روزی که از شهادت سردار سلیمانی با خبرشدم، دست ایشان را که دیدم مقوا و مداد رنگی را برای نقاشی آن آماده کردم دوبار دست های از بدن جدا شده شهید را کشیدم اما هربار به انگشتر که می رسیدم نمی توانستم ادامه بدهم و از شدت اندوه قلمم جلو نمی رفت.
به گزارش گلستان ما؛ حس و حال نقاشی دست سرداردلها برایش جور دیگری بود، سرداری که تاکنون ندیده اما وصفش را بارها شنیده بود.
سرداری که به قول بانو چولاکیان حضرت آقا در زمان حیاتش "شهید زنده" خطابش می کند واین موضوع می شود انگیزه او برای ترسیم چهره سردار سلیمانی.
ترسیم چهره بیش از 50 شهید هشت سال دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم وامنیت و مدافع سلامت هنر قلم و دستان این بانوی مسیحی استان گلستان است.
تاکوهی هارطونیانس(چولاکیان ) در گفتگو با خبرنگار این پایگاه خبری می گوید: شهدا خودشان انتخاب می کن.ند، خواب دیدن هم یکی از نشانه های آن است. من انتخاب شدم برای اینکه چهره نورانی شان را به تصویر بکشم و امیدوارم در آخرت نیز شفاعتم کنند.
این بانوی ارمنی استان در جدیدترین نقاشی اش شهید خدمت و مدافع سلامت دکترعبدالله عباسی را کشیده و منتظر است که مسئولان علوم پزشکی استان آن را به خانواده شهید برسانند.
هربار به انگشتر می رسیدم نمیتوانستم ادامه بدهم
چولاکیان ادامه می دهد: روزی که از شهادت سردار سلیمانی با خبرشدم، دست ایشان را که دیدم مقوا و مداد رنگی را برای نقاشی آماده کردم.دوبار دست های از بدن جدا شده شهید را کشیدم اما هربار به انگشتر که می رسیدم نمی توانستم ادامه بدهم ،یاد شجاعت این شهید، غروری که در ما ایرانی ها بوجود آورد، امنیتی که همه ما مدیون این سردار بزگوارکرد و خاطره زیبای انگشترش که به جای سردوشی از حضرت آقا طلب کرد و بالاخره به آرزویش رسید ، می افتادم و ازشدت اندوه قلمم جلو نمیرفت.
او می افزاید: آن دست و انگشتری که بارها به ضریح امامان و اهل بیت مسلمانان مطهر شده و نوازشش برسر فرزندان شهدا کشیده می شد، حالا با وجود موج انفجار و تکه تکه شدن پیکر سالم مانده بود؛ روی تابلو هم آخرین نوشته سردار سلیمانی را که در کنار آینه ای در سوریه گذاشته بود نوشتم.
بوسه بر انگشترسردار توسط سردار معروفی
حالا سردارمعروفی از «بچه های حاج قاسم »(همرزم شهید سلیمانی در هشت سال دفاع مقدس) که در آن سال فرمانده سپاه نینوا گلستان بود ازماجرای این تابلو در نمایشگاهی در روز اختتامیه پنجمین جشنواره رسانه ای ابوذر استان مطلع شد و برای اهدای تابلو به موزه شهدای کرمان پیشنهاد داد.
خانم چولاکیان آن روز را اینگونه برایمان تعریف می کند: سردار به تابلو نگاه کرد، بوسه بر انگشتری می زد و با تمام احساسات به پهنای صورت اشک می ریخت به طوری که شانه هایش می لرزید،آن زمان تابلو کامل نبود از من خواست که تمامش کنم تا با خودش به کرمان ببرد .
او ادامه می دهد: تابلو که تکمیل شد به سردار معروفی اهدا کردم و ایشان هم قول داد هم به زینب خانم نشان دهد و هم به موزه کرمان اهدا کند .
انگار چشم شهدا با من حرف می زنند
خانم چولاکیان نکته ای را در ترسیم چهره شهدا برایمان گفت که همواره حیرت انگیز است، او می گوید: به چشم های شهدا که می رسم خود نقاشی کامل می شود انگار چشم شهدا با من حرف می زنند، آرزو دارم که شهدا شفاعتم کنند.
او درباره اینکه اگر روزی خانواده شهید سلیمانی را ببیند چه با آنها خواهد گفت، بیان می کند: می گویم شیری که سردار سلیمانی خورده حلاش باشد زیرا معتقدم این لقمه حلال بود که او را درناجی یک دنیا، با محبت، با اقتدار و عظمت کرده است و به او افتخار می کنم .
این بانوی ارمنی استان گلستان سخنان پایانی اش را دعا برای سلامتی مقام معظم رهبری عنوان می کند و می گوید: امیدوارم آقا صحیح و سالم باشند و مردم خالصانه در خدمت آقا باشند .
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد