1393-06-09 08:45
1338
0
2020
گزارشی از یک حادثه ناگوار و بی مسئولیتی مسئولان؛

پسرم را برای درمان به بیمارستان بردند اما از کارافتاده تحویل گرفتم

پدر عبدالله می گوید: از خدا می خواهم آهی که من و دردی را که فرزندم تجربه کرد، هیچ کس دیگری در این کره خاکی تجربه نکند.

به گزارش گلستان ما ، عبدالله کریمی جوانی 24 ساله با هزاران امید و آرزو برای یافتن کار، رنج و دوری خانواده را به تن می‌‌خرد و با امید اینکه در تهران بتواند کاری را دست و پا کند راهی دیار غربت می‌شود و خیلی زود به عنوان کارگر قهوه‌خانه‌ای در خیابان نجات‌الهی تهران مشغول به کار می‌شود...

حقوقش ناچیز بود اما همین که حق بیمه‌اش از سوی صاحب کار پرداخت می‌شد برایش کافی بود، یک سال از لحظه ورودش به تهران و فعالیت در این قهوه‌خانه می‌گذشت و تمام سختی کار، غربت را با جان می‌خرد و تمام شب‌هایش را در این قهوه‌خانه به امید آینده‌ای روشن، صبح می‌کرد.

شب 22 شهریور ماه سال 91 از نیمه گذشته بود، عبدالله خسته از کار و بی‌خبر از حادثه‌ تلخی که در کنارش در حال به وقوع پیوستن است در خوابی عمیق فرورفته است، قهوه‌خانه در حال سوختن در آتش است و عبدالله در خواب شیرین نفس‌های تلخ مرگ را به کام می‌کشد، استشمام گاز سمی منوکسید کربن رمق کوچکترین حرکتی را از او می‌گیرد، با آمدن نیروهای آتش‌نشانی شعله‌های زبانه کشیده آتش رفته رفته طعمه آب شده و سرد و خاموش می‌شود، جوان بی‌چاره از زبانه‌های آتش نجات پیدا کرده اما متاسفانه به دلیل مسمومیت ایست قلبی می‌دهد.

آهنگ ضربان قلب عبدالله قطع می‌شود... تلاش برای نجات وی بعد از انتقال به بیمارستان دولتی فیروزگر، واقع در میدان ولی‌عصر (عج) تهران آغاز می‌شود و تلاش‌های چند ساعته پزشکان و اکیپ احیا نتیجه می‌دهد و خون بار دیگر در قلب و رگ‌های عبدالله جریان پیدا می‌کند.

زندگی بار دیگر به این جوان 24 ساله یکه و تنها در شهری غریب لبخند می‌زند و او با بازدم گاز مرگ‌آور منواکسید کربن، اکسیژن تازه را فرو می‌دهد...

عبدالله به عنوان کارگر حادثه دیده در حین انجام کار و با اطلاع مرجع قضایی در این مرکز درمانی، پذیرش می‌شود و چندین روز بحرانی را در بخش ICU همین بیمارستان سپری می‌کند...

بعد از چند روز از وقوع حادثه و پذیرش در بیمارستان بیمار هوشیاری نسبی خود را به دست می‌آورد و پزشکان با دیدن شرایط مساعد بیمار، وی را به یک اتاق یک تخته در بخش ریه همان بیمارستان انتقال می‌دهند.

خانواده عبدالله از شرایط فرزند باخبر می‌شوند، باید خود را به فرزندشان می‌رساندند و در این شرایط سخت چتر مهربانی بر سر فرزند بگسترانند.

فاصله 500 کیلومتری سنندج تا تهران را با هزاران دلهره و وحشت به خاطر بی‌خبری از وضعیت و شرایط فرزند طی کرده‌ بودند و اینک که عبدالله را زنده می‌دیدند خرسند گرداگردش می‌چرخیدند...

پدر پیرتر از آن بود که بتواند در چنین شرایطی داغ سنگین مرگ فرزند را بر شانه‌های شکسته‌اش تحمل کند و از اینکه فرزند دلبندش را زنده می‌دید اشک شوق در چشمانش حلقه می‌زند...

برادر کنجکاوانه نحوه بروز این حادثه ناگوار را از عبدالله می‌پرسد؟

عبدالله وحشت‌زده در حالی که تمام بدنش می‌لرزد از بیان حوادث تلخی که در آن شرایط سخت برسرش آمده در خود می‌پیچید و اشک و ترس توأما وجودش را در بر می‌گیرد.

فکر کردن و ترس از آنچه بر سرش آمده بود بنا به گفته اطرافیان او را از لحاظ روحی با بحران روبه‌رو می‌کند...

موضوع و شرایط بحرانی وی از طریق برادر به پرسنل بخش ریوی انتقال داده می‌شود و برادر عبدالله با شنیدن این مطلب از سوی عوامل بیمارستان که چنین حالتی پس از پشت‌ سر گذاشتن چنین حادثه وحشتناکی، طبیعی است و گذشت زمان تنها راه برای درمان روحی بیمار است، نزد برادر بازمی‌گردد.

برادر برای اطمینان از بهبود عبدالله از بیمارستان درخواست انجام مشاوره توسط یک روانپزشک می‌کند ولی بیمارستان از انجام این کار امتناع ورزیده و همان پاسخ‌ها به برادرش داده می‌شود.

ساعت 11 اول مهرماه 91 یعنی حدود 9 روز بعد از وقوع حادثه و بستری شدن بیمار، پزشک معالج دستور ترخیص عبدالله را می‌دهد و بدون توجه به وضعیت روحی بیمار، حال عمومی وی را مساعد و کارفرمای بیمار را وارد پروسه ترخیص و بروکراسی‌های مربوطه می‌کنند.

از کارفرمای عبدالله خواسته می‌شود با توجه به اینکه حادثه‌دیده بیش از یک سال تا زمان وقوع حادثه زیرپوشش کامل تعهدات بیمه تامین اجتماعی بوده و حادثه نیز در محل کار برای وی اتفاق افتاده؛ دفترچه تامین اجتماعی را به صندوق ارائه می‌دهد و نسبت به ترخیص کارگرش اقدام کند و این در حالی است که بنا به گفته برادر عبدالله پیش از این، پرسنل بیمارستان فیروزگر از ترخیص بیمار با دفترچه خدمات بیمه ایرانیان خودداری می‌کنند.

بروکراسی‌های اداری در فرآیند ترخیص بیمار زمان را از خانواده و کارفرما می‌گیرد و اتمام وقت اداری ترخیص بیمار را از تاریخ ذکر شده به روز بعد موکول می‌کند.

کارفرما موضوع را به اطلاع برادر عبدالله که به عنوان همراهش در بیمارستان حضور داشت می‌رساند و به برادر اطمینان می‌دهد که فردای آن روز بیمار حتما ترخیص می‌‌شود.

عوامل بخش ریوی بیمارستان ضمن اطلاع کامل از اینکه بیمار به عنوان حادثه دیده در حین کار به  آن مرکز مراجعه کرده و هزینه درمان وی با توجه به قوانین کار برعهده کارفرماست، از همراه بیمار می‌خواهند از بخش ریه بیرون برود تا مبادا اقدام به فراری دادن بیمار کند، این درخواست غیرمنطقی عوامل بخش از یک سو و ترس از تنهاماندن در یک اتاق یک تخته، بیمار را دچار استرس و وحشت می‌کند.

اسماعیل کریمی می‌گوید: به محض دیدن شرایط و وضعیت روحی برادرم، موضوع را به عوامل بخش گوشزد کردم ولی نتیجه‌‌ای نداد...

اصرار من برای ماندن در کنار برادرم منجر به ناراحتی عوامل بخش شد تا جایی که کارکنان بخش مذکور از نیروی انتظامی مستقر در بیمارستان خواستند که من را به ظن اینکه شاید بخواهم برای فرار از پرداخت هزینه‌های بیمارستان، برادرم را فراری بدهم، با وجود اینکه شرایط روحی عبدالله مساعد نبود، با اعمال زور از بیمارستان بیرون کردند.

بعد از تمامی این اتفاقات، عوامل بیمارستان زمانی که مشکلات روحی و روانی برادرم را مشاهد می‌کنند، متوجه می‌شوند بیمار تعادل روحی و روانی مساعدی ندارد و باید تحت نظر قرار گیرد.

پرستار وقت بعد از چکاب بیمار در گزارش پرستاری خود به صورت کاملا به وضعیت بیمار اشاره می‌کند.

عوامل بخش به جای مراقبت از بیمار و یا تزریق آرام‌بخش برای آرام کردن وی و یا درخواست مشاوره فوری، بیمار را بدون هیچ همراهی برای چند ساعت در اطاق یک تخته‌اش زندانی کرده و بعد از آن به حال خود رها می‌کنند.

اسماعیل در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده و از فرط ناراحتی لبانش را به هم می‌فشارد، ادامه می‌دهد: مشکلات روحی بیمار در طول شب بیشتر می‌شود تا جایی که با رفتن به اتاق یک بیمار دیگر که سر و صدا می‌کرده وی را به قتل تهدید می‌کند.

وی می‌گوید: نیاز به تلاش دوباره‌ای نبود، عبدالله از فرط ناراحتی و استرس بعد از 10 روز از بستری شدنش بامداد دوم مهرماه سال 91 بار دیگر زهر تلخ مرگ را چشید و در اوج ناراحتی و فشار عصبی خود را از پنجره اتاقش در طبقه سوم بیمارستان با لباس بیمارستان و پای برهنه به پایین پرتاب کرد...

جوان 24 ساله بعد از 10 روز از جنگ و جدل با مرگ ناشی از استشمام منواکسید کربن در محیط کار این بار مرگ را در بین زمین و آسمان آن هم در بیمارستانی که به امید نجات به آن وارد شده بود، به جان خرید.

هنوز چند ثانیه‌ای از معلق شدنش در بین زمین و آسمان نمی‌گذشت که بدنش بوسه‌گاه سنگفرش بیمارستان شد، ضربه برخورد جسم نحیف و تازه التیام یافته‌اش با کف سنگفرش حیاط بیمارستان به حدی بود که از نواحی مختلف ستون فقرات، لگن، استخوان‌های خارجی و پاشنه‌های هردو پا دچار شکستگی و جراحاتی بسیار سنگین شد.

صدمات این برخورد به حدی جدی بود که حکم خانه‌نشینی و از کارافتادگی را برای جوان 24 ساله که پدر روزی امید داشت عصای دستش شود رقم زد و پدر را عصای دست فرزند نمود.

برادر بیمار می‌گوید: سقوط از پنجره بدون حفاظ و شرایط سخت بیمار عوامل بیمارستان را تا حدود زیادی دچار اضطراب کرد تا جایی که به اسماعیل برادرم که در آن زمان بر سر بالین عبدالله حاضر می‌شود پیشنهاد می‌دهند بدون پرداخت پول بیمار را با آمبولانسی که از بیمارستان در اختیارش قرار می‌دهند به جای بهتری منتقل کند.

حتی برگه‌هایی برای ترخیص بیمار نوشته می‌شود ولی اسماعیل که از شرایط و وضعیت پیش آمده برای عبدالله در اوج ناراحتی بود با عوامل بیمارستان برخورد کرده و حاضر به انتقال برادرش تحت هیچ شرایطی نمی‌شود.

*از حادثه سقوط تا زمان ترخیص

عوامل بیمارستان با دیدن امتناع اسماعیل برای انتقال عبدالله و افت فشار بیمار، با عنوان کردن این مطلب که بیمار به دلیل مصرف مواد مخدر دست به چنین اقدامی زده است او را پذیرش می‌کنند.

اسماعیل می‌گوید: با دیدن این طرز برخورد غیرمسئولانه عوامل بیمارستان، برای ابراز ناراحتی به دفتر رئیس بیمارستان مراجعه کردم اما به دلیل عدم حضور رئیس بیمارستان در اتاقش، شکایت خود را از وضع موجود به اطلاع مسئول دفتر رئیس بیمارستان رساندم.

مسئول دفتر رئیس بیمارستان در جواب به همراه بیمار پیشنهاد می‌دهد که بیمار را با وجود اینکه احتمال مرگش وجود دارد از بیمارستان بیرون برده و به شهرش انتقال دهند و در عوض بیمارستان هم یک دستگاه آمبولانس در اختیار آنها قرار می‌دهد و همچنین هزینه بستری شدن بیمار را در این چند‌ مدت اخذ نخواهد کرد که این مسئله موجب برخورد لفظی بین همراه بیمار و مسئول دفتر رئیس بیمارستان می‌شود.

حسن برای تکمیل صحبت‌های برادرش اسماعیل رشته کلام را از دست او می‌گیرد و می‌گوید: وقتی متوجه شدم عوامل بیمارستان قصد دارند به هر شکلی حادثه را توجیه کنند و بیمار را مقصر جلوه دهند، گفتم: تا زمانی که از عبدالله آزمایش مواد مخدر گرفته نشود، اجازه ویزیتش را نخواهم داد.

عوامل بیمارستان با دیدن اصرارهای من برای آنکه وضعیت از این حادتر نشود مجبور شدند از عبدالله آزمایش مواد مخدر بگیرند.

وی ادامه داد: جواب آزمایش بعد از دقایقی مشخص کرد، ادعای عوامل بیمارستان مبنی بر مصرف مواد مخدر از سوی عبدالله کذب و بی‌اساس و فقط برای تحت فشار قراردادن همراه بیمار و توجیه حادثه بوده است.

کارفرمای برادرم زمانی که از وضعیت پیش آمده برای کارگرش در بیمارستان مطلع می‌شود از ترس اینکه عبدالله بمیرد و مشکلات تازه‌تری برایش پیش بیاید متواری شد و برادرم را که حالش رو به وخامت می‌رفت و دچار افت شدید هوشیاری شده بود بار دیگربه بخش ICU منتقل کردند.

حسن افزود: افت هوشیاری عبدالله تا یک هفته ادامه داشت تا اینکه بعد از گذشت از بحران به یک هوشیاری نسبی ‌رسید و پس از آن به بخش ارتوپدی برای جراحی‌های متعدد انتقال داده شد.

با وجود اینکه بنا به گفته خود پزشکان و عوامل بیمارستان احتمال قطع نخاع بیمار وجود داشت روزها بر روی تخت بیمارستان به حال خود رها شد.

بعد از روزها گذراندن چنین شرایط سخت و بلاتکلیفی برای بیمار و همراهان و خانواده‌ام، مسئول مددکاری به من مراجعه کرد و گفت: تا زمانی که هزینه‌ عمل جراحی را پرداخت نکنید، عمل جراحی روی ستون فقرات عبدالله انجام نخواهد شد.

رزیدنت جوان بخش جراحی اعصاب نیز با ابراز ناخشنودی از اینکه قطعه مورد نظر جراحی برای انجام عمل عبدالله مختص به یک شرکت خاص است و تا کنون فراهم نشده به ما اعلام کرد: تا زمانی که این قطعه تامین نشود امکان انجام عمل جراحی وجود ندارد و عمل باید به زمان دیگری موکول شود.

حسن می‌گوید: بنا به اعتراف برادرم، رزیدنت بیمارستان در سرکشی معمول بیمار در خفا و زمانی که همراهش را بیرون می‌کرده وی را به سخره گرفته و او را به سقوط دوباره آن هم از طبقات بالاتر تشویق می‌کند.

این فشارها و تحریک‌های عصبی پزشک بر روی عبدالله شرایط روحی و روانی برادرم را بار دیگر به هم می‌زند و او را دچار بحران می‌کند.

دیدن شرایط سخت فرزند برای خانواده‌ موجب می‌شود که  برای تامین مبلغ مورد نیاز عمل به تکاپو بیفتند و برادر ماشین خود را می‌فروشد و مبلغ مورد نیاز به حساب بیمارستان واریز می‌شود و بیمار بعد از گذشت 25 روز از حادثه سقوط مورد عمل جراحی قرار می‌گیرد.

حسن ادامه داد: بعد از 23 روز از سقوط عبدالله و تلاش خانواده برای اینکه برادرم توسط یک روانپزشک در بیمارستان ویزیت شود، عبدالله توسط روانپزشک مورد معاینه قرار گرفت و تازه بعد از آن دستور درمانش از سوی روانپزشک صادر شد.

وی می‌گوید: تلاش خانواده برای ملاقات با رئیس بیمارستان نیز 52 روز بعد از وقوع حادثه ناگوار سقوط عبدالله نتیجه می‌دهد. اما متاسفانه پاسخ تلخ رئیس بیمارستان در این ملاقات کوتاه چند دقیقه‌ای بارقه امید را به صورت کامل در قلبمان محو کرد.

رئیس بیمارستان خیلی آسان و بدون کمترین ابراز تاسفی به ما گفت: بیمار شما قصد خودکشی داشته است و این اقدام وی به این مرکز درمانی هیچ ربطی ندارد.

حسن خاطرنشان کرد: برادرم را بعد از 53 روز در بدترین شرایط از بیمارستان ترخیص کردیم و به زادگاهمان بازگشتیم.

وی گفت: بعد از مشخص شدن صدمات بیمار در حادثه سقوط، کمیسیون قصور پزشکی در تاریخ 29 خرداد ماه سال گذشته از بیمارستان فیروزگر می‌خواهد گزارش پرستار را از یک روز قبل از حادثه سقوط و وضعیت مالی بیمار و گزارش حراست و نگهبانی را به کمیسیون ارائه نماید.

وی افزود: نتیجه کمیسیون قصور پزشکی در تاریخ 14 آبان ماه پنج ماه بعد بدون توجه به گزارش پرستار وقت در یک روز قبل از حادثه و کوتاهی بیمارستان به درخواست مشاوره با روانپزشک برای پیشگیری از حادثه، با این مضمون که هیچ قصوری متوجه کادر درمانی بخش ریه بیمارستان فیروزگر نیست اعلام می‌کند.

به گفته وی، نتیجه کمیسیون با اعتراض خانواده کریمی مواجه می‌شود و بار دیگر با فاقد ارزش و صلاحیت عنوان شدن گزارش پرستار نتیجه کمیسیون قصور پزشکی به تاریخ 17 تیرماه جاری اعلام می‌شود و این در حالی است که پرستار بخش در گزارش خود بر مشکل روحی و روانی بیمار اعتراف کرده است.

وی تصریح کرد: نتیجه اعلام شده کمیسیون دوباره مورد اعتراض خانواده بیمار قرار گرفت و برای پیگیری و رسیدن به یک نتیجه از طریق نمایندگان مردم شهر در مجلس شورای اسلامی و مسئولان وزارت بهداشت اقدام کردیم.

وی افزود: جزئیات حادثه و نحوه برخورد مسئولان بیمارستان را در 19 خرداد ماه سال‌ جاری به اطلاع سالار مرادی نایب رئیس کمیسیون اجتماعی و سیداحسن علوی رساندیم و از آنها درخواست کردیم تا با ورود به این موضوع مشکلمان را حل کنند.

وی خاطرنشان کرد: نمایندگان مردم سنندج، کامیاران و دیواندره در مجلس شورای اسلامی طی درخواستی به تاریخ نوزدهم خرداد ماه سال‌ جاری از شخص وزیر بهداشت، قاضی‌زاده‌هاشمی و معاون پارلمانی وی، موهبتی، می‌خواهند برای احقاق تضییع حق برادرم دستور بررسی ویژه موضوع را صادر کنند.

وی خاطرنشان کرد: در 26 خرداد ماه امسال مدیرکل امور مجلس وزارت بهداشت برای بررسی موضوع طی دو نامه جداگانه از رئیس و معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی ایران می‌خواهد در این مورد به خصوص ورود و اقدامات لازم را انجام دهد.

وی تصریح کرد: دانشگاه علوم پزشکی ایران نیز برای بررسی موضوع و پاسخگویی به درخواست مدیرکل امور مجلس وزارت بهداشت از بیمارستان فیروزگر می‌خواهد در مورد حادثه سقوط و نحوه برخورد ناشایست پرسنل خود با بیمار و خانواده‌اش توضیحات لازم را ارائه دهند.

وی افزود: امروز با گذشت دو ماه از ارسال این نامه، بیمارستان هیچ‌گونه جوابی در این رابطه ارائه نکرده است و این در حالی است که بیمارستان فیروزگر جزء 10 بیمارستان دوستدار ایمنی کشور معرفی و ملزم به رعایت 20 استاندارد الزامی ایمنی بیمار در مرکز درمانی خود شده است.

وی تصریح کرد: بنا به اطلاع‌رسانی‌هایی که از طریق برخی از سایت‌ها و رسانه‌ها انجام گرفته کارشناسان حوزه ایمنی وزارت بهداشت یک سال قبل از وقوع حادثه مذکور در مورخ 18 و 19 آبان ماه 1390 به منظور پیشرفت در 20 استاندارد الزامی ایمنی بیمار، بیمارستان فیروزگر را مورد ارزیابی قرار داده و در آن بازدید توصیه‌های لازم را برای بهبود نقاط ضعف احتمالی این مرکز درمانی به آنها گوشزد کرده‌اند.

وی اظهار کرد: در قوانین نظام پزشکی کاملا به این امر اشاره شده که پنجره‌های بازشو مراکز درمانی باید دارای حفاظ توری ضد زنگ باشد و هرگونه کوتاهی در این امر تخلف است و این بیمارستان تازه بعد از حادثه سقوط این جوان برای جلوگیری از تکرار این نوع حوادث اقدام به رعایت این مهم کرده است.

وی افزود: باگذشت دو سال از این حوادث، عبدالله که کمتر از 26 سال سن دارد به عنوان فردی ناتوان و از کارافتاده و خانه‌نشین بار سنگینی بر دوش پدر پیرمان شده و در حال حاضر برای گذران زندگی محتاج پدر است.

پدر عبدالله نیز که انگار با شنیدن حوادث تلخی که طی دو سال گذشته بر سر خود و خانواده‌اش آمده بود داغ دلش تازه شده بود، می‌گوید: عبدالله فرزند کوچکم بود و زمانی آرزو داشتم که عصای دستم شود، اما افسوس که...!

می‌گوید: آیا کسی هست که مرهمی بر دردهای من و فرزند بیچاره‌ام بگذارد.

می‌گویم خواسته‌ات چیست؟ می‌گوید: از مسئولان ذی‌ربط می‌خواهم که با بررسی این پرونده اجازه ندهند سرنوشت رقم خورده عبدالله برای جوان دیگری تکرار شود.

محمدجمیل کریمی تصریح کرد: از وزیر بهداشت می‌خواهم در دولتی که به نام تدبیر و امید پا به عرصه وجود گذاشته با پیگیری، بررسی و تدبیر این موضوع تکلیف فرزندم را که بیش از دو سال است خانه‌نشین شده، مشخص کند.

وی افزود: فرزند بیچاره‌ام برای احیا و حیات دوباره در آن شب تلخ به آن بیمارستان انتقال داده شده بود ولی به دلیل بی‌تدبیری عوامل و کارکنان بیمارستان و عدم رعایت اصول حفاظتی از کار افتاده و ناتوان به خانه بازگردانده شد.

از خدا می‌خواهم آهی که من و دردی را که فرزندم تجربه کرد، کس دیگری در این کره خاکی تجربه نکند و برخی از مسئولان بیش از آنکه به فکر پست و مقام و غیره باشند وجدان کاری را در نحوه برخورد با ارباب رجوع در رأس کار قرار دهند تا شاهد تکرار این‌گونه حواث تلخ در چنین نظام ارزشی نباشیم.

وی گفت: بنده کارگری ساده هستم ولی با توجه به اینکه بارها از زبان فرزندانم و یا در مجامع مختلف در مورد اقدامات ارزشی خبرگزاری فارس در زمینه اطلاع‌رسانی مشکلات مردم و تاثیر این اطلاع‌رسانی در رفع این مشکلات شنیده بودم از فرزندانم خواستم که حرف‌هایم را از طریق این رسانه به گوش مسئولان برسانم.

پدر عبدالله گفت: البته در ماه رمضان امسال از برنامه ماه عسل درخواست کردیم که این موضوع را از طریق این برنامه اطلاع‌رسانی کنیم که متاسفانه به دلیل اعلام دیرهنگام و نبود وقت به سال آینده موکول شده است.

وی گفت: کارفرمای پسرم با گذشت دو سال همچنان متواری است اما باید بگویم ما دنبال ایجاد مشکل برای بیمارستان نیستیم، تنها خواسته‌ام جلوگیری از پایمال شدن حق فرزندم است. / فارس

 گزارش از شیرین مرادی

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.