1394-04-16 05:53
782
0
17106
قسمت چهارم:

ماه رمضان با شهید مطهری " دموکراسى امام على‏(ع) "

امیرالمؤمنین با خوارج در منتهى‏ درجه آزادى و دموکراسى رفتار کرد.

به گزارش گلستان ما؛ امیرالمؤمنین با خوارج در منتهى‏ درجه آزادى و دموکراسى رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش؛ هر گونه اعمال سیاستى برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاق شان نزد و حتى سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد مى‏ نگریست.

این مطلب در تاریخ زندگى على عجیب نیست اما چیزى است که در دنیا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو مى ‏شدند و صحبت مى‏ کردند، طرفین استدلال مى‏ کردند، استدلال یکدیگر را جواب مى ‏گفتند.

شاید این مقدار آزادى در دنیا بى ‏سابقه باشد که حکومتى با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسى رفتار کرده باشد. مى‏آمدند در مسجد و در سخنرانى و خطابه على پارازیت ایجاد مى‏کردند. روزى امیرالمؤمنین بر منبر بود. مردى آمد و سؤالى کرد.

على بالبدیهه جواب گفت. یکى از خارجیها از بین مردم فریاد زد: «قاتَلَهُ اللَّهُ ما افْقَهَهُ» (خدا بکشد این را، چقدر دانشمند است!). دیگران خواستند متعرضش شوند اما على فرمود رهایش کنید، او به من تنها فحش داد.خوارج در نماز جماعت به على اقتدا نمى‏کردند زیرا او را کافر مى‏ پنداشتند.

به مسجد مى‏آمدند و با على نماز نمى‏ گزاردند و احیاناً او را مى‏آزردند. على روزى‏ به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا کرده‏اند.

یکى از خوارج به نام ابن الکَوّاء فریادش بلند شد و آیه‏اى را به عنوان کنایه به على، بلند خواند: «وَ لَقَدْ اوحِىَ الَیْکَ وَ الَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ اشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ.»این آیه خطاب به پیغمبر است که به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحى شد که اگر مشرک شوى اعمالت از بین مى ‏رود و از زیانکاران خواهى بود.

ابن الکوّاء با خواندن این آیه خواست به على گوشه بزند که سوابق تو را در اسلام مى‏دانیم، اول مسلمان هستى، پیغمبر تو را به برادرى انتخاب کرد، در لیلة المبیت فداکارى درخشانى کردى و در بستر پیغمبر خفتى، خودت را طعمه شمشیرها قراردادى و بالأخره خدمات تو به اسلام قابل انکار نیست، اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرک بشوى اعمالت به هدر مى ‏رود، و چون تو اکنون کافر شدى اعمال گذشته را به هدر دادى.على در مقابل چه کرد؟! تا صداى او به قرآن بلند شد، سکوت کرد تا آیه را به آخر رساند.

همینکه به آخر رساند، على نماز را ادامه داد. باز ابن الکوّاء آیه را تکرار کرد و بلافاصله على سکوت نمود. على سکوت مى‏کرد چون دستور قرآن است که: اذا قُرِئَ الْقُر انُ فَاسْتَمِعوا لَهُ وَ انْصِتوا.

هنگامى که قرآن خوانده مى‏شود گوش فرا دهید و خاموش شوید.و به همین دلیل است که وقتى امام جماعت مشغول قرائت است مأمومین باید ساکت باشند و گوش کنند.بعد از چند مرتبه‏اى که آیه را تکرار کرد و مى‏خواست وضع نماز را بهم زند، على این آیه را خواند:فَاصْبِرْ انَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذینَ لایوقِنونَ .صبر کن، وعده خدا حق است و فرا خواهد رسید.

این مردم بى‏ایمان و یقین، تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند.دیگر اعتنا نکرد و به نماز خود ادامه داد. قیام و طغیان خوارج‏ خارجی ها در ابتدا آرام بودند و فقط به انتقاد و بحثهاى آزاد اکتفا مى‏کردند. رفتار على نیز درباره آنان همان‏طور بود که گفتیم؛ یعنى به هیچ وجه مزاحم آنها نمى‏ شد و حتى حقوق آنها را از بیت المال قطع نکرد.

اما کم کم که از توبه على مأیوس گشتند روششان را عوض کردند و تصمیم گرفتند دست به انقلاب بزنند. در منزل یکى از هم مسلکان خود گرد آمدند و او خطابه کوبنده و مهیّجى ایراد کرد و دوستان خویش را تحت عنوان امر به معروف و نهى از منکر دعوت به قیام و شورش کرد.

خطاب به آنان گفت:امّا بَعْدُ فَوَاللَّهِ ما یَنْبَغى لِقَوْمٍ یُؤْمِنونَ بِالرَّحْمنِ وَ یُنیبونَ الى‏ حُکْمِ الْقُر انِ انْ تَکونَ هذِهِ الدُّنْیا اثَرَ عِنْدَهُمْ مِنَ الْامْرِبِالْمَعْروفِ وَ النَّهْىِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ انْ مُنَّ وَ ضُرَّ فَانَّهُ مَنْ یُمَنُّ وَ یُضَرُّ فى هذِهِ الدُّنْیا فَانَّ ثَوابَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ رِضْوانُ اللَّهِ وَ الْخُلودُ فى جِنانِهِ، فَأَخْرِجوا بِنا اخْوانَنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ اهْلُها الى‏ کُوَرِ الْجِبالِ اوْ الى‏ بَعْضِ هذِهِ الْمَدائِنِ مُنْکِرینَ لِهذِهِ الْبِدَعِ الْمُضِلَّةِ .

پس از حمد و ثنا، خدا را سوگند که سزاوار نیست گروهى که به خداى بخشایشگر ایمان دارند و به حکم قرآن مى ‏گروند دنیا در نظرشان از امر به معروف و نهى از منکر و گفته بحق محبوبتر باشد اگرچه اینها زیان‏آور و خطرزا باشند، که هر که در این دنیا در خطر و زیان افتد پاداشش در قیامت خشنودى حق و جاودانى بهشت اوست.

برادران! بیرون برید ما را از این شهر ستمگرنشین به نقاط کوهستانى یا بعضى از این شهرستانها تا در مقابل این بدعتهاى گمراه کننده قیام کنیم و از آنها جلوگیرى نماییم.با این سخنان، روحیه آتشین آنها آتشین‏تر شد. از آنجا حرکت کردند و دست به طغیان و انقلاب زدند. امنیت راهها را سلب کردند، غارتگرى و آشوب را پیشه کردند.

مى‏ خواستند با این وضع دولت را تضعیف کنند و حکومت وقت را از پاى درآورند.اینجا دیگر جاى گذشت و آزاد گذاشتن نبود، زیرا مسأله اظهار عقیده نیست بلکه اخلال به امنیت اجتماعى و قیام مسلحانه علیه حکومت شرعى است. لذا على آنان را تعقیب کرد و در کنار نهروان با آنان رودررو قرار گرفت.

خطابه خواند و نصیحت کرد و اتمام حجت نمود. آنگاه پرچم امان را به دست ابو ایوب انصارى داد که هرکس در سایه آن قرار گرفت در امان است. از دوازده هزار نفر، هشت هزارشان برگشتند و بقیه سرسختى نشان دادند. به سختى شکست خوردند و جز معدودى از آنان باقى نماند.

تنظیم: غلامرضا خارکوهی

اخذ از مجموعه ‏آثاراستاد شهید مرتضی مطهرى - ج‏16

انتهاي پيام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.