1394-01-05 10:36
1509
0
12379
در 45 مراسم سخنرانی بیان کردند؛

آیات مورد استناد رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۹۳

رهبر معظم انقلاب در بیاناتی که سال ۱۳۹۳ داشتند، به آیات بی‌شماری استناد کردند.

به گزارش گلستان ما، رهبر معظم انقلاب در سالی که گذشت، در 45 مراسم سخنرانی کردند که اولین آن طبق سنت هر ساله در جمع زائران حرم مطهر رضوی در اولین روز سال و آخرین آن مربوط به دیدار اعضای خبرگان رهبری در بیست‌و‌یکمین روز از آخرین ماه سال بود.

رهبر معظم انقلاب در این دیدارها به نکات مختلفی در حوزه‌های داخلی و خارجی اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اشاره داشتند که همراه با استناد به آیاتی از قرآن بوده است. حدود 80 آیه‌ای که ایشان در خلال بیاناتشان مورد اشاره قرار داده‌اند،‌ از 36 سوره بود.

ایشان 4 آیه را تکرار کرده‌اند که بیشترین تکرار مربوط به آیه 7 سوره محمد(ص) با 3 بار تکرار است. آیات 112 سوره انعام، 6 سوره احزاب و 29 سوره فتح نیز دو بار در سخنان معظم‌له تکرار شده است.

سوره بقره با 10 آیه، سوره احزاب با 8 آیه و سوره نساء با 6 آیه بیشترین سوره‌هایی است که رهبر معظم انقلاب در بیاناتشان به آنها استناد کرده‌اند.

در ادامه، آیات مورد استناد رهبر معظم انقلاب در بیانات سال 1393 به ترتیب تاریخ سخنرانی آمده است:

بیانات در حرم مطهر رضوی (1393/01/01 )
عزیزان من! فرهنگ از اقتصاد هم مهم‌تر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس می‌کنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس می‌کنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاری دارد. الان درباره تولید داخلی حرف می‌زدیم؛ اگر بخواهیم مصرف تولیدات داخلی به معنای واقعی کلمه تحقّق پید‌ا کند، باید فرهنگ [مصرف] تولید داخلی در ذهن مردم جا بیفتد؛ اگر بخواهیم مردم اسراف نکنند، بایستی این باور مردم بشود؛ این یعنی فرهنگ. فرهنگ یعنی باورهای مردم، ایمان مردم، عادات مردم، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهام‌بخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ فرهنگ این است؛ این پس خیلی اهمّیّت دارد. مثلاً در حوزه اجتماعی، قانون‌گرایی ــ که مردم به قانون احترام بگذارند ــ یک فرهنگ است؛ تعاون اجتماعی یک فرهنگ است؛ تشکیل خانواده و ازدواج یک فرهنگ است؛ تعداد فرزندان یک فرهنگ است؛ اگر در این چیزها بینش مردم و جهت‌گیری مردم جهت‌گیری درستی باشد، زندگی در جامعه جوری خواهد شد؛ اگر خدای‌ناکرده جهت‌گیری غلط باشد، زندگی جوری دیگری خواهد شد؛ خدای‌ناکرده به همان بلایی مبتلا خواهیم شد که امروز کشورهایی که خانواده را و بنیان خانواده را ویران کردند و شهوات را به راه انداختند. «وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا/ و از هوس‌ها پیروى کردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید». (سوره مریم؛‌ آیه 59)

بیانات در دیدار جمعی از بانوان برگزیده کشور(1393/01/30)
بعضی‌ها برای اینکه غربی‌ها بدشان نیاید، بعضی از حقایق احکام اسلامی را، واضحات احکام اسلامی را عوض می‌کنند. قرآن می‌فرماید: «وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ/ و اگر از بیشتر کسانى که در [این سر]زمین مى‏‌باشند پیروى کنى تو را از راه خدا گمراه مى‏‌کنند آنان جز از گمان [خود] پیروى نمى‏‌کنند و جز به حدس و تخمین نمى‏‌پردازند» (سوره انعام؛ آیه 116). دنباله‌روِ فکر رایج در دنیای جهل و خرافه نباید بود؛ فکر اسلامی را باید پیدا کرد، دنبال آن باید رفت، ولو حالا یک عدّه‌ای بد بگویند.

بیانات در دیدار جمعی از مداحان اهل بیت علیهم‌السلام(1393/01/31)
عزیزان من، جوانان عزیز! امروز این فرصت برای ما ملّت ایران فراهم است؛ دیروز فراهم نبود، دیروز سخت بود؛ امروز در دوران جمهوری اسلامی این فرصت برای آحاد جامعه هست که حرکت کنند، درست حرکت کنند، درست زندگی کنند، مؤمنانه زندگی کنند، با عفّت زندگی کنند؛ نه اینکه راه گناه بسته است، [نه]، راه گناه همیشه باز است، امّا راه خوب زیستن، مؤمن زیستن، عفیف زیستن هم در زیر سایه اسلام باز است. البتّه این‌جور زندگی کردن لذّت‌های خود را دارد، سختی‌های خود را هم دارد. «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا/ و بدین‌گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطان‌هاى انس و جن برگماشتیم بعضى از آنها به بعضى براى فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا مى‏‌کنند» (سوره انعام؛ آیه 112)؛ همیشه در قبال خطّ پیغمبران، دشمنان بودند؛ دشمنان، چه کسانی هستند؟ شیاطین انس، شیاطین جن. در مقابل این صف بظاهر عریض و طویل شیاطین، صف پولادین و استوار مؤمنان قرار می‌گیرد.

بدتر از ازدست‌دادن این فرصت، این است که ما آن را در راه بد مصرف کنیم. اگر جلسه مذهبی ما و خوانندگی و مدّاحی ما یا منبر ما به این نتیجه منتهی بشود از پای منبر، بی‌اعتقاد به آینده و ناامید از آینده بلند شوند، ما این فرصت را هدر داده‌ایم و کفران کرده‌ایم این نعمت را؛ اگر از پای منبر ما یا مدّاحی ما مردم درحالی بلند شوند که هیچ‌گونه آگاهی نسبت به وضع خودشان و وظایف خودشان پیدا نکرده باشند، ما این فرصت را از دست داده‌ایم؛ اگر خدای نکرده جلسات ما، جلسات وحدت‌شکن باشد، این فرصت را از دست داده‌ایم؛ اگر کیفیّت حرف زدن ما یا مضمون حرف‌های ما جوری باشد که دشمنان ما را در هدف‌هایشان موفّق بکند، ما این نعمت الهی را «بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفراً/ نعمت‏خدا را به کفر تبدیل کردند» (سوره ابراهیم؛ آیه 28) تبدیل کرده‌ایم به نقمت؛ این را باید مواظب بود، باید مراقب بود.

بیانات در دیدار کارگران در گروه صنعتى مپنا (1393/02/10)
تمدّن‌های بشری و پیشرفت‌های مادّی عالم در همه دوره‌ها، و همچنین پیشرفت معنوی و روحی و درونی هر انسان، جز با کار فراهم شدنی نیست؛ کار لازم است، تلاش لازم است. این آیه کریمه‌ای که قاری خوش صوت امروزِ ما، برایمان خواندند: «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى/ و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست» (سوره نجم؛ آیه 39) یعنی دستاورد شما تنها در سایه سعی شما و تلاش شما و کار شما است. در هر سطحی باید اینگونه فکر کنیم؛ باید کار کنیم. نگاه مخاصمه‌آمیز میان کارگر و کارآفرین و امثال اینها، یک تعبیر غلط از یک واقعیّت است؛ همه باید با هم همکاری کنند.

عامل مهمّ مدیریّت جهادی عبارت است از خودباوری و اعتماد به نفس و اعتماد به کمک الهی. اینکه من نام مبارک امام باقر (علیه‌السّلام) و نام مبارک امیرالمؤمنین و تبریک ایّام مبارک رجب را در طلیعه عرایضم عرض می‌کنم، به‌خاطر این است؛ در همه کارها توکّل به خدای متعال و استمداد از کمک الهی [کنیم]؛ به کمک‌های الهی اعتماد کنیم. [وقتی] شما از خدای متعال کمک می‌خواهید، راه‌ها به‌سوی شما باز می‌شود: «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا؛ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ/ و هر کس از خدا پروا کند [خدا] براى او راه بیرون‏شدنى قرار مى‏‌دهد؛ و از جایى که حسابش را نمى‏‌کند به او روزى مى‏‌رساند»(سوره طلاق؛ بخشی از آیات 2 و 3). این رزقی که در این آیه و در آیات دیگر گفته شده است، به شکل‌های مختلفی به من و شما می‌رسد؛ گاهی شما ناگهان در ذهن‌تان یک چیزی برق می‌زند، می‌درخشد، راهی باز می‌شود؛ این رزق الهی است؛ در یک برهه فشار، ناگهان یک امید وافری در دل شما به‌وجود می‌آید؛ این همان رزق الهی است.

بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى‌ (۱۳۹۳/۰۳/۰۴)
این تمثیل قرآنى خیلى تکان‌دهنده است: سبزه‌اى که در اول بهار از زمین می‌رویَد یا از شاخ خشک درخت می‌شکفد، سبزه زیبایى است؛ انسان از نگاه کردن به برگ سبز و به سبزه بهارى لذت می‌برد؛ نوپا و تازه است و رو به رشد دارد؛ چیزى نمی گذرد که تابستان فرا می‌رسد و این سبزه، آنچه را از استعداد در آن گذاشته شده است، نمایان می‌کند - چه میوه در درخت، چه محصول در زراعت - باز چیز زیادى نمی‌گذرد که پاییز فرا می‌رسد؛ وقتى پاییز فرا رسید، همان سبزه زیباى پرطراوت تبدیل می‌شود به برگ خشکى و خاشاکى؛ «فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ/ و [چنان] خشک گردید که بادها پراکنده‏‌اش کردند» (سوره کهف؛ آیه 45) همان چهره زیبا و جذاب و طراوت‌بخش، تبدیل می‌شود به خاشاکى که بادها آن را از این‌طرف به آن‌طرف می‌برند. ما هم همین‌جور هستیم؛ این نمایش عینى عمر ما است: از یک جا شروع می‌شود، کودکى است و جوانى است و طراوت است و شادابى است و نشاط است و حوصله است و آرزوهاى بزرگ است؛ بعد می‌رسیم به میان‌سالى، آنچه از استعدادهایى که در ما وجود داشته است، به قدر همتمان، به قدر تلاشمان، بُروز پیدا می کند؛ بعد سرازیر می‌شویم به سمت کهن‌سالى.

... طول این زندگى جلوى چشم ما است: سبزه و طراوت و شادابى و آمادگى، و بعد به‌تدریج پختگى، و بعد به‌تدریج فرسودگى؛ این را انسان جلوى چشمش مشاهده می کند. با این نگاه باید کار کرد. بعد هم در مقابل محاسبه الهى که «ما یَلفِظُ مِن قَولٍ اِلا لَدَیهِ رَقیبٌ عَتید/ [آدمى] هیچ سخنى را به لفظ درنمى‏‌آورد مگر اینکه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى‏‌کند]» (سوره ق؛ آیه 18)، هر کلمه‌اى که از ما صادر می‌شود، ثبت می‌شود، ضبط می‌شود؛ هر حرکت ما، هر اقدام ما، بلکه هر اندیشه ما و فکر ما.

شما در کرسى‌هاى مجلس، هیئت رئیسه محترم - که به آنها هم تبریک عرض می‌کنیم که مجدداً مورد اعتماد نمایندگان قرار گرفتند در جایگاه ریاست و مدیریت، و این حقیر در جاى خودم، مسئولین دولتى [هم] همین‌جور؛ با این روش باید نگاه کرد. امانتى است، این امانت را بایستى ادا کنیم؛ «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا/ خدا به شما فرمان مى‏‌دهد که سپرده‏‌ها را به صاحبان آنها رد کنید» (سوره نسا؛ آیه 58). اداى امانت هم به این است که آنچه وظیفه ما است بشناسیم و در حد وسع - بیش از آن هم از ما نخواسته‌اند - و توان، براى آن تلاش کنیم و تا جایى که می توانیم بدویم.

اینهایى که براى تئوریزه کردن سازش و تسلیم و اطاعت در مقابل زورگویان، نظام را متهم می‌کنند به جنگ‌طلبى یا به تئوریزه کردن جنگ، دارند خیانت می‌کنند، دروغ می‌گویند. نه، نظام نظام انسانى است، نظام شرف است، نظام احترام به کرامت بشر است، نظام سلامت است؛ «وَ الصُلحُ خَیر/ سازش بهتر است» (سوره نسا؛ آیه 128). در همه این صحنه‌ها، چه عرصه اداره کشور، چه عرصه فعالیت‌هاى گوناگون اقتصادى، علمى، فرهنگى و غیره، چه عرصه سیاست‌گذارى، چه عرصه تقنین، چه عرصه مذاکرات خارجى و غیره، باید بدانیم ما در حال مبارزه‌ایم.

بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى (۱۳۹۳/۰۳/۰۶)
وقتى از پیام اسلام غفلت کردیم، که قرآن کریم فرمود: «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا/ و پیامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند» (سوره فرقان؛ آیه 30). وقتى قرآن را مهجور کردیم، به مفاهیم قرآن درست نگاه نکردیم، مجموعه مفاهیم قرآنى را که یک منظومه کامل براى زندگى انسان است، درست ندیدیم، آن‌وقت لغزش پیدا می کنیم، و نیروى خِرَد ما هم نمی‌تواند فهم درستى از مفاهیم قرآنى پیدا کند.

آنچه امروز دستگاه‌هاى سیاسى غرب ترویج می‌کنند، همان جاهلیتى است که بعثت پیغمبر براى زدودن آن - از محیط زندگى بشر - به‌وجود آمد. نشانه‌هاى همان جاهلیت، امروز در دنیا، در این تمدن رایج فاسد غربى، مشاهده می‌شود؛ همان بى‌عدالتى، همان تبعیض، همان نادیده گرفتن کرامت انسان، همان عمده کردن مسائل جنسى و نیازهاى جنسى. قرآن کریم خطاب به همسران مکرم پیغمبر می فرماید: «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى/ و در خانه‏‌هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت‌هاى خود را آشکار مکنید» (سوره احزاب؛ بخشی از آیه 33). یکى از نشانه‌هاى جاهلیت اُولى، تبرج زنانه است. امروز یکى از عمده‌ترین مظاهر تمدن غربى، همین تبرج است؛ این همان جاهلیت است، منتها جاهلیتى که توانسته است خود را با سلاح تبلیغات مدرن مجهز بکند، حقایق را از چشم مردم بپوشاند؛ اینها را باید ما مسلمان‌ها بفهمیم، اینها را باید بدانیم.

نیاز مهم دیگر دنیاى اسلام اتحاد است؛ باید از اختلافات جزئى، اختلافات سلیقه‌اى، اختلافات عقیدتى عبور کرد و امت واحده تشکیل داد. «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ/ این است امت‏شما که امتى یگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستید» (سوره انبیا؛ آیه 92)؛ خداى متعال این‌جور می فرماید. اعتقاد به قرآن، اعتقاد به پیامبر، اعتقاد به خداى واحد، اعتقاد به کعبه واحد و قبله واحد، درمقابل ‌داشتنِ جبهه واحد دشمن، اینها کافى نیست براى اتحاد دنیاى اسلام؟ چرا عده‌اى نمی‌فهمند؟ چرا عده‌اى این حقایق روشن را درک نمی‌کنند؟ هدف آمریکا و جبهه غربى‌ها از ایران‌هراسى و شیعه‌هراسى چیست؟ چرا این را فکر نمی‌کنند؟
ملت ایران با اعتقاد به قرآن، با اعتقاد به پیام بعثت، با اتحاد درونى در میان خود، با احساس دلیرى در مقابل دشمن و نترسیدن از دشمن، با احساس امید به وعده الهى نصرت، که وعده صریح الهى است و فرمود: «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ/ اگر خدا را یارى کنید یاریتان مى‏‌کند و گام‌هایتان را استوار مى‏‌دارد» (سوره محمد(ص)؛ آیه 7) و با این ذخیره‌هاى ارزشمند، به پیش می‌رود.

اگر زندگى بخواهد عزتمندانه باشد، انسان‌هاى داراى خِرَد و تدبیر، مشکلات را به‌خاطر رسیدن به عزت و شرف انسانى و کرامت انسانى و تقرب الى‌الله تحمل می‌کنند؛ انسان‌هایى که بى‌خِرَدند همین مشکلات در زندگى آنها هست، آنها را با ذلت تحمل می‌کنند، به جاى اینکه ولایت الهى را قبول کنند، ولایت شیاطین را قبول می کنند: «وَاتَخَذُوا مِن دُونِ اللَهِ ءَالِهَةً لِیَکونوا لَهُم عِزاً، کَلا سَیَکفُرونَ بِعِبادَتِهِم وَ یَکونونَ عَلَیهِم ضِداً/ و به جاى خدا معبودانى اختیار کردند تا براى آنان [مایه] عزت باشد؛ نه چنین است به زودى [آن معبودان] عبادت ایشان را انکار مى‏‌کنند و دشمن آنان مى‏‌گردند» (سوره مریم؛ آیات 81 و 82)؛ فرمولى که انسان‌هاى بى‌خِرَد، دستگاه‌هاى بى‌خِرَد، انسان‌هاى غافل در دنیا انتخاب می‌کنند و اتخاذ می‌کنند، این‌جور در قرآن کریم رسوا شده است. به جاى اینکه به خدا پناه ببرند، به جاى اینکه ولایت الهى را قبول بکنند، به جاى اینکه به هدایت الهى چنگ بزنند، به ولایت شیاطین، به ولایت دشمنان اسلام و دشمنان بشریت متمسک می‌شوند براى اینکه براى خودشان عزت درست کنند، و این عزت به دست آنها نمى‌آید.

بیانات در دیدار شرکت کنندگان در سى‌ویکمین دوره مسابقات بین‌المللى قرآن کریم‌ (۱۳۹۳/۰۳/۱۳)
قرآن نور است، قرآن هدایت است، قرآن بیان است، تبیان است؛ قرآن با انسان حرف می‌زند، با دل انسان حرف می‌زند، با  باطن انسان حرف می‌زند. با قرآن باید مأنوس شد، به قرآن باید نزدیک شد، اوّلین بهره را دلِ آماده و مستعدّ انسان می‌برد؛ اگر دیدید دلتان به قرآن نزدیک است، خدا را شکر کنید؛ اگر دیدید معارف قرآنى را به‌آسانى قبول می‌کنید و در دل می‌پذیرید و تحمّل می‌کنید، بدانید که خداى متعال اراده کرده است شما را هدایت کند؛ «فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء/ پس کسى را که خدا بخواهد هدایت نماید دلش را به پذیرش اسلام مى‏‌گشاید و هر که را بخواهد گمراه کند دلش را سخت تنگ مى‏‌گرداند» (سوره انعام؛ بخشی از آیه 125)؛ خاصیّت قرآن این است: اگر دل شما به قرآن نزدیک شد، اگر اُنس با قرآن پیدا کردید، بدانید خداى متعال اراده کرده شما را هدایت کند و این بزرگ‌ترین نعمت الهى است.

امروز کسانى هستند که حاضرند با رژیم صهیونیستى همکارى کنند، براى اینکه برادر مسلمان خودشان را به خاک بیندازند. «إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ اللّهِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ/ آنان شیاطین را به جاى خدا دوستان [خود] گرفته‏‌اند و مى‏‌پندارند که راه‏‌یافتگانند» (سوره اعراف؛ بخشی از آیه 30).

اگر با قرآن مأنوس شدیم، به قرآن نزدیک شدیم، مفاهیم قرآنى در دل ما توانست اثر بگذارد، آن‌وقت می‌توانیم امیدوار باشیم که امّت اسلام عزّت وعده داده شده از سوى خداى متعال را [به دست خواهد آورد]: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ/ و عزت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مؤمنان است» (سوره منافقون؛ بخشی از آیه 8). این عزّت را آن‌وقت خدا به امّت اسلامى خواهد داد. اگر با قرآن مأنوس شدیم، آثار و برکات آن اینها است.

بیانات در مراسم بیست و پنجمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (۱۳۹۳/۰۳/۱۴)
دشمنان ما تلاش گسترده‌اى را از روزهاى اول آغاز کردند و هرچه جلو رفتیم، این تلاش بیشتر شده است؛ از صدها بلکه هزاران ایستگاه تلویزیونى و رادیویى و اینترنتى استفاده کردند براى دشنام دادن به جمهورى‌اسلامى و به بانى بزرگ آن و به طرف‌داران آن. خود این مطلب به ما کمک کرده است، یعنى حس کنجکاوى را در مستمعان و مخاطبان در سراسر دنیا برانگیخته است؛ می خواهند بدانند که علت این‌همه دشمنى‌کردن و سنگ‌پرانى کردن و لجن‌پراکنى کردن چیست، و آن حقیقتى که آماج این دشمنى‌ها است، چه ماهیتى دارد، چه حقیقتى دارد. بنابراین دشمنان ما به قصد دشمنى نام ما را بردند و درباره امام ما و نظام ما سخن گفته‌اند، اما «إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا؛ وَأَکِیدُ کَیْدًا/ آنان دست به نیرنگ مى‏‌زنند؛ و [من نیز] دست به نیرنگ مى‏‌زنم» (سوره طارق؛ آیات 15 و 16). این را خداى متعال می‌فرماید؛ آنها با این نیت، این حرکت وسیع را آغاز کردند اما در نهایت براى ما یک فرصتى به‌وجود آمد، چون حس کنجکاوى مستمعانِ این دستگاه‌ها در سراسر جهان تحریک شد.

ما مکرر گفته‌ایم این گروه‌هاى بى‌عقلى را که به نام سَلَفى‌گرى، به نام تکفیر، به نام اسلام با نظام جمهورى اسلامى مقابله می‌کنند، دشمن اصلى نمی‌دانیم؛ ما شما را فریب‌خورده می‌دانیم؛ به اینها گفته‌ایم: «لَئِن بَسَطتَ اِلَىَّ یَدَکَ لِتَقتُلَنى ما اَنا بِباسِطٍ یَدِىَ اِلَیکَ لِاَقتُلَکَ اِنّى اَخافُ اللهَ رَبَّ العَلَمین/ اگر دست‏خود را به سوى من دراز کنى تا مرا بکشى من دستم را به سوى تو دراز نمى‏‌کنم تا تو را بکشم چرا که من از خداوند پروردگار جهانیان مى‏‌ترسم» (سوره مائده؛ آیه 28)؛ تو اگر خطا می‌کنى، اشتباه می‌کنى، کمر به قتل برادر مسلمان خودت می‌بندى، ما تو [آدمِ] نادان و جاهل را کسى نمی‌دانیم که بایستى کمر به قتل او ببندیم؛ البته از خودمان دفاع می‌کنیم، هر کسى به ما حمله بکند، با مشت محکم ما مواجه خواهد شد، این طبیعى است؛ اما معتقدیم اینها دشمنان اصلى نیستند، فریب‌خورده هستند. دشمن اصلى آن دشمن پشت پرده است، آن دست نه‌چندان پنهانى است که از آستین سرویس‌هاى امنیتى بیرون مى‌آید و گریبان مسلمانان را می‌گیرد و آنها را به جان هم مى‌اندازد.

بیانات در دیدار پژوهشگران و کارکنان‌ مؤسسه «دارالحدیث» و پژوهشگاه «قرآن و حدیث» (۱۳۹۳/۰۳/۲۱)
این آیاتى که تلاوت کردند، به‌نظر من آیات جالب و مهمّى است. یک نکته‌اى در این آیات - آنجا که حضرت موسى را در آغاز ولادت، مادرش در آب مى‌اندازد - وجود دارد؛ «وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ/ و به مادر موسى وحى کردیم که او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدى او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمى‏‌گردانیم و از [زمره] پیمبرانش قرار مى‏‌دهیم» (سوره قصص؛ آیه 7)؛ [اینجا] دو وعده است: یک وعده وعده برگرداندن موسى به مادرش است؛ یک وعده وعده «جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین» است؛ یعنى آن وعده عمومى‌اى که به بنى‌اسرائیل داده شده بود که بنى‌اسرائیل منتظر بودند که منجى بیاید؛ و این منجى از طرف خدا است و خواهد آمد و بنى‌اسرائیل را از دست فرعون نجات خواهد داد. خداى متعال در وحى به مادر موسى این وعده‌ دوّم را هم داد - جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین - یعنى این را ما از طرف خودمان می‌فرستیم، و او را همان مُرسَلى قرار می دهیم که بنا است آن وعده بزرگ را و آن آرزوى بزرگ را انجام بدهد؛ این دو وعده را خداى متعال داد. یک وعده، وعده نقد و نزدیک بود و آن، «اِنّا رآدّوهُ اِلَیک» بود. در آیات بعدى - که حالا آن آیات را آقاى سبزعلى متأسّفانه نخواند – می‌فرماید «فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ/ پس او را به مادرش بازگردانیدیم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده خدا درست است» (سوره قصص؛ بخشی از آیه 13)؛ اینکه ما بچّه را به مادر برگرداندیم، خب بله، «تَقَرَّ عَینُها» دارد، «وَ لا تَحزَن» دارد - دلش خوش شد، دلش آرام گرفت، چشمش روشن شد - امّا اثر دیگرِ این برگرداندن، این بود که «وَ لِتَعلَمَ اَنَّ وَعدَ الله حَقّ»؛ بداند که این وعده‌اى که ما دادیم - و گفتیم منجى را می‌فرستیم و کسى را خواهیم فرستاد که بنا است جامعه بنى‌اسرائیل را در مصر از استضعاف خارج کند - وعده درستى است؛ دلش مطمئن بشود، و خاطرجمع بشود.

بیانات در محفل انس با قرآن (۱۳۹۳/۰۴/۰۸)
قرآن را باید با توجّه خواند؛ توجّه داشته باشیم که صِرف تشکیل این اصوات مطلوب نیست؛ با توجّه به معانى، با توجّه به مرادات قرآنى باید قرآن را خواند؛ اگر این شد، آن وقت جامعه اسلامى راه خودش را پیدا میکند. «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ/ خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‏‌اند آنان را از تاریکی‌ها به سوى روشنایى به در مى‏‌برد» (سوره بقره؛ بخشی از آیه 257).  از ظلمات خرافات، از ظلمات گمراهى‌ها، از ظلمت ترس، از ظلمت توهّمات، انسان خارج می شود «اِلَى النُّور»؛ نور هدایت، نور معرفت، نور تقرّب به پروردگار، نور انس با پروردگار. اینها خصوصیّاتى [است‌] که با نشستن با قرآن و انس با قرآن براى انسان به‌وجود مى‌آید و ما به این احتیاج داریم؛ امّت اسلامى امروز به این احتیاج دارد.

اسلام همراهى با دشمنان دین را، ولایت دشمنان دین را، ولایت مستکبرین را جزو چیزهایى دانسته است که مؤمن باید از آن بر کنار باشد؛ «الَّذِینَ آمَنُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ/ کسانى که ایمان آورده‏‌اند در راه خدا کارزار مى‏‌کنند و کسانى که کافر شده‏‌اند در راه طاغوت مى‏‌جنگند» (سوره نساء، بخشى از آیه ۷۶). اگر شما با نام اسلام، در راه طاغوت حرکت می‌کنید، کشف بکنید که این اسلام، اسلام درست و حسابى‌اى نیست، اسلام واقعى نیست، یک‌جاى کار عیب دارد؛ امروز این‌جور است.

سعى کنند برادرانى که در زمینه‌ى قرآن فعّالیّت می‌کنند، در عمل هم «کونوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم» [باشند]؛ نشان بدهند که از لحاظ پایبندى به مقرّرات دینى، به ضوابط دینى جزو افراد برجسته هستند؛ این را نشان بدهند تا تأثیر قرآن در عمل آنها خودش را نشان بدهد: در ممشاى عمومى، در سلوک، در بواطن، در ظواهر؛ ظواهر، ظواهر اسلامى؛ کیفیّت برخورد، کیفیّت اسلامى؛ اینها را مراعات بکنند. «الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا/ کسانى‏اند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید» (سوره انفال؛ بخشی از آیه 2)؛ یک نشانى از این خصوصیّات را برادرانى که با قرآن بیشتر مأنوس هستند، نشان بدهند.

بیانات در دیدار مسئولان نظام (۱۳۹۳/۰۴/۱۶)
ماه رمضان را «مبارک» نامیده‌اند؛ علّت مبارک بودن این ماه، این است که راه نجات از آتش و فوز به جنّت است، که در دعای روز ماه رمضان [می خوانیم‌]: «وَ هذا شَهرُ العِتقِ مِنَ النّارِ وَ الفَوزِ بِالجَنَّة» آتش و دوزخ الهی و همچنین بهشت و نعیم الهی در همین دنیا موجود است. آنچه در نشئه آخرت تحقّق پیدا می‌کند، باطن همان چیزی است که در اینجا است: « وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ/ و بى‏‌تردید جهنم بر کافران احاطه دارد» (سوره توبه؛ بخشی از آیه 49). جهنم در همین‌جا، در همین نشئه، در همین زندگی، کافران و ظالمان و معاندان و مخالفان را احاطه کرده است؛ بهشت هم همین‌جور.

در ادبیّات مذهبی ما، ماه رمضان، ماه تقابل شیطان و رفتارهای شیطانی از یک سو، و رفتارهای رحمانی و اطاعت و عبودیّت از سوی دیگر است. گفته می‌شود که شیطان در ماه رمضان لگام‌زده است - این از یک طرف - و گفته می‌شود که ماه رمضان، ماه اطاعت و عبودیّت است، که کوتاه‌ترین کلمه و پُرمغزترین کلمه، کلمه تقوا است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ/ اى کسانى که ایمان آورده‏‌اید روزه بر شما مقرر شده است همان‌گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد که پرهیزگارى کنید» (سوره بقره؛ آیه 183). مسئله، مسئله تقابل شیطان و تقابل تقوا است. کار شیطان اغوا کردن است؛ اغوا یعنی چه؟ یعنی ایجاد اختلال در دستگاه محاسبه شما - شیطان این است دیگر - نقطه مقابل، کارکرد تقوا است؛ سعی شیطان این است که شما را اغوا کند، یعنی دستگاه عقل را، دستگاه فطرت را، دستگاه سنجش صحیح را که در وجود انسان گذاشته شده است، از کار بیندازد؛ یعنی انسان را دچار خطای در محاسبه کند. کار تقوا نقطه‌ی مقابل است: «إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا/ اگر از خدا پروا دارید براى شما [نیروى] تشخیص [حق از باطل] قرار مى‏‌دهد» (سوره انفال؛ بخشی از آیه 29)، تقوا به شما فرقان، یعنی آگاهی برای جدا کردن حق از باطل را می‌دهد. در آیه‌ شریفه دیگر [می‌فرماید]: « وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ/ و از خدا پروا کنید، و خدا (بدین گونه‏) به شما آموزش مى‏‌دهد» (سوره بقره؛ بخشی از آیه 282)؛ تقوا موجب این است که خدای متعال دریچه‌های دانش را، آگاهی را، دانایی را به روی شما باز کند.

تأثیر شیطان در دستگاه محاسبه ما، از راه تهدید و تطمیع است؛ از یک طرف ما را می‌ترساند: آیه شریفه قرآن در سوره مبارکه آل‌عمران [می‌فرماید]: «إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ/ در واقع این شیطان است که دوستانش را مى‏‌ترساند پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسید»(سوره آل عمران؛ آیه 175). در قضیّه غزوه‌ای که بعد از اُحد اتّفاق افتاد - که آمدند شایعه کردند که دشمن آمد، پدرتان درآمد، همه چیزتان از دست رفت - پیغمبر فرمود: آن کسانی که امروز در جنگ اُحد زخمی شدند، همانها شمشیر بردارند و بیایند؛ اگر هیچ کدامتان هم نیایید، من تنها خواهم رفت. پیغمبر اکرم راه افتاد، کسانی که آن روز در اُحد زخمی شده بودند، شمشیر برداشتند با پیغمبر راه افتادند رفتند و دشمن را که در نزدیک مدینه - [خبر] درست بود - کمین کرده بود و قصد داشت که حمله کند به‌صورت غافل گیرکننده، تار و مار کردند و برگشتند. «فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ/ پس با نعمت و بخششى از جانب خدا [از میدان نبرد] بازگشتند در حالى که هیچ آسیبى به آنان نرسیده بود» (سوره آل عمران؛ بخشی از آیه 174). بعد می‌فرماید که: إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءهُ. یکی از کارهای شیطان ترساندن است:‌ « الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ/ شیطان شما را از تهیدستى بیم مى‏‌دهد» (سوره بقره؛ آیه 268) شما را از فقر می ترساند - بنابر یک احتمال در معنای این آیه شریفه - این تهدید بود، از طرف دیگر تطمیع است؛ از سوی دیگر وعده می‌دهد شیطان، وعده‌های فریبنده؛ اینجا هم آیه شریفه قرآن می‌فرماید: «یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا/ شیطان به آنان وعده مى‏‌دهد و ایشان را در آرزوها مى‏‌افکند و جز فریب به آنان وعده نمى‏‌دهد» (سوره نساء؛‌ آیه 120) وعده می‌دهد، آرزوها را در دل آنها بیدار می‌کند، زنده می‌کند، یک آینده رنگی و دروغین و خیالی مثل سراب در مقابل چشم مؤمنینِ‌به‌خود می‌گذارد؛ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرُورا؛ امّا فریب است. از یک طرف تهدید، از یک طرف تطمیع؛ مثل رفتاری که امروز آمریکا دارد و قدرت‌های استکباری همیشه [دارند]؛ از یک طرف تهدید میکنند، از یک طرف تطمیع می‌کنند.

عرض کردیم، مراقبت در مورد شخصی که مسئولیّت ندارد به یک معنا است، مراقبت در مورد من و شما که حوزه مسئولیّتی داریم، به یک معنای دیگر است. مراقب باشیم که دستگاه محاسباتی ما به‌وسیله شیطان‌های انس و جن دچار اختلال نشود، مسائل را بد نفهمیم. شیطان که فقط شیطان جنّی نیست؛ ابلیس که فقط نیست؛ « کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا/ و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطان‌هاى انس و جن برگماشتیم بعضى از آنها به بعضى براى فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا مى‏‌کنند» (سوره انعام؛ بخشی از آیه 112)؛ شیاطین انس و جن به هم کمک هم می‌کنند. من همین‌جا تأکید کنم: یکی از خطاهای محاسباتی این است که انسان در چهارچوب عوامل محسوس و صرفاً مادّی محدود بماند؛ یعنی عوامل معنوی را، سنّت‌های الهی را، سنّت‌هایی که خدا از آنها خبر داده است، آن چیزهایی را که با چشم دیده نمی‌شود، ندیده بگیرد؛ این یکی از خطاهای بزرگ محاسباتی است. خداوند فرموده است: «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ/ اگر خدا را یارى کنید یاریتان مى‏‌کند و گام‌هایتان را استوار مى‏‌دارد» (سوره محمد(ص)؛ بخشی از آیه 7)  دیگر از این واضح‌تر؟ اگر شما در راه خدا حرکت کنید، دین خدا را نصرت کنید، خدا شما را نصرت خواهد داد؛ این سنّت الهی است، این غیر قابل تغییر است: «وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا/ و در سنت‏خدا هرگز تغییرى نخواهى یافت» (سوره احزاب؛ بخشی از آیه 62). اگر در راه احیای دین الهی حرکت کردید و این جهت را رعایت کردید، خدا شما را نصرت خواهد داد. این را قرآن گفته است، با این صراحت که وعده الهی است؛ ما هم در عمل آن را تجربه کرده‌ایم.

آیه شریفه قرآن [می‌فرماید]: «اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةٍ کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةً اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِی السَّماء. تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها/ آیا ندیدى خدا چگونه مثل زده سخنى پاک که مانند درختى پاک است که ریشه‏‌اش استوار و شاخه‌‏اش در آسمان است. میوه‏‌اش را هر دم به اذن پروردگارش مى‌‏دهد»(سوره ابراهیم؛ آیه 24 و بخشی از آیه 25) کلمه طیّب، اقدام درست، اقدام پاکیزه، اقدام برای خدا این‌جوری است، که این می‌ماند، در زمین ریشه می‌دواند، مستحکم می‌شود و ثمربخش خواهد بود. نظام جمهوری اسلامی آن کلمه طیّب است، مثل شجره طیّبه باقی مانده است، مستحکم‌تر شده است. امروز نظام جمهوری اسلامی به‌عنوان یک نظام، به‌عنوان یک حکومت، به‌عنوان یک مجموعه سیاسی با سی سال قبل از لحاظ استحکام قابل مقایسه نیست. در دو آیه بعد [می‌فرماید]: «یُثَبِّتُ اللهُ الَّذینَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِی الحَیوةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَة/ خدا کسانى را که ایمان آورده‏‌اند در زندگى دنیا و در آخرت با سخن استوار ثابت مى‏‌گرداند» (سوره ابراهیم؛ آیه 27). همان تثبیت و اثبات را مجدّداً تکرار می‌کند. این عوامل را باید دید؛ در محاسبات ما این عوامل باید به حساب بیاید. همه‌ عوامل سعادت و شقاوت و پیشرفت و پسرفت و به موفّقیّت‌ها دست یافتن و نیافتن، در چهارچوب عوامل مادّیِ متعارفی که اهل مادّه، اهل محسوسات، به آنها دل خوش می‌کنند، محدود نمی‌ماند؛ این عوامل در کنارش وجود دارد.

هم در زمینه تحریم، هم در زمینه تهدید نظامی، دست دشمن خالی است: «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ/ و اگر مؤمنید سستى مکنید و غمگین مشوید که شما برترید» (سوره آل عمران؛ آیه 139)؛ اگر ما [مؤمن باشیم‌]، دشمن در میدان واقعی کاری نمی‌تواند بکند.

اسلام، مظهر اعتدال است. این «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم/ بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند» (سوره فتح؛ بخشی از آیه ۲۹) اعتدال است؛ «قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ/ با کافرانى که مجاور شما هستند کارزار کنید» (سوره توبه؛ بخشی از آیه 123) اعتدال است؛ امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر اعتدال است - اعتدال اینها است دیگر - معنای اعتدال این نیست که ما از کارهای احساس وظیفه‌ای که فرد مؤمن، جریان مؤمن، مجموعه مؤمن انجام می‌دهد، جلوگیری کنیم.

بیانات در دیدار شاعران (۱۳۹۳/۰۴/۲۱)
انسانى که شاعر است، یعنى داراى نیروى شعور و درک و فهم و قوّت بیان و قدرت بیان است، اینجا تکلیفش چیست؟ چه‌کار باید بکند؟ علاوه‌بر اینکه شما می توانید حکمت را بیان کنید - که «اِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکمَة»؛ می‌توانید مصداقى باشید براى «وَ لَمَنِ انتَصَر بَعدَ ظُلمِه/ و هر که پس از ستم [دیدن] خود یارى جوید» (سوره شورا؛ بخشی از آیه 41) یا «وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا/ و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته‏‌اند یارى خواسته‏‌اند» (سوره شعرا؛ بخشی از آیه 227) که در ذیل همین آیه شریفه مربوط به شعرا است: وَ انتَصَروا مِن بَعدِ ما ظُلِموا می‌توانید مصداق این باشید. «انتصار» کنید، در صدد یارى جبهه مظلوم بربیایید، حقیقت را بگویید، حرف را بگویید، حقیقت را نشان بدهید با شعرتان؛ می توانید خیلى نقش ایفا کنید در این زمینه‌ها.

بیانات در دیدار دانشجویان (۱۳۹۳/۰۵/۰۱)
انگیزه براى ازدواج، باید تبدیل بشود به یک اقدام عملى؛ یعنى ازدواج باید تحقق پیدا بکند. اینکه خداى متعال می‌فرماید: «اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه/ اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خویش بى‌‌نیاز خواهد کرد» (سوره نور؛ بخشی از آیه 32) این یک وعده الهى است؛ ما باید به این وعده، مثل بقیه‌ وعده‌‌هاى الهى که به آن وعده‌‌ها اطمینان می کنیم، اطمینان کنیم.

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت عید غدیر (۱۳۹۳/۰۷/۲۱)
مسئله غدیر مسئله بسیار مهمّى است در تاریخ اسلام. اوّلاً اصل این حادثه عجیب و مهم و این بیان شریف که «مَن کُنتُ مَولاه فَهذا عَلىٌّ مَولاه»، چیزى نیست که فقط شیعه آن را نقل کرده باشد؛ این جزو مسلّمات است. آن‌کسانى که خواسته‌اند اشکال کنند، ایراد کنند، اصل صدور این بیان را مورد تردید قرار نداده‌اند، [بلکه] رفتند سراغ تأویل و توجیه و معناکردن این جمله. اصل حادثه، یک مسئله مسلّم تاریخى و اسلامى است؛ شبهه‌هایى هم که در معناى این جمله به ذهن بعضى از نورسیدگان و نوکیسه‌گان فکرى و معرفتى امروز می رسد، همان حرف‌هایى است که هزار سال است این حرف‌ها مطرح بوده، جواب‌هاى آنها به‌وسیله علماى بزرگ داده شده و جاى کم‌ترین شبهه‌اى در اصل این مسئله و حادثه و معناى جمله رسول اکرم که سؤال کرد از مردم «اَلَستُ اَولى‌ بِکُم مِن اَنفُسِکُم» - که اشاره به آیه قرآن بود که «اَلنَّبِىُّ اَولى‌ بِالمُؤمِنینَ مِن اَنفُسِهِم/ پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیک‌تر] است» (سوره احزاب؛ بخشی از آیه 6) - و بعد از آن این جمله که «مَن کُنتُ مَولاه فَهذا علىٌّ مَولاه» [نیست]؛ [در] اصل این مسئله جاى هیچ تردیدى نیست.

بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در هشتمین همایش ملی نخبگان جوان (۱۳۹۳/۰۷/۳۰)
یک نکته عرض کنم که شاید حرف اصلى من هم همین باشد: یکى از چیزهایى که جا دارد که نخبگان کشور بر روى آن تعمّق کنند و فکر کنند، اصلِ مقولهى نخبگى و مفهوم نخبگى است. یک نگاه عالمانه و حکیمانه به اصل نخبگى بکنید. این نخبگى یعنى ترکیبى و مجموعه‌اى از استعداد شما، و همّت شما براى کار کردن و تلاش کردن، و حوصله‌اى که به‌خرج دادید و پیگیرى‌اى که کردید. همه اینها - هم آن استعداد، هم آن همّت، هم آن حوصله - داده‌هاى خداوند متعال است به شما؛ این رزق الهى است: «وَ اللهُ فَضَّلَ بَعضَکُم عَلى بَعضٍ فِى الرِّزق/ و خدا بعضى از شما را در روزى بر بعضى دیگر برترى داده است» (سوره نحل؛ بخشی از آیه 71).

خب، وقتى فهمیدیم که این استعداد یا این همّت از کجا آمده است، می‌فهمیم که کجا باید خرج شود، در کجا باید هزینه شود. خداى متعال معیّن فرموده است: «هُدًى لِلمُتَّقین. اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون مایه هدایت تقوا پیشگان است: آنان که به غیب ایمان مى‌آورند، و نماز را برپا می‌دارند، و از آنچه به ایشان روزى دادیم انفاق می‌کنند» (سوره بقره بخشی از آیه 2 و آیه 3).  باید انفاق کنید؛ این رزق الهى است به شما، این رزق را باید انفاق کنید.

همه شما جوانان عزیز را توصیه می‌کنم به اینکه ارتباطتان را با خداى متعال تقویت کنید؛ هرچه می‌توانید. برنامه‌هایى هم که براى شما تنظیم می‌کنند، باید در تقویت همین جهت باشد. دل‌هاى شما جوان‌ها، پاک است؛ هرچه این دل‌هاى پاک و نورانى با خداى متعال آشناتر باشد - با خدا حرف بزنید، از خدا بخواهید، به خدا پناه ببرید، با خداى متعال درد دل کنید، هرچه این حالت را بیشتر توانستید در خودتان به‌وجود بیاورید - بدانید توفیقات شما در آینده بیشتر خواهد بود. در همین آیه شریفه: «اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون/ آنان که به غیب ایمان مى‌آورند و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‌ایم، انفاق می‌کنند» (سوره بقره؛ آیه 3). قبل از این انفاق، اقامه نماز است و نماز، مظهر ارتباط و اتّصال با خدا است.

بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در «کنگره جهانى‌ جریانهاى افراطى و تکفیرى از دیدگاه علماى اسلام» (۱۳۹۳/۰۹/۰۴)
جریان تکفیر چهره اسلام را در دنیا مخدوش کرد، زشت کرد. همه دنیا در تلویزیون‌ها دیدند که کسى را مى‌نشانند و با شمشیر گردن می زنند، بدون اینکه جرمى براى او معیّن شده باشد. «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ/ خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏‌اند باز نمى‏‌دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا دادگران را دوست مى‏‌دارد. فقط خدا شما را از دوستى با کسانى باز مى‏‌دارد که در [کار] دین با شما جنگ کرده و شما را از خانه‏‌هایتان بیرون رانده و در بیرون‏ راندنتان با یکدیگر هم‌پشتى کرده‏‌اند» (سوره ممتحنه؛ آیه 8 و بخشی از آیه 9). اینها درست بعکس عمل کردند؛ مسلمان را کشتند، غیر مسلمانِ غیر متعرّض را زیر شمشیر نشاندند، تصویر آن در همه دنیا پخش شد، همه دنیا این را دیدند. همه دنیا دیدند که یک نفرى به نام اسلام دست کرد از سینه یک آدم کشته شده، دل او را بیرون آورد و به دندان کشید! این را دنیا دید. اینها به نام اسلام تمام شد؛ اسلامِ رحمت، اسلامِ تعقّل، اسلامِ منطق، اسلامِ «لا یَنهکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِى الدّین»، این اسلام را اینها این‌جورى معرّفى کردند؛ از این جنایتى بالاتر؟ از این فتنه‌اى خبیث‌تر؟ این مال جریان تکفیر است.

جوانان را نجات بدهید! عدّه‌اى هستند که تحت تأثیر این افکار گمراه‌کننده قرار می گیرند و بیچاره‌ها خیال می کنند دارند کارِ خوب انجام می دهند، مصداق آیه‌ شریفه «قُل هَل نُنَبِّئُکُم بِالاَخسَرینَ اَعمالًا. اَلَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِى الحَیوةِ الدُّنیا وَ هُم یَحسَبونَ اَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعًا/ بگو آیا شما را از زیان‌کارترین مردم آگاه گردانم؟ [آنان‌] کسانى‌اند که کوشش‌شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود می‌پندارند که کار خوب انجام می‌دهند» (سوره کهف، آیات ۱۰۳ و ۱۰۴) هستند؛ خیال می‌کنند دارند جهاد فى‌سبیل‌الله می کنند. اینها همان کسانى هستند که در روز قیامت عرض خواهند کرد به خدا «رَبَّنآ اِنّآ اَطَعنا سادَتَنا و کُبَرآءَنا فَاَضَلّونَا السَّبیلَا؛ رَبَّنآ ءاتِهِم ضِعفَینِ مِنَ العَذابِ وَ العَنهُم لَعنًا کَبیرا/ پروردگارا! ما رؤسا و بزرگ‌تران خویش را اطاعت کردیم و ما را از راه به در کردند. پروردگارا! آنان را دوچندان عذاب ده و لعنتشان کن لعنتى بزرگ» (سوره احزاب، بخشى از آیه ۶۷ و آیه ‌‌۶۸)؛ این بیچاره‌ها همانها هستند.

در یک جاى دیگر قرآن، خدا می فرماید: «لِکُلٍ‌ ضِعفٌ/ برای هر کدام [عذابی] دو چندان است» (سوره اعراف؛ بخشی از آیه 38)؛ قبول نمی کند خدا که «رَبَّنآ ءاتِهِم ضِعفَینِ»، [میفرماید] «لِکُلٍ‌ ضِعفٌ»، هر دوتان، تابع و متبوع [در عذابید]؛ «تَخاصُمُ اَهلِ النّار/ مجادله اهل آتش» (سوره ص؛ بخشی از آیه 64) با همدیگر می جنگند. اینها را باید نجات داد، این جوان ها را باید نجات داد، و این به‌عهده علما است.

مشکلات دشمنان اسلام زیاد است. دشمنان اسلام در عراق ناکام شدند؛ در سوریّه ناکام شدند؛ در لبنان ناکام شدند؛ در مناطق گوناگون ناکام ماندند و هدفهایشان تحقّق پیدا نکرد. در مقابله با جمهورى اسلامى، شما مى‌بینید آمریکا و کشورهاى استعمارگر اروپایى دُور هم جمع شدند و از همه نیرویشان استفاده کردند که در قضیّه هسته‌اى، جمهورى اسلامى را به زانو دربیاورند؛ نتوانستند به زانو دربیاورند و نخواهند توانست. این ضعف طرف مقابل است. و شما ان‌شاءالله روزبه‌روز قوى‌تر خواهید شد. آینده متعلّق به شما است؛ «وَ اللهُ غالِبٌ عَلى‌ اَمرِه/ و خدا بر کار خویش چیره است» (سوره یوسف؛ بخشی از آیه 21).

بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین (۱۳۹۳/۰۹/۰۶)
نخبگان جامعه بسیجى کشور و برگزیدگانى که مغز و فکر و علم را با عشق و دل همراه کردید و در میدانى قدم گذاشتید که پایان حضور در این میدان، پیروزى قطعى است و انشاءالله محبوبیّت پیش خداى متعال. خداوند متعال در یک جاى قرآن از کسانى یاد می کند که «یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ/ آنان را دوست مى‏‌دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند» (سوره مائده؛ بخشی از آیه 54) هم آنها خدا را دوست می دارند، هم خدا آنها را دوست می دارد - و در جاى دیگرى از قرآن اینها را یا جمعى از اینها را معرّفى می کند و می فرماید: «اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلونَ فى سَبیلِه صَفًّا کَاَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوص/ در حقیقت، خدا دوست دارد کسانى را که در راه او صف در صف، چنان که گویى بنایى ریخته شده از سُربند، جهاد می‌کنند»(سوره صف؛ آیه 4)؛ یعنى همین جوان، مرد، زن، نخبه، فرزانه، مؤمن که همه توانایىهاى خود و وجود خود را روى دست گرفته و وارد میدان کرده؛ همان معنایى که ما براى بسیجى قائلیم.

بحث اینکه آیا جهاد، دفاعى است یا ابتدائى است یا مانند اینها، بحث‌هاى فرعى است؛ بحث اصلى این است: «ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فى سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الوِلدان/ چرا شما در راه خدا [و در راه نجات‌] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی‌جنگید؟» (سوره نسا؛ بخشی از آیه 75)؛ چرا جهاد نمی‌کنید، مقاتله نمی‌کنید، نبرد نمی‌کنید در راه خدا - و بلافاصله [می گوید]- و در راه مستضعفین، براى نجات مستضعفین؟ این احساس مسئولیّت است؛ یعنى شما برو جان خودت را به خطر بینداز و جانت را کف دستت بگیر در میدان‌هاى خطر، براى اینکه مستضعفان را نجات بدهى؛ معناى این، همان مسئولیّت است دیگر.

بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان بیست و هشتمین کنفرانس بین‌المللى وحدت اسلامى (۱۳۹۳/۱۰/۱۹)
انسان می‌بیند و نوشته‌هایی را مشاهده می‌کند گاهی چیزهایی بعضی می‌گویند و می نویسند که با توجّه به آیات قرآن نوشته نشده است. قرآن می‌فرماید که «قولوا ءامَنّا بِاللهِ وَ مآ اُنزِلَ اِلَینا وَ ما اُنزِلَ اِلی اِبرهیمَ وَ اِسمعیلَ وَ ... و ما اوتِیَ موسی و عیسی و ما اوتِیَ النَّبیّون/ بگویید ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و... داده شده، و به آنچه به همه پیامبران، ایمان آورده‌ایم» (سوره بقره؛ بخشی از آیه 136)؛ بعد از آنکه همه آن شرایع قبلی را ذکر می کند که وظیفه مسلمان این است که به آنها اعتقاد داشته باشد، بعد می‌فرماید: «فَاِن ءامَنوا بِمِثلِ مآ ءامَنتُم  به فَقَدِ اهتَدَوا/ پس اگر آنان [هم] به آنچه شما بدان ایمان آورده‌اید، ایمان آوردند، قطعاً هدایت شده‌اند» (سوره بقره؛ بخشی از آیه 137). اسلام پلورالیسم را قبول ندارد؛ آنهایی که ترویج می‌کنند که «اسلام چون از حضرت موسی و حضرت عیسی تجلیل کرده است، قائل به پلورالیسم است» به قرآن مراجعه کنند، متون اسلامی را ملاحظه کنند؛ از روی بی‌اطّلاعی و از روی غفلت، یک مطلبی را ذکر می‌کنند؛ اسلام این است: «فَاِن ءامَنوا بِمِثلِ مآ ءامَنتُم به فَقَدِ اهتَدَوا وَ اِن تَوَلَّوا فَاِنَّما هُم فی شِقاقٍ فَسَیَکفیکَهُمُ الله/ ولی اگر روی برتافتند، جز این نیست که سرِ ستیز [و جدایی] دارند؛ و بزودی خداوند [شرّ] آنان را از تو کفایت خواهد کرد»‌ (سوره بقره؛ بخشی از آیه 137)؛ این معنای قرآن [است]. آنوقت در بین مسلمانان «حَریصٌ عَلَیکم»؛ درباره پیغمبر می‌فرماید که «حَریصٌ عَلَیکم بِالمُؤمِنینَ رَءوفٌ رَحیم/ و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است» (سوره توبه؛ آیه 128). نسبت به مؤمن دارای رأفت [امّا] «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم/ برکافران، سخت‌گیر [و] با همدیگر مهربانند» (سوره فتح؛ آیه 29)؛ در مقابل کسانی‌که با شما دشمنی می کنند و دشمن شما هستند «اَشِدّاء» باشید؛ یعنی سخت باشید؛ مثل خاکریزِ نرم نباشید که دشمن از هرجا خواست بتواند در شما نفوذ کند؛ مستحکم باشید، ایستاده باشید امّا «رُحَمآءُ بَینَهُم»، بین خودتان، دلهایتان با هم صاف باشد، با هم مهربان باشید.

بیانات دیدار قهرمانان و ورزشکاران مسابقات آسیایی و پارا آسیایی (۱۳۹۳/۱۱/۰۱)
وقتی شما افتخاری به دست می‌آورید، این افتخار از سوی خدا است: «وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ/ و هر نعمتى که دارید از خداست‏» (سوره نحل؛ بخشی از آیه 53).  هر نعمتی دارید، خدا به شما داده: توانایی جسمی هم که شما دارید، خدا بهتان داده؛ قدرت اراده و تصمیمی که حرف اوّل را می زند در باب ورزش و قهرمانی، آن را خدا به شما داده؛ این نیروی تصمیم‌گیر را خدا به شما داده؛ این پیروزی را هم خدا به شما داده. از خدای متعال شاکر باشید. شکر الهی هم لوازمی دارد.

بیانات در دیدار اعضای ستادهای «کنگره شهدای امور تربیتی»، «کنگره شهدای دانشجو»، و «کنگره شهدای هنرمند» (۱۳۹۳/۱۱/۲۷)
در مورد شهید خدای متعال می فرماید که اینها زندهاند: «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ/ و کسانى را که در راه خدا کشته مى‏‌شوند مرده نخوانید» (سوره بقره؛ بخشی از آیه 154). «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتًا بَل اَحیآءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقون. فَرِحینَ بِمآ ءاتهُمُ اللهُ مِن فَضلِه/ هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده‏‌اند مرده مپندار بلکه زنده‏اند که نزد پروردگارشان روزى داده مى‏‌شوند؛ به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند» (سوره آل عمران؛ آیه 169 و بخشی از آیه 170) ... این آیه شریفه قرآن می‌گوید اینها زنده‌اند؛ حیات اینها یک حیات واقعی است، یک حیات معنوی است و نزد خدای متعال مرزوقند؛ یعنی دائم تفضلّات الهی دارد به اینها می‌رسد؛ فَرِحینَ بِمآ ءاتهُمُ اللهُ مِن فَضلِه. آن طرف مرز زندگی و مرگ چه خبر است؟ انسان‌ها از آن عالم و نشئه مجهول چه می دانند؟ در مورد شهدا می دانیم که اینها خرسندند، خوشحالند، مسرورند؛ فَرِحینَ بِمآ ءاتهُمُ اللهُ مِن فَضلِه. بعد از این بالاتر: «وَ یستَبشرونَ بِالَّذینَ لَم یلحَقوا بِهِم/ و برای کسانی که به آینده نپیوسته‌اند شادی می‌کنند» (سوره آل عمران بخشی از آیه 170)؛ یعنی با ما دارند حرف می‌زنند، خطاب می‌کنند به ما: «اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَلا هُم یحزَنون/ که نه بیمی برایشان است و نه اندوهگین می‌شوند» (سوره آل عمران؛ بخشی از آیه 170) خیلی مهم است؛ این گوشی که بتواند ندای ملکوتی شهدا را بشنود، این گوش را باید در خودمان به‌وجود بیاوریم. آنها دارند به ما بشارت می‌دهند، مژده می‌دهند، خوف و حزن را نفی می‌کنند: اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَلا هُم یحزَنون. ما بر اثر ضعف‌های خودمان دچار خوف می‌شویم، دچار حزن می‌شویم؛ اینها به ما می‌گویند که شما خوف ندارید، حزن ندارید یا در مورد خودشان می‌گویند یا در مورد ما.
فرهنگ شهادت یعنی فرهنگ تلاش کردن با سرمایه‌گذاری از خود برای اهداف بلند مدّت مشترک بین همه مردم؛ که البتّه در مورد ما آن اهداف، مخصوص ملّت ایران هم نیست، برای دنیای اسلام بلکه برای جهان بشریت است. این فرهنگ در جامعه‌ای اگر جا افتاد، درست نقطه مقابل فرهنگ فردگرایی غربی امروز [است] که همه‌چیز را برای خود و با محاسبه شخصی می‌سنجند؛ برای همه‌چیز یک قیمت اسکناسی و پولی قائلند و آن، به دست آوردن آن پول است؛ این درست نقطه مقابل آن فرهنگ است؛ یعنی «وَ یؤثِرونَ عَلی اَنفُسِهِم/ آنها را بر خودشان مقدّم می‌دارند»(سوره حشر؛ بخشی از آیه 9)؛ اینها کسانی هستند که ایثار می‌کنند؛ فرهنگ ایثار، فرهنگ گذشت، فرهنگ مایه گذاشتن از خود برای سرنوشت جامعه و برای سرنوشت مردم. این فرهنگ اگر عمومی شد، این کشور و هر جامعه‌ای که این فرهنگ را داشته باشد، هرگز متوقّف نخواهد شد.

بیانات در دیدار مسئولان و فعالان محیط زیست، منابع طبیعى و فضاى سبز (۱۳۹۳/۱۲/۱۷)
نظر اسلام نسبت به زمین و کره خاکی و این مجموعه‌ای که گاهواره زندگی انسان و محلّ ولادت و نشو و نما و سپس مرکز بازگشت انسان است؛ نظر اسلام نسبت به زمین و آنچه در زمین است. یک جا قرآن می‌فرماید: «وَ الاَرضَ وَضَعَها لِلاَنام/ و زمین را براى مردم نهاد» (سوره رحمن؛ آیه 10)؛ زمین را - یعنی این کره ارضی را - برای انسان ها ما آفریدیم؛ مال همه است. متعلّق به بعضی نیست؛ بعضی حقّ بیشتری از بعض دیگری ندارند؛ متعلّق به نسلی دونِ نسلی نیست؛ امروز متعلّق به شما است؛ فردا متعلّق به فرزندان شما، به نوه‌های شما و به دودمان شما تا آخر؛ و در همه‌جای سطح کره زمین این‌جوری است.

در یک آیه دیگر می‌فرماید: «خَلَقَ لَکُم ما فِی الاَرضِ جَمیعًا/ آنچه در زمین است همه را براى شما آفرید» (سوره بقره؛ بخشی از آیه 29)؛ همه آنچه در زمین است و متعلّق به زمین است، برای شما انسان‌ها آفریده شده؛ بنابراین چون مال خودتان است، به نفع شما است، متعلّق به شما است، باید تخریبش نکنید.

در آیه دیگر می‌فرماید: «وَ استَعمَرَکُم فیها/ و در آن شما را استقرار داد» (سوره هود؛ بخشی از آیه 61)؛ خداوند متعال که خالق این زمین و خالق شما است، شما را موظّف کرده است که این زمین را آباد کنید؛ یعنی ظرفیّت‌های موجود در این مجموعه کره ارضی را به فعلیّت برسانید. خیلی از ظرفیّت‌ها هست که ناشناخته است، بعد شناخته می‌شود و بعد اهمّیّت آنها و ارزش آنها فهمیده می‌شود.

یک آیه دیگر درباره الدّالخصام است؛ یعنی لجوج‌ترین، خبیث‌ترین، سرسخت‌ترین دشمنان که خصوصیّاتی برایش ذکر می‌شود؛ یکی از خصوصیّات این است: «اِذا تَوَلّی‌ سَعی‌ فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها وَ یُهلِکَ الحَرثَ و النَّسل/ و چون برگردد [یا ریاستى یابد] کوشش مى‏کند که در زمین فساد نماید و کشت و نسل را نابود سازد» (سوره بقره؛ بخشی از آیه 205)؛ حرث و نسل را از بین می‌برد، فاسد می‌کند؛ کشت را - یعنی تولید گیاهی را و تولید انسانی را - نابود می‌کند و از بین می‌برد.

امروز اگر شما نگاه کنید در سیاست‌های دنیا می‌توانید پیدا کنید کسانی را که همین کار را بالفعل با همه ملّت‌ها و یا با بسیاری از ملّت‌ها دارند انجام می‌دهند؛ اِهلاک حرث و اِهلاک نسل؛ این را خدای متعال فساد می‌داند، بعد هم می‌فرماید: «وَ اللهُ لا یُحِبُّ الفَساد/ و خداوند تباهکاری را دوست ندارد» (سوره بقره؛ بخشی از آیه 205).

بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى ۱۳۹۳/۱۲/۲۱
دین حدّاقلّی و اکتفای به حدّاقل‌ها، از نظر اسلام قابل قبول نیست؛ ما در معارف خودمان چیزی به‌عنوان دین حدّاقلّی نداریم، بلکه در قرآن کریم در موارد متعدّدی اکتفای به بعضی از تعالیم دینی دون بعضی، مذمّت شده است؛ «الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ/ همانان که قرآن را جزء جزء کردند» (سوره حجر/ آیه 91) یا آیه شریفه «وَ یَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض/ و می‌گویند ما به بعضی ایمان داریم و بعضی را انکار می‌کنیم (سوره نسا؛ بخشی از آیه 150) که مربوط به منافقین است، اشاره به همین است. حتّی برخی از بخش‌های دین که خیلی برجسته است - مثل اقامه قسط - هم کافی نیست که انسان دل خود را خوش کند که ما حالا دنبال اقامه قسطیم و اقامه قسط خواهیم کرد، پس اسلام تحقّق پیدا کرد؛ نه، این نیست. بله مسلّماً اقامه قسط در جامعه، یک قلم مهم است. از این آیه شریفه در سوره مبارکه حدید، «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبِیِّنت وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط/ براستی [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه‌کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند» (سوره حدید؛ بخشی از آیه 25).

‌این بدین معنا نیست که شارع مقدّس از ما قبول می‌کند که ما مثلاً اکتفا کنیم به اقامه قسط و همه همّت خودمان را بگذاریم برای اینکه اقامه قسط بشود، ولو برخی از احکام دیگر اسلام - مثلاً - مورد بی‌توجّهی قرار بگیرد؛ نه، آیه شریفه می‌فرماید که «اَلَّذینَ اِن مَکَّنّهُم فِی الاَرضِ اَقامُوا الصّلوةَ وَ ءاتَوُا الزَّکوةَ وَ اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَر/ همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و به کارهای پسندیده وامی‌دارند و از کارهای ناپسند باز می‌دارند» (سوره حج؛ بخشی از آیه 41). یعنی انتظاری که خدای متعال از متمکّنین در ارض دارد، اینها است که اوّلش «اَقامُوا الصّلوة» بعد «وَ ءاتَوُا الزَّکوةَ وَ اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ للهِ‌ عاقِبَةُ الاُمور» [است]. این‌جور نیست که اگر ما به قسط توجّه می‌کنیم، حق داشته باشیم که از اقامه صلات و اهمّیّت دادن به صلات یا به زکات یا به امر به معروف و نهی از منکر غفلت کنیم، بلکه «اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت/ خدا را بپرستید و از طاغوت [= فریبگر] بپرهیزید» (سوره نحل؛ بخشی از آیه 36) که چندین بار این لفظ و این مضمون در قرآن تکرار شده - نشان می‌دهد که اصلاً خدای متعال پیغمبران را فرستاد برای توحید، برای اجتناب از طاغوت، برای عبودیّت خداوند؛ اساس کار این است.

وصیّتی که خدای متعال در آن آیه شریفه سوره شوری، به نوح و به ابراهیم و به موسی‌ و به بقیّه کرده است: «اَن اَقیمُوا الدّین/ دین را برپا دارید» (سوره شورا؛ بخشی از آیه 13)؛ آنکه مورد نظر است، اقامه دین است؛ یعنی همه دین را باید اقامه کرد؛ «وَ لاتَتَفَرَّقوا فیهِ کَبُرَ عَلَی المُشرِکینَ ماتَدعوهُم اِلَیهِ اللهُ یَجتَبی اِلَیهِ مَن یَشآءُ وَ یَهدی اِلَیهِ مَن یُنیب/ و در آن تفرقه‌اندازی نکنید. بر مشرکان آنچه که ایشان را به سوی آن فرامی‌خوانی، گران می‌آید. خدا هرکه را بخواهد، به سوی خود برمی‌گزیند، و هرکه را که از در توبه درآید، به سوی خود راه می‌نماید» (سوره شورا؛ بخشی از آیه 13)؛ یعنی همه دین - همه اجزا و همه‌ ارکان دین - مورد توجّه است، و معارض اصلی هم در مقابل این حرکت و این رویکرد - یعنی اقامه دین بتمامه، بجمیع اجزائه، بکلّه - عبارتند از قلدرهای عالم، مستکبران عالم؛ «کَبُرَ عَلَی المُشرِکینَ ما تَدعوهُم اِلَیه/ بر مشرکان آنچه که ایشان را به سوی آن فرا می‌خوانی، گران می‌آید» (سوره شورا؛ بخشی از آیه 13)؛ آنچه تو به آن دعوت می‌کنی، برای مشرکین‌[گران است]؛ یا در آیه شریفه در اوّل سوره مبارکه‌ احزاب؛ «یاَیُّهَاالنَّبِیُّ اتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکفِرینَ و المنِفقینَ اِنَّ اللهَ کانَ عَلیمًا حَکیمًا/ ای پیامبر، از خدا پروا بدار و کافران و منافقان را فرمان مبر، که خدا همواره دانای حکیم است» (سوره احزاب؛ آیه 1)؛ یعنی هم علیم است خدای متعال که احاطه علمی دارد به تمام اجزا و ذرّات عالم و ساز و کار زندگی ذرّات، و هم حکیم است؛ با حکمت، راه تو را در این مجموعه مشخّص کرده و باید دنبال کنی. «وَ اتَّبِع ما یوحی‌ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ اِنَّ اللهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبیرًا.  وَ تَوَکَّل عَلَی اللهِ و کَفی‌ بِاللهِ وَکیلًا/ و آنچه را که از جانب پروردگارت به سوی تو وحی میشود، پیروی کن که خدا همواره به آنچه میکنید آگاه است. و بر خدا اعتماد کن، همین بس که خدا نگهبان [تو] است» (سوره احزاب؛ آیات 2 و 3)؛ در مقابله با این حرکت تو، دشمنی وجود خواهد داشت. بنابراین [قضیّه] این است.

به‌هرحال در همه کارهایی که ما داریم، در همه تلاش‌هایی که می‌کنیم، چه تصمیم‌هایی که در مسائل اقتصادی می‌گیریم، چه در مسائل فرهنگی - که حالا اگر بنده زنده بودم و به اوّل سال رسیدیم، مطالبی هست برای گفتن که ان‌شاءالله عرض خواهم کرد - ما باید این اصل را از یاد نبریم که وظیفه ما تحقّق بخشیدن به اسلام بکامله است؛ باید دنبال اسلام کامل باشیم. این‌جور نباشد که از آرمان اسلام بکاهیم به‌خاطر اینکه مثلاً در فلان قضیّه موفّق بشویم؛ نه، موفّقیّت ما، پیشرفت ما وابسته به این است که ان‌شاءالله بتوانیم [اسلام کامل را محقّق کنیم]. اگر این‌جور شد، خدای متعال هم کمک خواهد کرد، و نصرت الهی قطعاً و یقیناً و بدون هیچ تردیدی متوقّف به این است که ما دین خدا را نصرت کنیم. «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم/ اگر خدا را یاری کنید یاری‌تان می‌کند» (سوره محمد؛ بخشی از آیه 7)؛ دیگر صریح‌تر از این و واضح‌تر از این، حرفی وجود ندارد؛ «اِن تَنصُرُوا الله» یعنی دین خدا را نصرت کنید؛ «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم»؛ «وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه/ و قطعاً خدا به کسی که [دین] او را یاری می‌کند، یاری می‌دهد» (سوره حج؛ بخشی از آیه 40)؛ اینها دیگر چیزهای مؤکّدی است که وعده‌های الهی است؛ نباید به این وعده‌های الهی بی‌توجّه بود؛ «اَلظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوء/ به خدا گمان بد برده‌اند» (سوره فتح؛ بخشی از آیه 6)؛ اینکه واقعاً انسان وعده خدا را غیر قابل تحقّق بداند، بدترین سوءظنّ به خدای متعال است که خدای متعال در سوره مبارکه «انّافتحنا»، آن کسانی را که این‌جور حرکت می‌کنند مورد غضب خود دانسته است. / ایکنا

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.