مذاکرات برد ما زمانی معنا و مفهوم پیدا می کند که این مذاکرات بین ایران و گروه 5+1تنها درخصوص حفظ منافع مهم ما در برنامه هسته ای و معامله کردن بر سر منافع حاشیه ای آن باشد و هیچ گونه اجازه ای به ورود طرف مقابل به حریم منافع حیاتی ما داده نشده باشد.
به گزارش گلستان ما ؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر24/ تیر/1394 در پاسخ به نامه23/ تیر/ 1394 رئیس جمهور محترم و در فراز اصلی ای از این پاسخ از نتیجه این گام مهم در مرحله سرانجام گفتگوهای ایران (IRAN TALKS) و گروه 5+1 با عبارت:« متنی که فراهم آمده» یاد کردند و ضمن دستورات لازم:«با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیشبینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود.
به خوبی میدانیم که برخی از شش دولت طرف مقابل به هیچ رو قابل اعتماد نیستند.»؛ در انتها بعنوان« یک انتظار» خطاب به ملت ایران مهمترین راهبرد را در «پسا سرانجام مذاکرات» تا مرحله «دستیابی به منافع ملی» ،وحدت و متانت ملی برای ایجاد فضای آرام و خردمندانه معرفی نمودند :
«از ملت عزیز انتظار دارم که همچنان وحدت و متانت خود را حفظ کنند تا بتوان در فضای آرام و خردمندانه به منافع ملی دست یافت.»البته پیش از آن هم معظم له در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام به مولفه«دستیابی به منافع ملی» و حفظ عزت بعنوان یکی از عناصر آن(منافع مهم) تصریح و حمایت خویش را از آن اعلام نموده بود:«از رسیدن به یک توافقی که منافع ملّت ایران را تأمین کند و عزّت ملّت ایران را حفظ کند، صددرصد من حمایت میکنم و استقبال میکنم؛ این را همه بدانند. ».
اشاره مقام معظم رهبری مدظله العالی به «دستیابی به منافع ملی»- که محوری ترین و مبنایی ترین مولفه در روابط بین الملل می باشد- نکته کلیدی تحلیل فضای کنونی جامعه ایران که تحت تاثیر لجام گسیخته و غیراصولی موافقت ها و انتقادات به مذاکرات و متن فراهم شده کنونی است.
بعبارت دیگر از نظر نگارنده اختلاف موجود نه در اصل مذاکرات و نتایج احتمالی آن بلکه اساسا متاثر از تقابل دو مکتب فکری در حوزه روابط بین الملل است؛بنحوی که این نگرش های متاثر از هر یک از این مکاتب است که جبهه بندی های اشخاص و جریانات سیاسی حاضر در جامعه سیاسی ایران را تعیین می کند؛ نه لزوما چیز دیگر.
این دو جریان فکری در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از همان آغازین ماه های پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در تقابل با یکدیگر بوده اند و در تمام این سالها وجود داشته اند و عمده اختلاف آنان نه در روش های دیپلماسی بلکه در اهداف دیپلماسی یعنی «دستیابی به منافع ملی» و ابعاد آن است.
بنابراین بدون شناخت دقیق مبانی معرفتی این دو جریان و تعریف آنان از « منافع ملی » هرگونه قضاوت در مورد توانمندی،استعداد،موفقیت ها و...صحیح نبوده و و بدون آن امکان ایجاد وحدت توام با متانت ملی میسر نیست و ما را به بیراهه ها خواهد کشاند.
منافع ملی (National Interest) شناخته ترین و گسترده ترین مفهوم در حوزه روابط بین الملل است که در بستر مکاتب و نظریات متعدد و مختلف معنا و مفهوم متفاوتی پیدا می کند. مثلا در کلیت مکتب واقعگرایی(Realism) –که در روابط بین الملل(International relations)بعنوان اصلی ترین و پویاترین نظریه روابط بینالملل است - سیاست خارجی را بر مبنای رقابت عقلانی! دولتها! بر سر منافع ملی! خود تعریف میکند.[3] هانس جی. مورگنتا (Hans Joachim Morgenthau (February 17, 1904 – July 19, 1980 نظریه پرداز آمریکایی آلمانی تبار و استاد شهیر روابط بینالملل –که از وی بعنوان یکی از بنیان گذاران نظریه واقع گرایی و همچنین پدر علم سیاست خارجی در نیمه دوم قرن بیستم یاد می کنند- معتقد است که منافع ملی از عینیت برخوردار و یکسان! است و منافع هر یک از ملل می بایست بر پایه و محدود به قدرت آن ملت تعریف و دنبال شود.
مورگنتا معتقد است که دولت مردان خاورمیانه، رویایی!!![آرمانگرایانه] فکر میکنند و علمی نمیاندیشند!!؟ از نظر وی «اهداف سیاست خارجی باید برحسب منافع ملی تعریف شوند.» و «منافع ملی بر حسب قدرت تعریف میشود». مهم ترین پیام مورگنتا در کتاب «سیاست میان ملتها» تفکیکی است بین «آن چه هست» و «آن چه باید باشد»!!؟
وی هشت عامل اصلی را به عنوان زیر بنای قدرت ذکر می کند: ۱- موقعیت جغرافیایی ۲- وجود منابع طبیعی ۳- ظرفیت صنعتی ۴- وضعیت آمادگی نظامی ۵-جمعیت ۶- خصوصیات ملی ۷- روحیه ملی ۸- کیفیت دیپلماسی.
این نگرش و تعریف از منافع ملی حول محور قدرت در عرصه روابط بین الملل گذشته از آنکه در چارچوب نظریه«چکش و میخ» به نابرابری و شکل گیری ملل فرادست و فرو دست،ملل سلطه گر و ملل سلطه پذیر،ملل ظالم و ملل مظلوم،ملل مستکبر و ملل مستضعف و...دامن می زند بلکه اساسا با اهداف و اصول مندرج در مواد 1و 2منشور ملل متحد تعارض و تناقض آشکاری پیدا می کند.
هر چند در دوران دو قطبی، تک قطبی و دوران کنونی گذار از جهان تک قطبی به جهان چند قطبی-که اقتضای دوران گذارجهانی است- شاهد عینی این نوع از روابط بوده و هستیم و با وجود ساختار کنونی نظام بین الملل که برحسب توزیع ناعادلانه قدرت تنها بین دولت های دارای حق وتو تعریف می شود و این ساختارها -که بازتاب دهند قدرت! در عرصه بین الملل می باشند- بعنوان یک واقعیت! جهانی و اثرگذار می بایست! در روابط بین الملل محاسبه شود؛ شاهد تداوم این نوع از روابط باید باشیم.اما آیا قدرت مادی-بشری تمام واقعیت عرصه بین الملل است و ما در برابر این قدرت های استکباری محکوم به تسلیم هستیم!!؟
قطعا این نگرش با چشم بستن به حقیقت وجودی جهان هبچ گاه نمی تواند جهان آرمانی بشریت را پایه گذاری کند و بشر را به سعادت انسانی خود برساند؛علاوه بر این جهان ما را ملل متکثر با تاریخ،فرهنگ،زبان،دین و مذهب، نژاد و... متفاوت و مختلف تشکیل داده است و طبیعتا آنان با ارزش های متفاوتی زندگی می کنند که این ارزش ها از اهمیت حیاتی برای آن ملل برخوردارند و پایه های اصلی و حیاتی منافع آنان را تشکیل می دهد و ملل اساسا حاضر به مذاکره در مورد آنها نیستند(منافع حیاتی).
بعبارت دیگر براساس چنین نگرشی روابط بین الملل بر مبنای رعایت کامل «منافع حیاتی »(ایدئولوژی،هویت ملی، امنیت ملی، استقلال سرزمینی و تمامیت ارضی و...)و عدم اجازه ورود رقیب و طرف مذاکره به حریم آن به هر دلیل و عنوان از یک سو و تلاش عالمانه و مدبرانه برای حفظ« منافع مهم»(عزت و رفاه ملی و...)-که بطور معمول دولت ها در ارتباط با آن مذاکره و گفتگو می کنند- با بهره گیری از تاکتیک ها بده و بستان های مادی و غیرمادی(منافع حاشیه ای)معمول و قابل چشم پوشی یک دولت در مذاکرات از سوی دیگر اطلاق می شود.
امام خمینی (ره) در چنین عصری و با چنین نگرشی عمیق و نقادانه با باز کردن چشم ملت ایران به حقیقت وجودی جهان و قدرت لایزال الهی و اسلام ناب محمدی(ص) در گام اول با تبری و سلب قدرت مادی و ساختارهای وابسته به آن تحت شعار«نه شرقی و نه غربی» و حذف آنان از چارچوب های مُعرف منافع ملی ایران و ایرانی و تنظیم کننده روابط با دیگر ملل و گام دوم پایه گذاری جمهوری اسلامی براساس این ارزشهای بنیادین ،مکتبی را به جهانیان عرضه نمود که از مولفه هایی همچون اعتقاد و التزام عملی به اجرا احكام اسلام ،اسلام و آزادی توام با سعادت بشری ، حکومت اسلامی ،نفی مستکبرین و سياستهاى آنان ،وحدت اسلامی ،پشتيبانی از مظلومين(بطور خاص مردم فلسطین) و دشمنی با ظالمين و...بهره مند است.
این مکتب سازی امام نقطه عطفی در روابط بین الملل است که پژواک جهانی می یاید و اردوگاه مستکبرین جهان را به لرزه درآورده و اردوگاه امت استعمارزده اسلامی در دو بلوک شرق و غرب را به تامل و بیداری وامی دارد و به خورشید صبح امیدی برای مسلمانان و آزادیخواهان مظلوم جهان مبدل می سازد.
جای جای قانون اساسی از مقدمه آن که تبیین کننده روند اصلی نهضت اسلامی و یار و یاوران آن و همچنین نهادهای پیش بینی شده مورد انتظار است تا خود متن اصلی قانون از مبانی آن و دیگراصول مربوط به ساختارها و نهاد ها و سیاست خارجی ؛دلیل متقنی بر چنین تجلی آرمانگرایی عملگرایانه باشد.
بنابراین اگر بخواهیم هر پدیده ای را خاصا در حوزه روابط بین الملل از منظر امام خمینی(ره) بدون شناخت از این منظومه اجتهادی توامان امام در چارچوب آرمانگرایی اسلامی و عملگرایی اسلامی تحلیل کنیم ؛ یک تحلیل انحرافی خارج از این مکتب است و ما را به ا فراط و تفریط در عرصه سیاست خارجی خواهد کشاند.
حال با وجود روشن شدن خطوط اصلی مکاتب مورد شده در صدر این مطلب،به راحتی می توان اولا شناختی دقیق از میدان این جریان سازی ها حول محور سرانجام و این گام میانی و مهم گفتگوهای هسته ای ارائه کرد
ثانیا در چارچوب مکاتب یاد شده به وضوح می توان از جریانات حاضر تبارشناسی کرد و براساس هر یک از مولفه های اصلی آن مرزبندی دقیق(پیروان مکتب مادی مورگنتا یا مکتب الهی امام خمینی(ره) و نه مخالفین و موافقین توافق!)ارائه کرد
ثالثا خواستگاه و مختصات معرفتی رهبران،مدیران عالی و همچنین انگیزه های مادی یا الهی آنان را بطور دقیق شناخت
رابعا براساس مولفه محوری« منافع ملی ایران اسلامی» در این مذاکرات هسته ای که خود «منافع مهم» است و در این مذاکرات سعی بر آن بوده است تا با تلاش عالمانه و مدبرانه از آن حفظ و حراست شود ولو با چشم پوشی از بعض «منافع حاشیه ای» از یک سو و همچنین مهم تر از اصل موضوع مذاکرات هسته ای عدم خدشه به «منافع حیاتی» ما - که ارزش های بنیادین مکتب امام خمینی(ره)، انقلاب و نظام اسلامی(قانون اساسی)ما را تشکیل می دهند- چه در جریان مذاکرات ، فراهم کردن متن کنونی ، فراهم کردن پیش نویس قطعنامه 2231 و فرآیند کنونی تا تصویب نهایی آن و ملاحظات اجرایی بر آن اعم از رسالت اسلامی و حکومت اسلامی ما، نفی قدرت مستکبرین و سياستهاى آنان،هویت انقلابی-اسلامی ما، امنیت ملی و قدرت دفاع ملی ما، استقلال و عزت اسلامی ما و...
خامسا امکان سنجی صحیح براساس منافع مهم مورد انتظار و منافع حیاتی-که در مذاکرات و متن و قطعنامه چه مستقیما و چه غیرمستقیما و حتی تبعا نمی بایست بدان ها ورود می شده است- جهت بررسی و عندالزوم اصلاح و حتی تدوین ملاحظات تامین و تضمین کننده منافع حیاتی ما و سپس تصویب آن و در غیر اینصورت یعنی با خدشه وارد کردن جدی به منافع حیاتی جمهوری اسلامی،عدم تصویب آن سادسا بهترین شاخص برای ارزیابی راهبرد برد- برد ما خواهد بود .
بعبارت دیگر مذاکرات برد ما زمانی معنا و مفهوم پیدا می کند که این مذاکرات بین ایران و گروه 5+1تنها درخصوص حفظ منافع مهم ما در برنامه هسته ای و معامله کردن بر سر منافع حاشیه ای آن باشد و هیچ گونه اجازه ای به ورود طرف مقابل به حریم منافع حیاتی ما داده نشده باشد والا قطعا ورود گروه 5+1 و در راس آنها ایالات متحده به منافع حیاتی ما همچون امنیت ملی،دفاع ملی و... نه تنها مذاکرات را به سمت یک باخت سوق خواهد داد بلکه در صورت عدم تدبیر لازم در شورای عالی امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی می بایست منتظر تبعات و تهدیدات آن در آینده باشیم .
نویسنده :
حسن بیارجمندی/دانشجوی دکتر دانشگاه روابط بین الملل مسکو
منابع
1-کاظمی علی اصغر ،پایان سیاست وواپسین اسطوره.چاپ اول تهران انتشارات قومس 1381صص 264-263
2-سیف زاده حسین.اصول روابط بینالملل.چاپ سوم.نشر میزان.تهران
3- Rourke, John (30) [2010]. Michael, Ryan, ed. International Politics On The World Stage. Boyer, Mark A,. New York, New York: McGraw Hillآنارشیک(یک وضعیت ستیز دائمی ) بودن نظام بین الملل،محوریت دولت در بازیگری،نگاه و اقدام عقلانی در تامین متافع ملی و حفظ بقا چهار گزاره اصلی و مشترک کلیت این مکتب است
4- منافع ملی ،دكتر علی صباغیان ، روزنامه همشهری www.hamshahrionline.ir/details/21038
5- سید علی حقشناس، ساختار سیاسی اجتماعی لبنان، تهران، سنا، ۱۳۸۸، ص ۱۵.
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد