به گزارش گلستان ما؛ حسن بیارجمندی در گفتگوی تحلیلی با خبرنگار این پایگاه خبری پیرامون سفر نخست وزیر ژاپن به ایران و دیدار او با مقام معظم رهبری  اظهار کرد: این سفر به لحاظ تاریخی، یادآور سفر سال ۱۳۶۲ پدرش شینتارو آبه است. شرایط داخلی و خارجی کشور در سال ۱۳۶۲ را که مرور می کنیم؛تاحدودی  زیادی نزدیک به شرایط کنونی است

چند ماه پس از فتح خرمشهر و تغییر زمین و قواعد جنگ تحمیلی به نفع جمهوری اسلامی، در سال ۱۳۶۲ ایران توانسته بود قدرت و اقتدار نظامی خود را در برابر بیش از ۸۰ كشور حامی رسمی و غیر رسمی رژیم بعث عراق باز یابد و به رخ جهانیان بکشد، بنابراین نه تنها اساسا دور نمای پیروزی رژیم بعث و براندازی نظام جمهوری اسلامی  در این جنگ نیابتی به صفر رسیده بود بلکه رزمندگان اسلام دست بالا را گرفته بودند و در این جنگ تمام عیار، نیروهای مسلح ایران دست بالا را گرفته و با آغاز نمودن عملیات‌های والفجر با تکیه بر توان داخلی در ساخت تسلیحات نظامی ،موازنه وحشت را در اردوگاه غرب و شرق ایجاد کند.

این در حالی است که اوضاع اقتصادی کشور چندان مناسب نیست و تورم و گرانفروشی با نقش آفرینی محتکران ،مردم را هدف قرار داده اند.این وضعیت عمدتا تحت تاثیر تحریم ها بالاخص در حوزه نفت اوضاع ایران است که درآمدهای داخلی را بشدت کاهش داده است تا عقبه و پشتیبان اصلی جبهه های دفاع مقدس یعنی مردم و بعد از آن رهبران و مقامات عالی را به توقف و عقب نشینی و نهایتا تسلیم وادار کند!

شینتارو آبه، وزیر خارجه وقت ژاپن تحت چنین شرایطی و با هدف پایان دادن به جنگ ایران و عراق بدون اینکه رژیم بعث بعنوان متجاوز و مسئول خسارات تعیین و تحریم ها رفع شود، به تهران سفر کرده بود!

این سفر اخیر شینزو آبه هم در چنین شرایط مشابهی اما با چند تفاوت عمده به ایران صورت گرفته است اولا نظام جمهوری اسلامی یک نظام ۴۰ساله مقتدر در منطقه و عرصه بین المللی است و در بسیاری از معادلات جهانی تاثیر گذار است ثانیا نظام جمهوری اسلامی در اوج اقتدار نظامی و امنیتی در منطقه و جهان است ثالثا جبهه مقاومت اسلامی و دولت های همسو با آن در این منطقه و عرصه بین المللی دست برتر را دارد

همچنین حضرت آیت الله العظمی خامنه ای نه رئیس جمهور سال ۱۳۶۲ که اکنون ولی امر مسلمین است و صاحب فتوی در امت اسلامی که بسیاری از معادلات جهانی را با یک فتوی می تواند تغییر دهد

حالا اصل این سفر نخست وزیر ژاپن و دیدار چند ساعته با این صراحت را با این پیشینه تاریخی و شرایط موجود بصورت پویا تحلیل کنیم؛ به عمق تدبیر و هوشمندی حاکم بر این دیدار و گفتگو اذعان می کنیم چراکه با وجود فتح یک به یک خرمشهرهای داخلی و ظهور والفجرهای جبهه مقاومت اسلامی در منطقه ، پذیرش درخواست نخست وزیر ژاپن آنهم با طرفیت ترامپ قمار باز و چنین معوض های هیچ،نه تنها به معنی تسلیم در اوج پیروزی است بلکه به معنی باخت مطلق و پذیرش هزینه های جبران ناپذیرآن نیز می باشد

این کارشناس مسائل بین الملل با بیان اینکه عدم پذیرش اصل پیام به لحاظ حقوقی و سیاسی و نیز مدیریتی و...دارای معانی خاص خود است، تصریح کرد: به لحاظ حقوقی به معنی عدم پذیرش میانجی گری با وجود نقض آشکار برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت از سوی دولت آمریکا ، یک اقدام کاملا مدبرانه و منطقی است چراکه در غیر اینصورت و در چنین سطح عالی به معنی مشروعیت دادن به اقدامات و تخلفات آمریکا محسوب و هزینه مادی و معنوی سنگینی بر کشور تحمیل می شد و به لحاظ سیاسی با توجه به شخصیت غیر اخلاقی و منفور ترامپ در داخل و خارج و حتی در داخل آمریکا ،پذیرش پیام از چنین شخص و شخصیتی به معنی تایید ضمنی آن و اقدامات آن محسوب می شد که با توجه به جایگاه معنوی و دینی مقام معظم رهبری مد ظله العالی انتظار رد و عدم پذیرش آن قابل پیش بینی بود.همچنانکه معظم له صریحا به این موضوع اشاره کردند

به لحاظ مدیریتی نیز با عنایت به تصمیم مقامات عالی نظام و اتفاق آنان بر عدم مذاکره با آمریکا ،رهبر معظم انقلاب اسلامی بعنوان عالی ترین مقام کشور این اتفاق و انسجام مدیریتی داخلی را با رد و عدم پذیرش پیام یاد شده حفظ و تقویت کردندو جامعه را با این تصمیم همراه کردند تا همه تحت این وحدت کلمه منسجم و بسیج شوند.

وی با اشاره به  تلاش های جریان های غرب گرا در داخل و خارج و همه برنامه های عملیات روانی دشمن برای سوق دادن مجدد ایران به تله مذاکره، بیان کرد: همه این فشارها و عملیات های روانی ستون پنجم آمریکا نه برای تن دادن به مذاکره بلکه همچنانکه بیان داشتم برای تسلیم در برابر آمریکا و غرب بود و هست.چراکه اساسا این درخواست ترامپ مصداق مذاکره برای یک توافق متوازن نیست بلکه تسلیم  ، و پذیرش یک اعلامیه یکطرفه آمریکا براساس مدل ژاپن و آلمان یعنی قیمومیت و ورود به بلوک غرب است!

این سیاست جریان نفوذ در آستانه پیروزی انقلاب و در گام اول انقلاب اسلامی همواره دنبال می شده است و بنظرم دنبال کردن آن در آغازین ماه های گام دوم انقلاب اسلامی و با وجود دو قطبی غالب اسلام و استکبار در عرصه جهانی و نیز توصیه های استقلال و آزادی و نیز عزت ملی و مرزبندی با دشمنان اولا برای تضعیف و النهایه کاهش وزن قطب اسلام ناب محمدی و جبهه مقاومت بوده و هست ثانیا به چالش کشیدن مبانی و اصول گام دوم انقلاب اسلامی و در نتیجه وارد کردن انقلاب به زعم آنان در این مرحله به ترمیدور خود است!

در حالی که نشانه های امیدبخش ظهور یک دولت جوان و حزب اللهی در این گام جهانی بر همگان آشکار شده است که به بزرگترین چالش برای غرب و ایادی آن مبدل خواهد شد

بیارجمندی  درباره مذاکره با امریکای بدعهد بیان کرد:  منطقا و عقلا تصور اینکه یک فرد به آدم دروغگو و بی صداقت اعتماد و با او مذاکره جهت توافق نماید ؛ غیر قابل تصدیق است.یعنی اینکه هر فردی با هر دین و مذهب و هر گرایش سیاسی به محض چنین تصوری آنرا تصدیق نمی کند چراکه نه تنها هیچ نتیجه و نفع و فایده ای برای آن متصور نیست بلکه خسارت محض و قطعی را بدنبال خواهد داشت.

تحلیلگر انقلاب های رنگی و کارشناس حوزه کودتا و براندازی، متذکرشد:  آنچه دولت و سایر قوا و دیگر نهادها و دستگاه های مسئول می بایست دنبال کنند  همان راهبرد مقاومت است که ابعاد آن در سالروز ارتحال امام (ره) از سوی رهبر معظم انقلاب تبیین و توصیه ها و راهکارهای آن با اولویت اقتصادی اعلام شد .

در عین حال در حوزه سیاست خارجی نیز بصورت فعالانه تری با تاکید بر تقویت رابطه با گروه های مقاومت اسلامی و دولت های مقاومت،  کشورهای شرقی ، بعضی کشورهای همسایه و همچنین رایزنی با سازمان ها و نهادهای بین المللی منطقه ای و بین قاره ای ،توطئه های آمریکا و متحدین آن را خنثی کنند.

انتهای پیام/