1396-02-05 06:02
5200
0
38218
غلامرضا خارکوهی در پاسخ به فصلنامه استارباد:

بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی / از سرقت علمی تا نوشتن تاریخ خدمات رضاشاه!!!

تاریخ نگار گلستانی در جواب نشریه استارباد گفت: بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی، شما که مایلید تاریخ خدمات رضاشاه نگاشته شود خودتان بنویسید.

به گزارش گلستان ما به نقل از کاوش نیوز،غلامرضا خارکوهی تاریخ نگار انقلاب اسلامی به نقد برخی نظرات و آثارش توسط آقایان رحمت الله رجایی سردبیر و علی بایزیدی مدیر مسئول فصلنامه استارباد پاسخ داد.

متن جوابیه به شرح زیر می باشد:

بسمه تعالی

جناب آقای علی بایزیدی مدیر مسئول محترم فصلنامه استارباد   

باسلام، لطفا پاسخ زیر را به عنوان جوابیه اینجانب به ده صفحه مطالبی که در نقد سیاسی آثار بنده- مخصوصا کتاب "استان گلستان در نهضت امام خمینی(ره)" -  چاپ کرده اید، برابر قانون مطبوعات و اخلاق حرفه ای در آن فصلنامه منتشر فرمایید. در صورتی که به آزادی بیان و بی طرفی در قبال مخالفان سیاسی خود معتقد هستید این جوابیه را بدون کم و کاست و بدون حاشیه نویسی در اولین شماره منتشر نمایید.

باتشکر

غلامرضا خارکوهی

تاریخ نگار انقلاب اسلامی

================================================================

میلیون ها سند تاریخ انقلاب در گلستان از بین رفت

1ـ اشارات کلی                                                                                                    

شما ده صفحه از ویژه نامه شماره زمستان سال 95 فصلنامه استارباد را از صفحه 80 تا 89 به نقد برخی نظرات و آثار اینجانب اختصاص داده اید . شما در واقع به بهانه نقد سیاسی "کتاب استان گلستان در نهضت امام خمینی(ره)" تعمداً همه آثار مستند اینجانب را که در دفاع از مبارزات مردم مسلمان این منطقه به رهبری حضرت امام نگاشته شده ، مخصوصا کتاب سه جلدی "استان گلستان در انقلاب اسلامی" را زیر سئوال برده اید.

بنده به عنوان کسی که پیشگام تاریخ نگاری انقلاب اسلامی در استان گلستان هستم و بیشترین تلاش و رنج را برای گردآوری و ثبت و احیای تاریخ مبارزات مردم منطقه متحمل شده ام، از شما که مدعی اعتلای فرهنگ گرگان زمینید ، توقع توقع نداشتم که بجای نقد علمی، آثارم را با تحلیلهای ضعیف و سیاسی، مورد بی مهری قرار دهید. قطعا اگر نقد علمی و منصفانه باشد موجب تعالی و ترقی فرهنگ جامعه می شود.

در اینجا فرصت نیست به همه موارد شما پاسخ دهم چون طولانی می شود و مشغله های پژوهشی بنده هم مزید بر علت. بناچار برخی از نکات را- بدون تقدم و تاخیر- به اندازه حوصله خوانندگان فهیم در اینجا ارائه می کنم و انتظار دارم در راستای اخلاق علمی و برابر قانون مطبوعات، کل این متن را از تیتر آن تا آخر مطلب ، در اولین شماره بی کم و کاست منتشر فرمائید.

2ـ سرقت از مطالب کتابم بدون ذکر منبع!

در ابتدا از یک سرقت علمی آشکار در فصلنامه تان ( استارباد ) انتقاد نمایم . در مقاله انقلاب اسلامی در رامیان که به قلم آقای جعفر بای در همین شماره اخیر فصلنامه استارباد (زمستان سال95) منتشر شده، از صفحه 61 تا 63 این مقاله، عینا از متن کتاب حماسه 5 آذر سال 57 گرگان" اینجانب، (صفحات 194 تا 198) اخذ شده بدون آنکه ذکری از این منبع به عمل آید.

من نمی دانم این کار غیر علمی توسط گردآورنده انجام شده یا توسط مسئولان فصلنامه صورت گرفته، ولی این شیوه یعنی انتشار مطالب دیگران بنام خود و بدون ذکر منبع کاری بسیار ناپسند است که بعداً دامنگیر آثار خود شما و فصلنامه استارباد هم خواهد شد. از طرف دیگر خود در صفحه اول فصلنامه تان نوشته اید که "استفاده ار مطالب استارباد با ذکر منبع بلامانع است" در حالی که خودتان از آثار دیگران بدون ذکر منبع استفاده و در فصلنامه خود منتشر می کنید! آیا این کار تضاد در روش و منش فرهنگی شما نیست؟! 

3ـ عکس راهپیمایی  19 بهمن  گرگان!

شما در صفحه 61 همین شماره فصلنامه ( استارباد ) عکسی بنام راهپیمایی 19 بهمن سال 57 گرگان منتشر کرده اید که کاملا اشتباه است. اولاً این عکس در مقاله مربوط به رامیان چاپ شده که هیچ ربطی به شهر رامیان ندارد.

دوماً این عکس مربوط به 19 بهمن سال 57 گرگان هم نیست، زیرا در آن روز هیچ راهپیمایی در شهر گرگان صورت نگرفته است، بلکه فقط آتش زدن مغازه های مردم بود که توسط پلیس انجام شد. ضمناً این عکس را قبلا بنده در کتابها و نشریه ام (نشریه انقلاب) منتشر کرده بودم، خوب بود برای اطلاع بیشتر و دقیقتر در باره واقعه 19 بهمن به آثارم مراجعه می کردید.

بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی/نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است

4ـ جانبداری سیاسی شما از کتاب آقای قوجق چرا؟

شما در مطلب "یک کتاب و این همه جنجال" سخن از انحصاری نبودن تاریخ انقلاب گفته اید. کاملا درست است. من معتقدم هر تاریخ نگار متعهد و منصفی می تواند حوادث تاریخی را بطور واقعی و مستند بنگارد اما نه مغشوش و تحریف شده. به همین سبب چنانکه خود می دانید چه از نظر کمی و چه کیفی هیچ کس به اندازه بنده در این راه ، در استان گلستان خون دل نخورده و مطلب منتشر نکرده است. لذا اگر کسی بخواهد از روی آثار آماده بنده و دیگران بدون اصول ماخذ نویسی برای خود اثرآفرینی کند! باید با ذکر منبع باشد.

متاسفانه آقای قوجق دهها میلیون تومان از محل ره آورد سفر آقای احمدی نژاد- رئیس جمهور سابق- به استان گلستان در آن سالها دریافت نموده، ولی بجای آنکه خود زحمت بکشد با این همه پول خلق اثر نماید، یوسف قوجق آمد سر کوچه منزلمان و شبانه چند جلد از کتابهای بنده را گرفت و هرچه و هر طور خواست از روی آنها داستانش را نوشت، ولی بدون ذکر منابع بنده، در عوض یک دفتر دست نویس خصوصی 50-60 صفحه ای آقای فندرسکی را به عنوان تنها منبع داستان 600 صفحه ای اش ذکر نمود!

اگر منبع نویسی رسم نیست چرا از آن دفتر نام برده؟ ولی از چندین کتاب بنده که استفاده کرده و حتی گاهی عین پاراگرافهایش را رونویسی نموده، ذکری به میان نیاورده است؟! قطعا هر نویسنده عاقل و فرهیخته ای می داند که این کار خیانت در امانت ، غیر علمی، غیر حرفه ای و سرقت ادبی محسوب می شود. مخصوصا برای آقای قوجق که نویسنده باتجربه ای است و خوب می داند که چه می کند. از طرف دیگر او برخی از وقایع انقلاب و شهدای 5 آذر سال 57 گرگان را به سازمان منافقین (مجاهدین خلق) منتسب کرده که کاملا دروغ است.اما متاسفانه شما تنها بخاطر همفکری سیاسی، از او دفاع و جانبداری می کنید.

 اتفاقا آقای حسن بیکی که از دوستان آقای قوجق و از داستان نویسان معروف کشور است در همان جلسه رونمایی کتاب آقای قوجق در آذر سال 92 در گرگان، گفت من در یکی از کتابهای داستانم نام 16 منبع را ذکر کرده ام و آقای قوجق هم می توانست چنین کند. لذا از شما که دستی بر قلم دارید و همه جا دَم از کار علمی و دانشنامه نویسی می زنید انتظار نیست که حقایق علمی را فدای مصالح سیاسی و جناحی خود نمائید.

ضمنا در هیچ جلسه ای بنده برای نقد کتاب قوجق دعوت نشده ام. ولی برخلاف ادعای شما ، آقای قوجق به مراسم دکتر سبطی دعوت شد و ایشان یک طرفه هرچه خواست علیه بنده که خود در آن مراسم حضور داشتم، گفت و از کتابش تمجید کرد و بعداً هم آن مطالب را در نشریه بین المللی خودش و سایتهای دیگر منتشر نمود. بدون آنکه به بنده وقت پاسخگویی در آن جلسه بدهند. چرا برای اینکه آزادی بیان خوب است اما فقط برای همفکران سیاسی تان!

 علاوه بر این نیز چند جلسه بزرگداشت و مصاحبه در تهران و سایر استانها با بودجه عمومی و دولتی به اسم "نقد کتاب لحظه ها جا می ماند" ولی در اصل برای تجلیل از آن کتاب تشکیل شد و همه سخنرانان گزینشی به نفع ایشان دعوت شدند و به اندازه

کافی از کتابش تبلیغ و تمجید کردند، بدون آنکه از بنده به عنوان مهمترین منتقد کتابش دعوت نمایند. بعد هم که در دولت آقای دکتر روحانی کتابش توسط برخی از مراکز دولتی خریداری و توزیع شد. جالب است که دهها میلیون تومان پول اولیه تالیف و رونویسی این رُمان (کتاب لحظه ها جا می ماند) در دولت احمدی نژاد پرداخت می شود و سپس بودجه خرید و توزیع آن توسط دولت روحانی تامین می گردد. دو دولت با دو نگرش سیاسی از این کتاب حمایت کردند! مگر یک کتاب رمان انحرافی بیش از این می خواهد که از او حمایت شود؟!      

بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی/نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است

5ـ شروع تاریخ نگاری بنده سال 58 است نه 63

شما شروع کار تاریخ نگاری بنده را سال 63 نوشته اید، در حالی که سال 63 تالیف "کتاب حماسه 5 آذر سال 57 گرگان" را شروع کردم. ولی اصل مطالعات و گردآوری اسناد تاریخی را از اوایل انقلاب در گرگان از سال 58 آغاز نموده ام که برخی از اسناد آن سالها را ، به تدریج دارم منتشر می کنم.

نمی دانم چرا شما در فصلنامه استارباد می خواهید این حقیقت را انکار کنید که آثار و تلاشهای شخصی اینجانب، پیشگام تاریخ نویسی معاصر انقلاب در استان گلستان یا گرگان و دشت بوده است؟ به همین خاطر با عبارت پردازی و لطایف الحیل، این حقیقت را همپوشانی و کم رنگ می کنید. شاید دلیلش آن است که بنده یک تاریخ نگار انقلابی ، ارزشی و مستقل هستم و وَرای خط و خط بازیهای گروه ها و جناحهای سیاسی در گرگان عمل می کنم و نمی خواهم پیرو مسلک سیاسی شما و سایر سیاستبازان باشم. حتی در حوزه تاریخ شفاهی انقلاب هم در استان گلستان بنده پیشگام هستم، بطوری که هنوز برخی از نوارهای مصاحبه خاطراتی که از سال 61 تاکنون از افراد مختلف ضبط کرده ام در آرشیوم باقی است. از جمله آنها یکی از انقلابیون معروف و معلم گرامی حاج ابراهیم صالحی است که خاطراتش را در فروردین سال 64 در منزلشان ضبط کردم و باقی افراد.

6ـ چرا شما از ذکر نام اینجانب و آثارم واهمه دارید؟

علاوه بر این شما در نقد همین فصلنامه استارباد و آنچه را در نشریات گذشته و جاهای دیگر، با عُقده گشایی منتشر کرده اید، بطور کلی از ذکر نام اینجانب و آثارم بطور خاص، واهمه دارید و خیلی ها حتی از همفکران سیاسی شما هم این را متوجه شده اند. بطور مثال در این نقد شما نه از تیراژ 2000 جلدی کتاب "استان گلستان در نهضت امام خمینی" سخنی به میان آوردید و نه به سال انتشار آن که سال 1387 است اشاره کردید، تا کتاب "آقای نوری" را که سه سال بعد – در سال 90 – منتشر شده به عنوان اولین اثر تاریخ انقلاب اسلامی در استان گلستان جا بیندازید! کجای این کار شما بی طرفانه و نقد علمی است؟!

در حالی که بنده از اوایل انقلاب در نشریات و مجامع محلی گرگان و از سال 70 به بعد در مطبوعات کشوری تهران مثل روزنامه های اطلاعات، جمهوری اسلامی و مجله 15 خرداد مطالب تاریخی ارائه می کردم که مستندات آن هم موجود است. از جمله اینجانب مقاله ای را تحت عنوان "نقش منطقه گرگان در انقلاب اسلامی" در سمینار شناخت و رشد توسعه گرگان در مهرماه سال71  قرائت نمودم.

باز شما در همین نقد نام دو کتاب بنده : خاطرات آیت الله نورمفیدی و آیت الله طاهری را آورده اید، اما بدون نام مولف آن که اینجانب هستم! حتی در مقالات ارسالی خودم و دیگران اگر نامی از کتابهایم به عنوان رفرنس می آید به بهانه های مختلف حذف می کنید. آیا این کار علمی است؟! بدون شک نه . حتی در مقاله ای که برای شماره همین فصلنامه استارباد بنام "تیمسار مُزین در قامت یک زمین خوار درباری" بنده بنا به تقاضای آقای بایزیدی مدیر مسئول فصلنامه فرستادم منابع آن را حذف نمودید و در پایان نوشته اید: "منابع مقاله نزد نگارنده موجود می باشد." در حالی که من اصلا چنین جمله ای ننوشته ام و شما به میل خود و بدون اجازه به مقاله ام اضافه کرده اید. چون این نحو مقاله نویسی بدون منبع را بنده علمی و حرفه ای نمی دانم.

7ـ بی اعتنایی شما نسبت به ثبت روز 5 آذر سال 57 گرگان  

این که می گویم شما فقط ادعای تاریخ و فرهنگ گرگان زمین را دارید یک شاهد عینی آن ، بی اعتنایی شما به ثبت روز 5 آذر سال 57 گرگان به عنوان مهمترین واقعه تاریخی این خطه است. وقتی این رویداد در جلسه دوم شهریور سال 95 در شورای عالی انقلاب فرهنگی و با حضور رئیس جمهور- دکتر روحانی- برای ثبت در تقویم ملی و رسمی کشور تصویب شد و خبرش همان روز در شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی اعلام گردید، شما لااقل در همین فصلنامه و در نقد فعلی خودتان هم حتی یک کلمه به آن اشاره نکردید. در حالی که این افتخار بزرگی بود که برای شهر عزیزمان گرگان و برای مردم فداکار این واقعه ، بعد از 8 سال پیگیری و با خون دل حاصل شد.

بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی/نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است

 8ـ آمارم مستند به اسناد محرمانه شهربانی گرگان است   

در خصوص آمار 30 هزار نفری و به روایتی 70 هزار نفری که در باره جمعیت قیام 5 آذر گرگان در کتابم آورده ام، این حرف بنده نیست. اگر با دقت آن صفحه کتابم را می خواندید، در می یافتید که آن آمار گزارش ماموران مخفی اطلاعات شهربانی گرگان است که بنده به عنوان رعایت امانت صرفا آن را در آنجا درج کرده ام. ولی خودم هیچ رقمی را نه تائید کرده ام و نه رد.

این نشانگر دقت ما در تاریخ نگاری مستند و ذکر جزئیات حوادث یک شهر کوچک است که فقط افرادی آن را درک می کنند که داخل گود باشند و این کاره . ضمن آنکه در قیام 5 آذر گرگان فقط اهالی ساکن در شهر گرگان نبودند بلکه از روستاهای اطراف و شهرهای منطقه ، حتی از روستاهای اطراف بندرگز و کردکوی و اهالی این دو شهر و شهرهای علی آباد کتول و فاضل آباد هم حضور داشتند که شواهد عینی زنده هستند و خاطراتشان در همان کتاب و نشریه انقلاب درج شده است.

بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی/نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است

 9ـ بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی

آقای رحمت الله رجایی در بخشی از نقد خود به بنده ایراد گرفته که چرا از خدمات دوران پهلوی اول چیزی ننوشته ام. اما گویا فراموش کرده که بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی . آقای رجایی که علاقمند به این موضوع هستند می توانند در مقالات خود خدمات رژیم شاهنشاهی را مرقوم بفرمایند! چرا این توقع را از دیگران دارند؟

بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی/نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است

10ـ نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است

آقای رحمت الله رجایی در این نقد سیاسی با صراحت گفته که کتابهایم روایت رسمی است! حتما منظورتان این است که هر کتابی اگر بطور واقعی و صادقانه مبارزات انقلاب اسلامی را روایت کند تاریخ رسمی محسوب می شود! این نگرش شما مشابه مخالفان حکومت جمهوری اسلامی است که تاریخنگارانی را قبول دارند که در ضدیت با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی کتاب می نویسند و جزء اپوزیسیون باشند.

خوش بحال حکومت جمهوری اسلامی که به مخالفان سیاسی اش آنقدر آزادی بیان و قلم می دهد که اینچنین با یارانه دولتی علیه خودش مطلب بنویسند! اگر شما در رژیم پهلوی چنین چیزی منتشر می کردید بلافاصله بازداشت می شدید و فصلنامه تان هم توقیف می شد.

اما جمهوری اسلامی ظاهرا دستش نمک ندارد که شما را با این نگرشهای سیاسی دشمن پسند، هم به مدت سی سال در اداره آموزش و پرورش شغل و حقوق داد و هم اجازه داد تا در محافل و مجالس و مطبوعات مختلف علنا تاریخ اسلامیت انقلاب را زیر سئوال ببرید، و هم بعد از بازنشستگی اجازه داد که در موسسه فرهنگی متعلق به نماینده ولی فقیه همین جمهوری اسلامی است باز مشغول کسب و کار شوید! و مورد تجلیل هم قرار گیرید! دست مسئولان جمهوری اسلامی درد نکند با این همه رافت و بردباری، و دست شما هم درد نکند با این همه نمک شناسی و نمکدان شکنی!

متاسفانه شما در این یادداشت و در جاهای دیگر نشان دادید که با اسلامیت "انقلاب اسلامی" چندان اعتقادی ندارید و همچون سازمان منافقین ، توده ایها، ملیگراها ، شبکه های بی.بی.سی ، من و تو، صدای امریکا ،  و اسرائیل ، قیام اسلامی مردم ایران را "انقلاب 57" می نامید نه انقلاب اسلامی، به همین خاطر نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است که با فرهنگ مذهبی و انقلابی جامعه ایران مغایرت دارد.

بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی/نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است

11ـ مقایسه نادرست کتابهای بنده با کتابهای درسی

آقای رحمت الله رجایی گفته است کتابهایی که بنده نوشته ام شبیه به کتابهای درسی است. از جنابعالی که سالها نان معلمی جمهوری اسلامی را خورده اید بسیار جای تعجب است که راجع به کتابهای بنده اینگونه و غیر علمی اظهار نظر کنید. یا واقعاً کتابهای تاریخ مدرسه را دُرست نخوانده اید یا آثار بنده  و یا هر دو را ، و یا درک علمی درستی از اینگونه آثار حاصل نکرده اید که چنین نسجیده ژست یک روشنفکر منتقد را بخود می گیرید.

از شما می پرسم در کدام کتاب درسی خاطرات و مبارزات آقایان حسین کبیر، محمد محمدی، سید ابراهیم درازگیسو ، فتح الله نوری، دوست محمدیان ، آیت الله نورمفیدی ، آیت الله طاهری، و صدها شخص و شخصیت سیاسی مختلف المواضع یکجا وجود دارد؟

در حالی که بنده برای ترسیم مبارزات مردم منطقه خاطرات و مبارزات همه اقشار و طیفها و جناحهای سیاسی از جمله افراد نامبرده، و اقشار روستایی، روحانی، فرهنگی ، دانشگاهی و بازاری و... را تا آنجا که در دسترسم بوده، با اسناد و مدارک و همراه با تجزیه و تحلیل در کتابهایم ارائه کرده ام.

من خیلی متاسفم که در نوشته ها و مواضع تان می بینم از نظر شما هرکس همدم سیاسی تان نباشد و مثل شما نیندیشد می گویید تاریخ نویس رسمی حکومت است. مگر وقتی یکی از کتابهای شما با حمایت اداره آموزش و پرورش گرگان- زمان دولت احمدی نژاد- منتشر شد، باید گفت روایت تان از تاریخ نوین آموزش و پرورش، حکومتی و رسمی است؟ ظاهراً از نظر شما تاریخ خوب تاریخی است که مخالف حکومت جمهوری اسلامی باشد!    

12ـ چرا نوشته های خود و همفکران سیاسی تان را به عرش اعلا می برید ولی آثار دیگران را منکوب می کنید

 شما در حالی بنده را متهم به عدم بی طرفی می کنید که نوشته های خودتان کاملاً جانبدارانه است. یک سویه نگاری شما در اغلب آثارتان، و هم در کتاب تاریخ نوین آموزش و پرورش، و هم در قضایای جانبداری از کتاب آقای قوجق و نقدی که نسبت به آثارم در نشریات سلیم و همین فصلنامه استارباد نوشته اید، و یا در غیاب بنده در برخی جلسات و محافل عمومی مطرح کرده اید، کاملا مشهود است.

متاسفانه شما نوشتجات ضعیف خود و همفکرانتان را به عرش اعلا می برید و گل بی عیب معرفی می کنید و اگر از سر ناچاری یک جمله نقد محترمانه برایشان بنویسید ده جمله تعریف و تمجید نثارشان می کنید. ولی آثار برجسته و فاخر دیگران را با حداکثر شدت منکوب می کنید و این دور از انصاف و مغایر با اخلاق حرفه ای است.

شما حتی در همین شماره فصلنامه زمستان 95 در صفحه 40 ویژه نامه تان سخن از "آغازی بر تاریخ نگاری بی طرفانه انقلاب بهمن 1357" به میان آورده اید که چنین ادعایی از سوی شما واقعیت ندارد، زیرا سرتاسر این ویژه نامه از عنوانش گرفته (انقلاب بهمن 1357، نه انقلاب اسلامی!) تا پایان، با گزینش تیترها ، افراد ، نوع ادبیات ، حذف منابع، سرقت علمی، و مطالبی که در محتوا و مضامین آن بکار برده اید همه شکل جانبدارانه مطابق خط سیاسی خودتان تنظیم و تدوین شده و نه تنها رنگ بی طرفی ندارد ، بلکه کاملا جانبدارانه و رنگ سکولاری به خود گرفته است.

شما از یک طرف می گویید کتاب "استان گلستان در نهضت امام خمینی" علمی نیست و از سوی دیگر می گویید این کتاب شبیه به کتابهای درسی است. اولا چنین نیست و اگر هم باشد همه می دانند که کتابهای درسی علمی است، پس کتاب بنده هم بنا به گفته خودتان چون مشابه آنهاست ، علمی می باشد. این نشان می دهد که جنابعالی با ذهنیت منفی از پیش بافته شده و قبل از مطالعه دقیق ، نسبت به آثارم برخورد می کنید که این نحو نقد مغایر با اخلاق حرفه ای تان است.

بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی/نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است

13ـ کتابهای بنده 17 عنوان است نه 5 کتاب

آقای رجایی آثار بنده را تنها پنج عنوان اعلام کرده است در حالی که اگر کمی تحقیق می کرد در می یافت که تاکنون 17 عنوان کتاب، به اضافه دهها مقاله تحقیقی در فصلنامه های تخصصی کشور از جمله فصلنامه های مطالعات تاریخی، 15خرداد ، روزنامه های اطلاعات و جمهوری اسلامی از اینجانب منتشر شده است. در اینجا فهرست کتابهای منتشره ام را جهت اطلاع شما و خوانندگان فهیم ارائه می کنم:

* کتاب استان گلستان در انقلاب اسلامی دوره سه جلدی 2600 صفحه  

* کتاب استان گلستان در دفاع مقدس-  دوره سه جلدی 1600 صفحه  

* کتاب استان گلستان به روایت اسناد انقلاب 

* کتاب استان گلستان در نهضت امام خمینی(ره) 

* کتاب استان گلستان و قیام 15 خرداد 

* کتاب حماسه پنجم آذر سال 57 گرگان 

* کتاب خاطرات آیت الله نورمفیدی

* کتاب خاطرات آیت الله طاهری گرگانی 

* کتاب تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت الله طاهری گرگانی

* کتاب فرایند تاسیس بسیج و ادغام آن در سپاه 

* کتاب روایت رهایی 

* کتاب دفاع مقدس به روایت رهبر معظم انقلاب

* کتاب برکات 8 سال دفاع مقدس از نگاه امام خمینی(ره) 

* کتاب میقات عاشقان   

* کتاب امام و جهاد سازندگی   

* کتاب پیام آفرینان دفاع مقدس (استان گلستان)  

* کتاب انقلاب اسلامی به روایتی دیگر 

بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی/نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است

 14ـ ارتباط گلستانیها و قیام جنگل

 آقای رجایی از اینکه ما به در باره ارتباط قیام جنگلیها در استان گلستان یا استراباد سابق پرداخته ایم، خُرده گرفته اند. این خُرده گیری درست نیست. زیرا در زمان نهضت جنگل استرابادیها و ترکمنها کمکهای مادی زیادی به آنها کردند.

حتی نماینده ای از طرف "هیات اتحاد اسلام" که مروج افکار و بازوی فرهنگی نهضت جنگل بود از گیلان به ترکمن صحرا آمد و مدتها در این منطقه فعالیت کرد و کمکها و سلاحهای زیادی هم برای میرزا کوچک خان جنگلی ارسال نمود. از طرف دیگر بنده این جنبش را به عنوان یکی از وقایع تاثیر گذار در جلد اول "کتاب استان گلستان در انقلاب اسلامی"، به عنوان پیشینه تحقیق ارائه کرده ام. 

بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی/نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است

 15ـ همه وقایع تاریخی به یک اندازه تاثیر گذار نیستند

آقای رجایی گفته اند که سهم برابر در تدوین برخی از وقایع انجام نشده است. این نابرابری در آثار همه مورخین تاریخ به چشم می خورد و ناشی از دو علت است: اول اینکه همه وقایع به یک اندازه مهم و تاثیر گذار در مبارزات مردم نیستند.

مثلا واقعه 5 آذر سال 57 گرگان بسیار بیشتر از واقعه 17 بهمن سال 56 گنبد تاثیرگذار بوده است و قطعا بنده نمی توانم به این دو رویداد به یک اندازه بپردازم. دوم اینکه هیچ مورخی به همه منابع دسترسی ندارد مخصوصا که برای تاریخ انقلاب استان گلستان هیچ کتابی قبل از آثار بنده منتشر نشده ، در واقع آثار من منابع دست اول برای محققان بعدی است. البته این نکته هم قابل ذکر است که برخی افراد انقلابی قدیمی اکنون یا در قید حیات نیستند و یا به هر دلیلی نخواستند خاطراتشان منتشر شود.

16ـ شما با تاریخ شفاهی و نقل قول مستقیم چندان آشنا نیستید

آقای رحمت الله رجایی در بخش دیگری از نقدشان با گزینش یک جمله از میان 2600 صفحه کتابم به نقل از خاطرات آقای احمدی- شاهد عینی روز 19 بهمن گرگان- آن جمله را ابتدایی و توهین آمیز تلقی کرده است. اولا آن جمله عبارت معمولی یک شاهد عینی از واقعه بوده، نه توهین آمیز و نه ابتدایی است.

پیدا است که شما با تاریخ شفاهی و نقل مستقیم خاطرات افراد چندان آشنا نیستید، زیرا بطور مثال اگر به کتابهای تاریخ شفاهی دانشگاه "هاروارد امریکا" هم مراجعه کنید در می یابید که بر اساس روش علمی ، مورخ نمی تواند و نباید در نقل و قول مستقیم خاطرات افراد و حتی نوع عبارت پردازی و ادبیات آنها دستکاری نماید.

دوماً استناد به خاطرات صادقانه اینگونه افراد نشان می دهد که بنده تاریخ انقلاب را محصور در مبارزات چند آدم معروف سیاسی و زندان رفته یا تبعید شده ندیده ام ، بلکه انقلاب را از زبان همه اقشار جامعه ، حتی افراد کوچه و بازار اخذ و روایت کرده ام که این کار نوینی در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی شهرستانهای کشور محسوب می شود. چنان که حضرت امام خمینی در 25 دی ماه سال 67 نوشتند: "باید پایه های تاریخ انقلاب اسلامی ما، چون خود انقلاب بر دوش پا برهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد."

بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی/نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است

17ـ بجای دفاع از ساواکیها از شهدا و مبارزان انقلاب دفاع کنید

بنده انتظار داشتم که شما بگویید چرا در کتابم از جنایات ساواکی ها در حق مردم مبارز کم نوشته ام ، نه اینکه از آنها دفاع کنید. شما در بخش دیگری از نقدتان آورده اید: "متهم کردن افراد به همکاری با ساواک در زمانی که آنها در میان ما هستند و زندگی می کنند... کار مطلوبی نیست". کاش نام اینگونه افراد را در نقدتان می نوشتید.

چون بنده هیچ کس را در کتابم بی دلیل متهم به همکاری با ساواک نکرده ام و آنهایی هم که نام برده ام مستندات و شواهد کافی در باره شان موجود است. خوب بود جنابعالی بجای دلسوزی برای افراد ساواکی، که اساس امنیت خاندان پهلوی را تامین می کردند و موجب ناامنی و بازداشت و شکنجه مردم بیچاره می شدند، کمی از مظلومیت و سختی های شهدای انقلاب و زندانیان سیاسی و خانوادهایشان در عصر اختناق پهلوی دفاع می کردید. 

بنده تاریخ نگار انقلاب اسلامی هستم نه تاریخ نگار شاهنشاهی/نگاه شما به تاریخ انقلاب، نگاه اپوزیسیون و سکولاری است

18ـ کلام آخر

کلام آخر اینکه اشکالات دیگری نیز در این ده صفحه نقادی غیر علمی شما هست که پاسخ آنها موجب اطاله کلام می شود، وگرنه هیچ نکته ای را بی پاسخ نمی گذاشتم . فعلا به همین مقدار بسنده می کنم تا بعد . از طرف دیگر امیدوارم که مِن بعد آقای رجایی و آقای بایزیدی اصول و روش علمی نقد حرفه ای را رعایت نمایند و هم در نقد آثار همفکران و مخالفان خط سیاسی خود، بطور یکسان اصل بی طرفی علمی و انصاف در سنجش را مد نظر قرار دهند. 

والسلام

                                             غلامرضا خارکوهی

                                            گرگان- 31 فروردین سال 96

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.