آرام روی صندلی نشسته است و به تک تک آدمهایی که به تاروپود نخ های دارش زل زده اند نگاه می کند و ته دلش می خندد.
به گزارش گلستان ما به نقل از رادکانا؛ آرام روی صندلی نشسته است و به تک تک آدمهایی که به تاروپود نخ های دارش زل زده اند نگاه می کند و ته دلش می خندد.
دیوار پشت سرش پر از دست بافت هایی است که دانه دانه شان را خوب می شناسد و هر کدامشان در تنهایی لحظه هایش رشد کردند و همدم او شده اند.
حاضران هم چرخی می زنند و بی بی را نگاه می کنند و اولین سوالی که می پرسند این است: «این سفره ها و جاجیم ها و چادور شب ها کار شماست؟»
بی بی هم گوش تیز می کند و با همان لهجه شیرین بالاجاده ایش جواب می دهد: «اُرِه مِن دِرست کاردِمه» حاضران هم با کلثوم خانم عکس یادگاری می گیرند.
نویسنده: یعقوب محمودی
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد