آنچه میخوانید گزیدهای از آداب رسوم مردم گرگان در مراسم نوروز باستانی است که بسیاری از این رسوم همچنان در منطقه گرگان و شهرها و روستاهای حوزه نفوذ همچنان پابرجاست.
به گزارش گلستان ما به نقل از فارس، آنچه میخوانید گزیدهای از آداب رسوم مردم گرگان در مراسم نوروز باستانی است که بسیاری از این رسوم همچنان در منطقه گرگان و شهرها و روستاهای حوزه نفوذ همچنان پابرجاست.
نوروز خوانی
از گذشته دور با فروکش کردن سرمای زمستان و نزدیک شدن بهار و تجدید حیات طبیعت، پیک های نوروزی روستاها و شهرهای کوهپایه ای البرز، دشت گیلان، مازندران، گرگان (استراباد)، شهرهای خراسان و آذربایجان، همدان، فارس و دیگر نواحی ایران با اجرای مراسم، بازیهای نمایشی، خواندن اشعار و ترانههایی در وصف بهار و نوروز، به عاشقان طبیعت بشارت آمدن نوروز را میدادند.
در گرگان نوروزخوانان از دهه دوم اسفند به تدریج از مناطق اطراف وارد شهر و روستاهای منطقه استراباد میشدند و معمولاً تا دو سه روز مانده به عید یعنی تا قبل از روز «عرفه» کار خود را به پایان میرساندند. آنها که معمولاً دو نفر و به ندرت سه نفر بودند، از صبح تا اوایل تاریکی در کوچههای شهر و روستاها در حالیکه بچههای کوچهها و محلات شهر آنها را همراهی میکردند، مشغول نوروزخوانی بودند و به ندرت اتفاق میافتاد که «پیخوان» به عنوان «فانوسکش» فانوسی روشن را در دست میگرفت و در محله «سبزه مشهد» تا اندکی از شب گذشته هم به کار خود ادامه میدادند.
اساس کار نوروزخوانان استرابادی، خواندن اشعاری در وصف بهار، طبیعت، مدح پیامبر و ائمه و ... بود. گاه گریزی هم به مدح صاحبخانه و افراد خانوادهاش میزدند و برای آنها فیالبداهه آرزوی رفع بلا، بیماری و بهبود حال بیمار احتمالی آنها، شوهر دادن دختران دم بخت، داماد کردن پسرها، آرزوی سفر به مکه، کربلا و مشهد کرده و در پایان صاحبخانه را تشویق به دادن جنس و پول میکردند. آنها چون پیامآوران شادی، بهار و تجدید احیاء طبیعت، زندگی نو و ... بودند، همیشه از طرف صاحبخانهها مورد مهربانی و عنایت واقع میشدند.
اصولاً نوروزخوانی منطقه استرآباد (گرگان) نیم نگاهی به منطقه مازندران و شاهرود داشت، چرا که گویش آوازخوانان آن بیشتر تحت تأثیر زبان طبری (مازندرانی) بود. به ویژه آنکه نوروزخوانان اکثراً برآمده از روستاهای غرب استرآباد بودند که همگی گویش مازندرانی داشته و دارند. علت آن نیز همجواری غرب ایالت استراباد با شرق ایالت مازندران بود.
نمونهای از نوروزخوانی (بهاریه) به گویش استرابادی:
اول بگم بسمالله/ صاحبخانه بسمالله، بسمالله
خِبردار که بهار آمِده/ آهو به لاله زار آمِده
گرفته روش اواز زیارت / مِدِه خدا نیاز رِ حاجت
زِده تُرجه به شاخدار / بهار خُو رفته شده بیدار
باز به خُو مِرِه زمستان / تُمام شد برف و بارش و باران
بهار آمِده، بهار آمِدِه/ آهو به لاله زار آمِدِه
زِده تُرجه گل به هر خانه / خانه تان بی بِلا مانِه
آوُرده بهار رِ نوروز / آمِده امروز و رفت دیروز
بده مُشتُلُق نوروز رِ / جیجو زِدیم چند روز رِ
بشه درد و بِلا دور از خانِت/ بشه خُشی، روز تا نامشانِت
بهار آمِده، بهار آمِدِه/ آهو به لاله زار آمِدِه
لغات استرابادی به کار رفته در این سروده:
روش: راه افتادن. زیارت: نام رود و روستایی در جنوب گرگان
تُرجه: شکوفه نورس. جیجو: دور زدن، گردش کردن
* حاجی فیروز
در استرآباد قدیم (گرگان فعلی) حاجیفیروزها از اواسط اسفند به تدریج در کوچه و خیابان پیدا میشدند و پیام فرارسیدن سال نو را جلوی تمام مغازهها و خانهها به آگاهی مردم میرساندند. آنها با پوشیدن پیراهن و شلوار قرمز، کفش یا گیوه نوک تیز منگولهدار، کلاه دراز شیپوری منگولهدار، صورت و دستهای سیاه کرده، با زدن دایره زنگی اشعاری با صدای بلند میخواندند و تقاضای پول میکردند. یکی از اشعار معروف آنها که در شهر استرآباد و مناطق اطراف آن خوانده میشد چنین بود:
ارباب خودم سلام علیکم
ارباب خودم سرتو بالا کن
ارباب خودم منو نگاه کن
ارباب خودم بز بز قندی
ارباب خودم چرا نِمخندی
بشکن بشکنه، بشکن
من نِمشکنم، بشکن
اینجا بشکنم یار گله دار
* خانه تکانی
از مفیدترین ره آورد این جشن باستانی، تمیز کردن تمامی نقاط خانه توسط مردم بود. در بین استرآبادیها امر خانه تکانی که گاه «قُندازی» و «خانه وَرچینی» هم نامیده میشد، بسیار با اهمیت تلقی میشد، طوریکه باورهای متعددی درباره آن داشتند. زنان و دخترانی که «خاله خو رو و خو رفته» (تنبل) بودند، ولی «دس جنبان و دَدو بَدو کننده» (پرتحرک) بودند، از حدود 20 روز مانده به عید به تدریج کار شست و شو و تمیز کردن خانه را آغاز میکردند. آنها اعتقاد داشتند که استفاده از افراد تنبل در خانه تکانی، موجب کمتحرکی و در نهایت کمبرکتی در سال نو میشود.
شستن «حوض چارپَل وَلغاز اِفتاده» (حوض چهارگوش، کثیف و قورباغه افتاده) و «اوُرا» (آب راه) خانه و خالی کردن لجنهای رسوبی آن مورد توجه شدید بود چرا که میباید آبهای مصرفی به همراه «شیطان» از اوُرا خانه بیرون میرفت.
«چُکُلیدن تُمام سولاخ سُمبهها و سُمبِ سو» خانه با دو نوع مایع کاملاً ضد عفونی کننده انجام میگرفت. یکی نفت بود که معمولاً تیپ متوسط و اشراف جامعه شهری از آن بهره میبردند و دوم آب ولرمی که از سر شب صابون کله قندی شاهرودی را درون آن رنده کرده و میگذاشتند تا صبح کامل حل شود سپس استفاده میکردند.
تمام «قنُو»های داخل حیاط (گودی های حیاط گلی)حتماً میباید از آب باران جمع شده تهی میشد. خانم های سن بالا اعتقاد داشتند یکی از جاهایی که «شیطان کُلو مُکُنه» همین چالههای پر آب شده درون حیاط است. که جداً مرکز آلودگی، انواع میکروب و نیز تجمع حشرات بود.
«بَندِ کُلو» یا تارعنکبوت از جمله موارد مورد حساسیت خانمها و مخصوصاً مردان خانه بود. زیرا اعتقاد داشتند یکی از اشکال تغییر چهره شیطان، عنکبوت است. بنابراین با «جارو دست بلند» این تارها را به دقت روبیده و محو میکردند.
«اَفتُو دادن لحاف رختخواب» از جمله موارد شاخص دیگر در حوزه بهداشت خانواده بود.
به طور کلی خانه تکانی به چند دلیل اعتقادی انجام می گرفت که دو مورد آن بسیار مهم میکرد. نخست «در کردن شیطان از خانه» و دوم «پاپیچ نشدن فقر و مرض» در سال نو برای افراد خانواده.
سبزه
توجه به سبزی و سبزه در بین استرآبادیها در ایام عید، حداقل در چهار مورد مشاهده میشد:
1- سبزه سفره هفت سین
2- سبزی پلو شب عید و روز عید
3- دسته سبزی یا برگ سبزی که شخص شگون بعد از سال تحویل به خانه میآورد
4- توجه به طبیعت تازه و در حال سبز شدن در مراسم 13 بدر
البته به آب دادن سبزه در روز 13 به در خود مسئله جداگانهای داشت.
* آداب قبل از تحویل سال نو در گرگان و استرآباد
الف: قبل از تحویل سال، به اندازه یک مشت بزرگ خمیر درست میکردند و لای پارچهای میپیچیدند تا تبدیل به خمیر ترش برای پخت نان در سال نو بشود. زیرا بدینگونه بر برکت خانه برای سال جدید میافزودند.
ب: قبل از تحویل سال نو هیچ کس نمیباید با کسی قهر میبود، چون «بدشگون» محسوب میشد. بنابراین با «کاسه همساده کردن» یعنی پختن چیزی مثل آش، خوراکی و یا چند شیرینی خانگی و فرستادن به خانه طرف مقابل، پیام آشتی میدادند. اگر آن خوراکی پلو بود به آن «آشتی چلو» میگفتند.
پ: اگر تحویل سال نو به تاریکی شب میافتاد، حتماً میباید چند شمع یا چراغ لاله یا چراغ لمپا (گردسوز) یا فانوس روی سکو، مطبخ، گوشه حیاط و داخل مستراح و طویله روشن میکردند. البته «سو کردن» این وسایل روشنایی در شبهای عرفه کهنه و نو (عرفه مردهها و عرفه زندهها) هم در خود شهر استرآباد و روستاهای مختلف از جمله شاهکوه، ساور، دنگلان، محمدآباد، حیدرآباد، چالگی، نومل، نوده، منطقه کلاله، سرخنکلاته، معصومآباد، منطقهکتول، رامیان، مینودشت و . . . هم مرسوم بود.
ت: اندکی قبل از تحویل سال، خانمها سعی میکردند در مطبخ(آشپرخانه)، دهانه ظرف یا کیسه برنج، آرد و چند خوراکی پر مصرف خانه را باز بگذارند، چون باور داشتند که بدین گونه «رزق و روزی» را در سال نو زیاد کرده و وارد خانه میکنند.
ث: حدود یک ساعت قبل از ساعت تحویل، آبی را گرم میکردند تا بلافاصله پس از شنیدن «توپ تحویل سال» رشته در آن ریخته و برای نهار روز اول عید غذا درست کنند. این امر «رشته طول عمر را زیاد میکرد».
ح: دختران دم بخت را به طور نمادین از خانه بیرون میکردند تا با پا در میانی یکی از «زنان سفید بخت همساده» به خانه برگردانده شوند. بدین گونه در سال نو شوهر پیدا میکردند و از خانه بیرون می رفتند.
ج: داخل یک سینی مسی را با آب زعفران دعای «یا مقلب القلوب ...» نوشته و سر سفره هفت سین میگذاشتند تا پلو اولین نهار (روز اول عید) را روی آن ریخته و صرف کنند. این کار علاوه بر افزایش برکت، سلامتی هم برای افراد خانه در سال نو میآورد.
خ: گروهی از مردم شهر استرآباد قبل از تحویل سال نو سری به امامزاده نور میزدند و پس از خواندن دعا و طرح حاجات خود، بلافاصله به خانه بر میگشتند. بعضی از خانمها هم تاب بعد از تحویل سال میماندند و به دعاخوانی ادامه میدادند. در غرب شهر و در بین چند روستای بلوک «سدن رستاق» مردم به روشنآباد که به آن «مصاده» (معصومزاده) میگفتند، میرفتند.
امامزاده نور
* امامزاده روشنآباد
چ: برای تحویل سال نو سر و دست و پا را حنا کردن در بین اکثر مردم رواج داشت. اگر تحویل سال نو در روز بود، حنا بستن شب انجام گرفته و با بستن پارچه روی قسمتهای حنا شده، میخوابیدند و قبل از طلوع خورشید به حمام میرفتند.
د: شب عید میباید «تکتکانو اوُزان گُوارِه بچه رِ تُکان داد» یعنی جغجغه آویزان بر گهواره بچه را شب عید میباید به منظور اعلان پایان سال کهنه تکان میدادند.
ر: شب تحویل سال می باید سبزی پلوماهی مخصوصاً «ماهی مُسمی» یا ماهی شکم پر میخوردند. در بعضی از روستاهای کوهستانی ایالت استراباد شب عید رشته پلو میخوردند. مثلاً در شاهکوه، دوزین و رادکان رشته پلو با گوشت «دست گوسفند» میباید میپختند تا در طول سال «دستشان در زراعت و محصول بلند و پر برکت شود». در شاهکوه آش کشک هم میپختند که میباید حتماً در کاسه سفید ریخته می شد.
* نیایش قبل از تحویل سال
خانه تکانی، قهر نبودن با همنوع «چُندلک نزدن و اخم نکردن» در باورهای استرابادیها بیارتباط با این الزام به کارهای نیک توصیه شده نبوده است. دادن شیر چایی به تازه عروس خانواده که به «عید دیدنی شومار و شو پییَر» یا همان مادرشوهر و پدرشوهر میآمد نیز بی ارتباط با استفاده از «میزد» در گذشته در بین ایرانیانباستان نبوده است.
اما شاخص ترین مسئله خواندن دعا و انجام نیایش قبل از سال تحویل بود که بعدها با ورود مسلمانان به ایران، دعای یا مقلب القلوب... در بین ایرانیان از جمله استرآبادیها رواج یافت.
در استرآباد پس از خواندن این دعای ساعت تحویل توسط بزرگ خانواده، او بلافاصله قرآن را می گشود و هفت سوره یا هفت آیه را که با کلمه سلام آغاز میشد، را قرائت میکرد. به اعتقاد آنها خواندن این آیات، مشکلات، بلاهای آسمانی و زمینی و نیز شیطان (اهریمن) را از محیط خانه و خانواده دور کرده و سلامت و آرامش را در سال نو برای اعضای خانواده به همراه میآورد.
استرآبادیها به چند طریق که حکم رسانه و وسایل ارتباط جمعی امروز را داشتند، از «سال گردشی» یا تحویل سال «خبردار» میشدند:
الف: شلیک توپی که در زمان نادرشاه افشار به استرآباد آورده و از غنایم سفر جنگی به هندوستان محسوب میشد. این توپ در حیاط دارالحکومه استرآباد مستقر بود. دارالحکومه شامل باغ بزرگی میشد که میدان شهرداری تا میدان کاخ فعلی ادامه مییافت و دارای چند بنای حکومتی ساخته شده در عصر شاه عباس صفوی بود. توپ یاد شده در زمان تحویل سال و نیز در ماههای رمضان به هنگام افطار و سحر، تا سالهای دهه 40 خورشیدی در پادگان شهر هنوز شلیک میشد.
ب: «تفنگ رد دادن» یا شلیک تفنگ که بیشتر در روستاها توسط «تفنگچیان خان» روستا و بعدها توسط شکارچیان انجام میگرفت. این مورد در بندرگز، فندرسک، مینودشت، علیآبادکتول، کردکوی، فقط به امر خان بزرگ و شلیک تفنگچیان آنها انجام میگرفت. در بعضی روستاها مثل «افراتخته علیآباد» پس از شلیک تفنگها، ملای ده هم میباید تحویل سال را تأیید میکرد.
پ: نواختن نقاره و طبل بر روی مناره گذر نقارچیان (پشت مسجد امام حسن فعلی) در محله سبزِ مشهد. این نقاره نواختنها به مناسبت های دیگری هم انجام میگرفت و نام این گذر برآمده از همین مسئله بود.
ت: رؤیت فانوس«درخت فانوس» در گذر «سرپیر» در محله «سبز مشهد». در حاشیه مسجد و حمام قدیمی سرپیر(ضلع جنوبی میدانگاهی) درخت چنار بسیار بلندی بود که قرقرهای بزرگ و چوبی را بر فراز آن نصب کرده بودند که باعث چرخش طناب میشد. یک سر طناب را فانوس بسته بودند و سر دیگر را یک «فانوسکش» میکشید تا در شبها فانوس روشن به تریج از زمین به سوی بلندای درخت کشیده شود. چون شهر کوچک بود و با توجه به بلندی درخت چنار، این فانوس در زمان تحویل سال کاملاً قابل رویت و نوعی رسانه برای خبردار کردن سال نو به شمار میرفت.
* شگون عید
مردم استراباد و روستاهای اطراف آن ، معمولاً شخص مورد شگون خود و خانواده اش را از میان پدر بزرگ یا مادر بزرگ، یکی از بچه های فامیل، همسایه و مخصوصاً یکی از فرزندان خویش انتخاب می کنند و وی را پیام آور سلامتی، برکت و گشایش در کارها میدانند. به هر صورت «شکون» پس از ورود به خانه بلادرنگ بر سر سفره هفت سین می نشست و دهان خود را با شیرینی، شیرین کرده و «عیدانه شگون» را که پول عیدی مخصوص وی، و لای قرآن بود، دریافت می کرد. تعدادی از خانواده ها پارچه شلواری یا جوراب هم به او هدیه می دادند. در ضمن گاهی به همراه شیرینی سر سفره هفت سین، یک لیوان شیر نیز به او هدیه می شد.
این شگون در میان روستاهای بلوکات غرب و شرق استراباد «شِگین»، «شیگین» یا شگیم نامیده میشد. آداب آن هم در کل به یک شیوه عمل میشد. ولی در بعضی از جزییات تفاوتهایی دیده میشد. در منطقه کلاله (تقریباً منتهی الیه شرق ایالت استراباد) و نیز بندرگز شگون پس از استخاره با قرآن انتخاب میشد. او (فرد شگون) قبل از تحویل سال به یکی از امامزادهها میرفت و پس از تحویل سال با دادن پول به خادم آن و گرفتن سبزه، به همراه قرآن، یک شاخه کوچک درخت پرتقال و یک کاسه آب بسوی خانه میآمد و مستقیم بر سر سفره هفت سین مینشست. اعضای خانه او را میبوسیدند و به او تخم مرغ رنگی، پارچه، جوراب و یا پول میدادند.
* در کنار سفره هفت سین
در گذشته دور استرابادیها اقلام مربوط به هفت سین خود را درون کاسه و «دوری» (بشقابهای) چینی، بلوری (که تجار از روسیه میآوردند)، برنجی و سفالی مینهادند. این ظروف هم خود بر روی پارچهای ترمهای، زری و یا مخملی که درون یک مجمع مسی سفید شده پهن بود، چیده میشدند. سپس در زمان سال تحویل کل این مجمع بر روی یک سفره تمیز که در وسط اطاق مهمانی پهن بود، قرار میگرفت.
چنانکه تا همین چند دهه پیش در روستاهای شاهکوه، رادکان و حوالی مینودشت و رامیان رواج داشت. «سفره عیدی» هم که وسایل شیرینی، آجیل، نقل، گلاب، و . . . بر روی آن چیده میشد، در وسط همین اطاق پهن میشد، تا در زمان دید و بازدید مهمانان به دور آن بنشینند. اما برای تحویل سال، غیز از شگون خانواده، همگی میباید در زمان «توپ در دادن سال گردشی» پاک و تمیز در کنار سفره هفت سین با «رخت و جامه عیدی» مینشستند، و گرنه شخص غایب در سال آینده آواره میشد. این مسئله در بسیاری نقاط رعایت میشد غیر از مازندرانیها که به خارج از خانه رفته و مراسم ویژهای را برگزار میکردند. در منطقه استراباد به هنگام تحویل سال چند نکته میباید حتماً رعایت میشد:
1- «صُم بُک» یعنی کاملاً سکوت حاکم می بود و گرنه در سال نو «خانه بازار مِسگَرا مِشُد» یعنی دچار پریشانی و شلوغی میشد.
2- چَمبِلوک کندن (نیشگون گرفتن) و زَمبُلُغ و نوتِرینگ زِدن (با انگشت محکم به کسی زدن) حتی به عنوان شوخی مموع بود زیرا سبب گزیدگی، مثلاً مار گزیدگی در سال جدید میشد.
3- چُندِلَک (بر کف پا نشستن) کراهت داشت.
4- چشم کوریک (چرت زدن) خوشایند نبود.
5- تیلی پیلی یا حیکم دُوا کردن (مداوا کردن زخم یا بیمار) «بد یُمن» و «آمد نداشت».
با رعایت این آداب همگی منتظر تحویل سال میماندند. با تحویل سال یکباره هلهله شده و همگی از جا جسته و آماده پذیرایی از شخص شگون میگشتند. با آمدن او بار دیگر هلهله سراسر خانه را فرا میگرفت. روبوسیها، عرض «مبارکا»، عیدی دادنها و گرفتنها، دهان شیرینکردن، تقسیم «مرغانه رنگی» سر سفره هفت سین مخصوصا آنهایی که سهم بچههای خانه بود و ... ادامه مییافت.
مادر بزرگها اگر زنده بودند، وگرنه مادر خانه بلافاصله درب و پنجره های اطاق ها و مطبخ را برای مدت کوتاهی باز میکردند تا شیطان و نیز هوای سال کهنه بیرون رفته و هوای سال نو جایگزین شود. به علاوه آنها پودرقند یا آرد را به مقدار خیلی کم در فضای کوچکی از اطاق میهمانی و یا چهارگوشه حیاط میپاشیدند تا «سفیدبختی درون خانه بیاد». و نیز آنها به همه اعضای خانواده حتماً حداقل یک نقل میخوراندند و بر کفدستان یا جلوی لباسشان با گلاب پاش، گلاب میپاشیدند.
مورد جالب آنکه در بعضی از روستاهای استراباد از جمله شاهکوه، با اعلام تحویل سال، زنان که اکثراً بافنده بودند، چرخهای بافندگی و ریسندگی خود را همچون منطقه «آلاشت» مازندران برای چند لحظه به حرکت در میآوردند و حتی بعضی به کار بافندگی و ریسندگی موقتی میپرداختند این کار نمادی از تحرک و برکت برای بهبودی وضع مالی خانوار بود که زنان هم در تأمین آن دخیل بودند.
==========================================
منبع: کتاب «نوروز در گرگان» نوشته دکتر اسدالله معطوفی
==========================================
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد