1397-01-15 09:54
2267
0
52228
پست اینستاگرامی حسن بیارجمندی از یک عصرانه فرهنگی به وقت گرگان!

چییطوری گرگانی...؟

در آن تاریکی سینما صدای ناله هایی به گوش می رسید و وقتی به این صحنه چییطوری ایرانی ! رسید؛ سکوت شکسته شد ! صحنه ای که می توانست چییطوری گرگانی! و...

به گزارش گلستان ما، حسن بیارجمندی در صفحه اینستاگرام خود از یک عصرانه فرهنگی به وقت گرگان! نوشت: از سی و ششمین دوره جشنواره فجر و با حملات ناجوانمردانه داعشی های وطنی به ابراهیم حاتمی کیا ،کارگردان متعهد و انقلابی کشور ، اسم فیلم به وقت شام بر سر زبان ها افتاد.

بطور خاص با اکران عمومی آن این دیالوگ و صحنه از آن برجسته تر شد : چییطوری ایرانی!

هر یک از ما می توانستیم و یا می توانیم مخاطب این سوال بسیار شکننده باشیم! بله خطر سیاه در همین نزدیکی ها بود؛اما با تدبیر امام خامنه ای و حضور مقتدرانه مدافعان حرم،همه ما را تاکنون از هر گونه تهدیدی مصون نگاه داشته است و این امنیت و احساس امنیت را باید مدیون فتح خون شهدای مدافع حرم و صبر و استقامت خانواده های آنان دانست.

امروز عصر به اهتمام ستاد مردمی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان گلستان ، برای جمعی از فعالین فرهنگی و خانواده های آنان این اثر جریان ساز شاگرد خلف شهید سید مرتضی آوینی اکران گردید.

پیش از همه ، اصل حضور و استقبال خانواده های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و گرد هم آمدن آنان بسیار ارزشمند بود؛ احساس تشخص و هویت جمعی و نیز تعلقی که به جریان و خط گفتمانی مقاومت به هر یک از حاضرین دست داد بسیار مغتنم بود،بالاخص اینکه معمولا کمتر می توان چنین جمعیتی با این ترکیب آنهم در گرگان !گرد هم آورد.

بی جهت نبود که بعد از پایان فیلم و خروج گسترده بانوان محجبه و همراهان آنان و نیز ورود به خیابان ۵آذر مورد توجه عابرین ،کسبه و رانندگان عبوری قرار گرفت و همگان با تعجب نظاره گر این حضور پرشور و اثرگذار بودند.حتی این شبه راهپیمایی فرهنگی و جریان ساز نیز برای خود حاضرین قابل توجه بود.

فیلم نیز صحنه به صحنه و سکانس به سکانس مخاطب میخ شده به صندلی ها و تکیه داده بر دیوارهای سینما و...را به عمق خود فرو می برد و با هر پرواز و فرود پر استرس هواپیما تکانی می خورد و مجددا بر صندلی ها و دیوارهای سرد سینما میخکوب می شد!

تا اینکه داستان فیلم به سر رسید! مادری که از فراز بام نظاره گر بریدن سر همسر و پسر خود در میدان گاه بود؛ با کشیدن چادر بر سرش ،مخاطب را به صحنه کربلا برد و با ذکر یا زینب و یا فاطمه این پدر و پسر ،عمق این دفاع مقدس را در قلوب مخاطب خود به تصویر کشید!

در آن تاریکی سینما صدای ناله هایی به گوش می رسید و وقتی به این صحنه چییطوری ایرانی ! رسید؛ سکوت شکسته شد !

صحنه ای که می توانست چییطوری گرگانی! و...باشد و بجای سکوت ؛ همه چیز را در هم بشکند و نابود کند !

کارگردان بسیار هنرمندانه مخاطب را بطور حماسی جای پسر کاپیتان می نشاند و با ظرافت بسیار هنرمندانه ای با غلبه بر ترس و گذشتن از دوست داشتنی ترین چیزها (زن و فرزند) و نیز دادن حیات به جمعی از انسان ها در سایه امن حرم حضرت زینب(س)، او را در اوج و موج ابرهای کفن پوشیده به معراج شهادت می برد.

ابراهیم حاتمی کیا در سینما نبود اما بعد از پایان فیلم همه ایستاده او را برای چند ثانیه تشویق کردند...

انتهاي پيام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.