیدا می کرده است» .

اما از طرف دیگر اولا : با مطرح شدن نام نائب رئیس مجلس خبرگان رهبری آنرا سناریو و رقیب تراشی می خوانید ثانیا خنده دار تر اینکه دلیل این توهم خود را  اینگونه بیان می کنید که تا کنون آیت الله شاهرودی هیچ اظهار نظری در این خصوص نکرده اند!!؟آیا مگر برخلاف قاعده ابتدایی مورد قبول ما باید ایشان اظهارنظر می کردند راجع به ریاست خود بر خبرگان؟

ثالثا : در کلام انتهایی خود با بیان ویژگی هایی از جمله ویژگی اظهر من الشمس:«وابستگی و تعلق به هیچ یک از جریانات سیاسی نداشته باشد» این سئوال را مطرح کرده اید که  آیا در شرایط کنونی غیر از آیت الله هاشمی رفسنجانی شخص دیگری را با این خصوصیات سراغ دارید ؟  

و بعبارتی ایشان را تنها فرد صالح در جمع خبرگان معرفی نموده اید که براساس واقعیت موجود ایشان حتی صلاحیت رئیس جمهور شدن در نظام جمهوری اسلامی که یمی از شئونان ولایت مطلقه امر است را ندارد چه برسد خبرگان رهبری که از این جایگاه رفیع برخوردار است.

شرط لازم برای خبرگان رهبری علم و عدالت و تقوی عملی است که می بایست در طول حیات شخص با او همراه باشد . آیا شما ایشان را در میان اعضای خبرگان مظهر عدالت و تقوی عملی می دانید؟ حمایت کنید اصلا اشکالی ندارد این حق طبیعی شماست اما آسمان و ریسمان نبافید .

 

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.