1400-10-04 09:25
848
0
77723
به قلم محمد دیلم کتولی؛

شعری در وصف شهدای مظلوم عملیات کربلای چهار / یک مُشت اُستخوان و اینهمه اسَرار سر به مُهر 

هم‌رزمان شهیدم که در آن شب تماشائی مشتاقانه رفتند و در چنین ایامی مرا تنها با زخم گلوله ای سُربی در پای راست و زخم های فراوان در قلب تنها گذاشتند.

به گزارش گلستان ما، محمد دیلم کتولی با سرودن شعری در وصف شهدای مظلوم عملیات کربلای چهار نوشت: هم‌رزمان شهیدم که در آن شب تماشائی مشتاقانه رفتند و در چنین ایامی مرا تنهابا زخم گلوله ای سُربی در پای راست وزخم های فراوان درقلب تنها گذاشتند » 


با دست های بسته فلق را دریده اید
« غوّاص ها »  که آخر دنیا رسیده‌اید

از آن شنا و صدف ها که یافتید 
قَدری به ما بدهید، از  آنچه دیده اید 

آن باغبان پیر ، عجب خوش سلیقه بود
نقش و نگار و غنچه و باری که چیده اید

یک شب هزار پنجره وا شُد به آسمان
صدها هزار پلّه، به بالا پریده اید

یک شب به قصد قربت و با آن وضوی خون
با شٓفع و وِتر  ، تا تٓه دنیا دویده اید

زان باغ ها که با نٓم اشک ، آب داده اید 
شهد شهادتی شد و از آن چشیده اید

شب های تان عبادت و شیران روز رزم 
با نفس قُدسیه ، به روح و دل و جان دٓمیده اید

یک سو نشانه ای ، ز غیرت مردان کربلا 
سوی دگر ، نٓماد و مظهرِ عشق و عقیده اید

اروند شرح آن شب دیجور می نوشت
امّا شما به مقصد والا رسیده اید

یک مُشت اُستخوان و اینهمه اسَرار سر به مُهر 
ما مانده ایم و شما که پدیده اید  

آنشب اگرچه خار به پایٓم فرو نشست
امًا شما ز هرچه مانع و سدًی پریده اید 

آی آسمان ببار و عقده دل باز کن بگو 
در کربلای چهار ، نقشه نصرت کشیده اید

رزق خُدا مبارک تان باد، عاشقان
اینک که در جوار رحمت حق، آرمیده اید

 

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.